زندگی پیچیده و در هم است. یافتن انگیزه به کنار، حتی کشش یافتن هم میتواند به شدت سخت باشد. اما انگیزه چیزی است که میتوانید یاد بگیرید تا از روی عمد بسازید. به طور عمیق، پر اشتیاق شدن هم تحت کنترل خلاقانه شما است. در نتیجه، کاملا میتوانید موفقیت خود را پیشبینی کنید. شما میتوانید انتخاب کنید تا همانطور که میخواهید، موفق باشید.
با بخش اول این مقاله با ما همراه باشید:
۱. موفقیت را تبدیل به یک بازی کنید، نه یک کار سخت
امروزه خیلی درباره این میشنویم که افراد «سخت کار میکنند». این خیلی بد به نظر میرسد! این که کل روز را با سخت کار کردن شروع کرده و تمام کنیم، میتواند به شکست و بدبختی ختم شود. بهترین ایفا کنندگان در دنیا، سخت کار نمیکنند، بلکه بازی میکنند. برای مثال Warren Buffet (کارگزار آمریکایی) در فروختن خوب شد، زیرا به عنوان یک کودک، او به در خانهها میرفت و آدامس میفروخت. اما او بر روی پول در آوردن متمرکز نبود. در عوض، او مجذوب این بود که بفهمد چه طعمهایی بهتر به فروش میرسند. حتی آن موقع، او سعی میکرد که پیشبینی کند. او همچنان همین بازی را پیش میبرد.
طبق گفته نویسنده، Daniel Coyle: «اگر چیزی به حساب میآید، میتوانید آن را به یک بازی تبدیل کنید.» به جای تمرین کردن به روشهای خسته کننده و حوصله سر بر، بهتر است که تمرین خود را تبدیل به یک بازی کنید. به همین علت است که بازی CrossFit اینقدر موفق است. در آن ماموریتهایی هستند که شما چالشهای جدید را شروع کرده، و به اتمام میرسانید.
من اخیرا تجربه یادگیریی زبان اسپانیایی بر روی برنامه Duolingo را داشتم. کم کم دیدم که چند مامورت را میتوانم در یک روز به اتمام برسانم، و در طی چند روز میتوانم چالشهای موجود در یک ردیف را به اتمام برسانم.
۲. بدانید که میتوانید موفق شوید
لحظهای وجود دارد که میبینید چه چیزی میخواهید. صدایی به طور ارگانیگ در درون شما صحبت میکند و میگوید: «این میتواند چیزی باشد که میخواهم.» این تجربه موثر است! اگر هیچ وقت در ذهن خود تبدیل شدن به یک قهرمان المپیک را ندیدهاید، چگونه میتوانید تبدیل به یک قهرمان شوید؟ به طور ساده، باید یک تغییر در شخصیت خود داشته باشید.
در طی تحقیقات خودم به عنوان یک دانشجوی فارغ التحصیل شده، من تفاوت میان کارآفرینانی که میخواستند کارآفرین باشند، و کارآفرینانی که کارآفرین شدند را مطالعه میکردم. هیچ کدام از کسانی که فقط میخواستند، خود را به عنوان یک کارآفرین ندیدند. آنها آن تغییر را نداشتند که در آن کاملا خود را به عنوان کارآفرین بشناسند. برعکس، کارآفرینان موفق یک کارآفرین بودن را در خود دیدند.
این تغییر شخصیت وقتی اتفاق افتاد که آنها شروع به سرمایه گذاری در اهداف کارآفرینی خود کردند، و این تصمیم آگاهانه را گرفتند: «این کسی است که من هستم.» شخصیت شما، از رفتار شما پیروی میکند. از این رو، این تغییر تا زمانی که نقش مورد نظر خود را بازی نکنید، اتفاق نمیافتد. شما با ایمان شروع نمیکنید. شما تصمیم میگیرید که آن را داشته باشید و این یک انتخاب آگاهانه است، که رفتار را به دنبال خود دارد. سپس هم هویت و انگیزه جریان پیدا میکنند.
۳. دیگر چیزی را مخفی نکنید
فکری که باقی مردم درباره شما میکنند، اصلا نباید برای شما مهم باشد. اگر میخواهید در زمینهای برای همیشه متوسط باقی بمانید، آن را پیش خودتان نگه دارید. اگر میخواهید موفق شوید، پس با دل باز رویاهای خود را با آنهایی که دوستشان دارید به اشتراک بگذارید.
هرچه که با خود ترازتر باشید، تمامی نواحی زندگی شما متجانستر خواهند بود. به علاوه، هر چه با شخصی که میخواهید باشید، صادقتر باشید، پشتیبانی و عشق بیشتری از دوستان و خانواده خود دریافت خواهید کرد. همچنین اگر آنها ببینند که پیشرفتی ندارید، شما را مقصر خواهند دانست.
چگونه میتوانید افراد کلیدی را در این جستجو وارد کنید؟
چگونه میتوانید این تعصب را به دیگر نواحی زندی خود اتصال دهید؟
۴. رویایی بسازید که جواب میدهد
رویای شما چیست؟ به طور دقیقتر، رویای شما باعث میشود که چه کاری انجام دهید؟
به جای این که اینقدر نگران باشید روایتان چه است، بهتر است که فکر کنید رویایتان چه کاری انجام میدهد. این رویا چه کاری با شما انجام میدهد؟ این رویا در محیط شما چه کاری انجام میدهد؟ در روابط شما چه؟ در تنفس شما چه؟ در درآمد شما چه؟
آیا شما و دنیای خارجیتان به روشهای قدرتمند و الهامبخش در حال تغییر هستید؟ اگر بله، پس رویای شما جواب میدهد. اگر نه، پس رویای خود را به گونهای تغییر دهید که مطمئن شوید که بر روی اجرا و دگرگونی تمرکز میکند.
۵. در خلوت خود ۵ تا ۱۰ برابر آنچه که در عموم نشان میدهید، عمل کنید
Kobe Bryant (بسکتبالیست آمریکایی) همیشه اولین نفری بود که به باشگاه وارد میشد، و آخرین نفری که خارج میشد. او از هر کس دیگری بهتر کار میکرد. او مربیهای بیشتری داشت. او همیشه محدودیتهای خود را هول میداد و حتی کوچکترین عناصر مجموعه مهارتهای خود را بی نقصتر میکرد.
وقتی که عمل برای شما تبدیل به بازی شود، در پیشرفت خود منفجر خواهید شد.
چرا؟
زیرا عمل کاملا درباره بی نقص کردن مهارتها است. عمل و یادگیری واقعی، شما را مجبور میکنند تا درزهای زره خود را عمیقا بررسی کنید. شما به اندازه ضعیفترین ارتباط خود، قوی هستید. در دنیایی که به شما میگوید که ضعفهای خود را نادیده بگیرید، عاملان واقعی برعکس آن را انجام میدهند.
۶. همیشه یک دفترچه با خود داشته باشید
ذهن شما میتواند به مانند یک چاه باشد. برای رسیدن به ایدهها و جریان پیدا کردن خلاقیت، نیاز است که این چاه را پمپ کنید. گرچه، اگر این چاه را پمپ کنید، تنها کاری که باید پس از آن انجام دهید این است که آن را ثابت نگه دارید. شما میتوانید به نقطهای برسید که ایدهها و بینشها همینطور به طور مداوم خودشان میآیند.
در آن زمان، مسئولیت شما نکته برداری است. اگر این دعوتهای ناخودآگاهانه را نادیده بگیرید، این دعوتها دیگر بروز نخواهند داد. نکته برداری، تغییر دادن ذهنیت خود و تغییر رفتار، نحوه خوب پمپ کردن این چاه است. به این صورت است که جریان ایدهها را ثابت نگه میدارید. شما باید به طور مداوم ارتباطات و مدل را تغییر دهید.
۷. سریعا اشتباهات خود را خطاب کنید، یا دیگر یاد نخواهید گرفت
درسها تا زمانی که یاد گرفته شوند، تکرار میشوند.
با توجه به مطالعات بررسی مغزی، اگر شما ۰.۲۵ ثانیه پس از بروز یک اشتباه، یک مشکل را خطاب نکنید، احتمالا هیچ کاری درباره آن انجام نخواهید داد. شما شانههای خود را بالا انداخته، و ادامه خواهید داد. این مسئله واقعا برای یادگیری بد است. شما فقط به طور عمیقتری چرخه رفتار منفی را در مغز خود درخشان میکنید.
متخصصان کارایی پی بردهاند که اگر به سرعت اشتباهات خود را خطاب کنید، میتوانید بیشتر از آنچه که اکثر مردم در طی ۳۰ روز یاد میگیرند را در طی ۵ دقیقه یاد بگیرید. اگر به سادگی اشتباهات را خطاب کنید، آنها را تصحیح کنید و راههای بهتری را یاد بگیرید، مجبور نخواهید بود که به طور مداوم آن مشکل را تکرار کنید.
۸. با درد خود رو به رو شوید، وگرنه این درد دفن خواهد شد و از رشد شما جلوگیری خواهد کرد
یاد گرفتن و رشد، معمولا تجربیاتی احساسی بوده و دردناک هستند. گاهی اوقات اتفاقاتی در زندگی میافتند که برای آنها برنامه نچیده بودید و مسئول آنها هم نیستید. این تجربیات، با عنوان تجربیات پس از سانحه شناخته میشوند. یک تجربه دردناک چه توسط خودتان و چه توسط دیگران به وجود آمده باشد، وقتی که از آن میگذرید از دو حالت خارج نیست. یا تبدیل به مشکل طولانی مدت شما میشود، یا تبدیل به یک قدرت هستهای در شما میشود.
وقتی که یک تجربه قدرتمند از نظر احساسی را به دست میآورید، این تجربه به عنوان یک «دوره مقاوم» شناخته میشود، که در واقع پاسخ فیزیکی شما به یک تجربه است. این دوره به طور ایدهآل باید کوتاه باشد، اما معمولا مردم با تجربهها خوب مقابله نمیکنند. گاهی اوقات دوره مقاوم برخی تجربیات خاص میتواند تا سالها طول بکشد.
برای مثال، شما یک تجربه شدید دارید و آن تجربه شما را تغییر میدهد. تا زمانی که مستقیما با این مشکل رو در رو شوید و از آن بگذرید، همیشه بخشی از شما خواهد بود. من مردمی را میشناسم که به عنوان یک نوجوان تجربه بدی داشتهاند و هنوز هم به طور ناخودآگاه در ذهن خود آن تجربه احساسی را بازپخش میکنند. این افراد از زمان آن اتفاق، یاد نگرفتهاند و تغییر نکردهاند.
این یک راه دردناک و غیر موثر برای زندگی کردن است. این مقاله، برای کاهش درد و عذابی که شخصی از آن گذشته است نیست، بلکه فقط واقعیت است. تنها راه خروج، این است که از وسط مشکل رد شوید. شما نمیتوانید از آن جلوگیری کنید. باید یا با عمیقترین ترسهای خود رو به رو شوید، یا این که تا ابد برده آنها باشید.
در یکی از مصاحبههای اخیر، شطرنج باز آمریکایی Josh Waitzkin تجربهای را توصیف کرد که در آن تقریبا مرد. او در حال انجام تکنیکهای تنفس زیر آب بود که به طور اتفاقی بی هوش شد. او به جای این که اجازه دهد یک دوره مقاوم پیش بیاید، پس از ۲ روز به آب بازگشت.
او نمیخواست که این تجربه پس از سانحه تبدیل به یک ضعف طولانی مدت شود. او نمیخواست که بدنش در آن حالت زندگی کند. او مستقیما به آن ضربه روحی وارد شد و سریعا کنترل خود را بر روی موقعیت به دست آوررد. از این رو، این تجربه تبدیل به یک موهبت عالی برای او شد.
در بخش دوم که به زودی بر روی راکت قرار خواهد گرفت، با ما همراه باشید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید