هدف یک شرکت این است که مطمئن شود همه در جهت دستیابی به اهدافی یکسان تلاش میکنند. این موضوع اغلب در چارچوب بازده و اهداف، مورد بحث قرار میگیرد اما باید جزو ارزشهای شرکت شما نیز باشد. یک شرکت به این دلیل از مسیر خود دور میشود چون بخشهای مختلف آن شرکت در جهت رسیدن به اهداف کاملاً متفاوتی تلاش میکنند. گاهی اوقات ممکن است این اهداف با یکدیگر مغایرت داشته باشند. این میتواند چالشی بزرگ برای شرکتها باشد و استارتاپهایی که در حال رشد سریع هستند باید به شدت به آن دقت کنند. اگر این مشکل را سریعتر حل نکنید، نتیجهاش عدم همکاریِ درست، عدم داشتن دیدگاهی مشترک و به وجود آمدن درگیریهای داخلی خواهد بود.
در برخی موارد، هم جهت نبودن میتواند کشنده باشد. بیش از ۹۰ درصد از استارتاپها به موفقیت نمیرسند و دلیل آن بازارِ رقابتی نیست، دلیلش این است که چنین استارتاپهایی خودشان را از درون تخریب میکنند.
اتحاد در شرکت میتواند برای درک کردن آسان باشد اما در عین حال میتواند انتزاعی نیز شود. با این حال، اجرا کردن چنین کاری بسیار سخت است. به همین دلیل، این مقاله شما را با روشهای عملیای آشنا میکند که به کمک آنها قادر خواهید بود اتحاد را در استارتاپ خود برقرار کنید.
۱. ماموریت شما باید پایه و اساس خودتان باشد
پایه و اساس اتحاد در شرکت باید داشتن ماموریت یا هدفی مشترک باشد. قبل از اینکه به فکر هم جهت کردن افراد خود در راستای اهداف درآمدی و سایر اهداف باشید، باید ابتدا تیم خود را با یک دیدگاه قدرتمندتر متحد کنید.
" ماموریت شما باید کوتاه، به یاد ماندنی و خاص باشد "
اگر بخواهیم کمی دقیقتر صحبت کنیم، باید بپرسیم که میخواهید برای مشتریان خود چه کارهایی را انجام دهید؟ بیانیه ماموریت گوگل را بخوانید:« ماموریت آنها سازماندهی اطلاعات جهانی و اطمینان از قابل دسترس بودن این اطلاعات برای همه و مفید بودن آن است.»
ماموریت خود را به به عنوان یک «تِم» یا «شعار» یا «جمله» تصور کنید. ماموریت شما باید کوتاه، به یاد ماندنی و خاص باشد. هدف از انجام این ماموریت این است که بتوانید دلیل و چشم اندازی وسیع از کاری که میخواهید انجام دهید را به تیم خود نشان دهید. این کار سبب میشود آنها با یک نگرش قدرتمندتر متحد شوند. این دیدگاه و نگرش، بالاتر از اهداف مبتنی بر درآمد است. اقدام بعدی شما باید هم جهت کردن ماموریتتان با اهداف شرکت باشد. هدف از این هم جهت کردن این است که اهدافتان با چیزی قدرتمندتر گره بخورند تا اعضای تیم بتوانند به صورت گروهی با آن ارتباط برقرار کنند، ارتباطی که آنها به تنهایی قادر به برقراریاش نخواهند بود.
همانطور که خواهید دید، در آشفتگیهای یک استارتاپ، یک شعار چیزی است که همه میتوانند آن را به راحتی به یاد بیاورند. شما میتوانید از این به عنوان مکانیزمی قدرتمند در جهت هماهنگ کردن کل تیم و همزمان حرکت کردن به سمت اهداف استفاده کنید.
۲. اهداف و مقصود خود را به شکلی واضح و شفاف تعریف کنید
ممکن است این مرحله به نظر واضح بیاید اما مدام تکرار میشود: یقیناً استارتاپ شما دارای اهداف و اولویتهایی است، اما اینکه آن اهداف و اولویتها تا حد ممکن شفاف باشند بسیار مهم میباشد.
« چیزهایی وجود خواهند داشت که باید به آنها جواب منفی بدهید »
شما باید بفهمید که در این لحظه، چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد. همیشه کارهای دیگری وجود خواهد داشت که میتوانید به آنها توجه کنید اما وظیفه یک مدیرعامل این است که در حال حاضر روی مهمترین اهداف تمرکز داشته باشد. اما چرا این مسئله آنقدر مهم است؟ زیرا تضمین میکند که مدیرعامل این رفتارها را از بالا به پایین ترسیم میکند. وقتی سایر اولویتها شروع به نفوذ پیدا کردن میکنند، شما با هدایت کردن افراد گروه به مسیرهای متفاوت ریسک میکنید. این اتفاق میتواند برای استارتاپها آسیبرسان باشد چون سرعت پیشرفت را کند میکند درحالیکه به صورت طبیعی استارتاپها باید به سرعت حرکت کنند.
۳. اهداف جزئی را با اهداف شرکت هم جهت کنید
هنگامی که اهداف شرکت خود را به طور واضح و در سطحی عالی تعریف کردید، مرحلهی بعد این است که مطمئن شوید:
الف) تیم شما میداند که در بالاترین سطح، برای رسیدن به چه چیزی کار میکنید.
ب) برای هر بخش (فروش، بازاریابی، حسابداری و غیره)، اهدافی فرعی را تعیین میکنید و اطمینان حاصل کنید که افرادتان در دستیابی به اهداف گسترده تر شرکت به شما کمک میکنند.
داشتن اهداف شخصی برای شرکت خودتان مهم است اما این جمله در بقیه بخشها چه معنایی میدهد؟ جوابی درست به این سوال دهید و مطمئن شوید که تمام اعضای گروه، بیشترین مشارکت را برای حل مشکلات داشته باشند. این مشارکت در نهایت منجر به اتحادی عمیق در شرکتتان میشود.
شما با متصل کردن اهداف جزئی با ماموریت گسترده تان، میتوانید یک قدم از این مرحله فراتر بروید. با انجام این کار، اهدافتان معنادار میشوند. به عبارتی دیگر، افرادتان به علت و دلیلِ انجام کارهایتان باور پیدا میکنند. این باور و اعتقاد آنها نسبت به کاری که میخواهید انجام دهید، سبب میشود تا آنها نیز دست به کار شوند.
اینکه اعضای گروه شما بتوانند اهدافتان را درک کنند، یک چیز است؛ اما اینکه بتوانند به آن اهداف باور داشته باشند، چیزِ دیگری است.
۴. اهداف خود را به شکل اقدامات تعریف شده و واضحی بیان کنید
هنگامی که اهداف خود را در سطح عالی و جزئی تعریف کردید، مهم است که بتوانید تعیین کنید چگونه م توان این اهداف را به شکل اقدامات کاملاً تعریف شدهای در آورد. اقدامات و کارهای شما باید به شکلی باشند تا هم شما و هم افراد گروه بتوانید بر روی آنها کار کنید. مثالی در اینجا وجود دارد: فرض کنید هدف شما از دست دادن ۱۰ پوند وزن است اما به منظور رسیدن به این هدف، باید مراحل و اقداماتی را مشخص کنید که شما را در مسیر رسیدن به چنین هدفی قرار دهد. برای مثال آن اقدامات میتوانند سالمتر غذا خوردن، شروع یک برنامه تناسب اندام و غیره باشد.
بنابراین، کار خود را با قرار دادن ۲ یا ۳ هدف شروع کنید و سپس آن اهداف را به مراحل مشخصتر و حتی قابل اندازه گیریتری تقسیم کنید تا افراد تیم بتوانند به درستی بر روی آنها تمرکز داشته باشند.
۵. تکرار مهم است
با شروع به کار کردن، همه چیز به سرعت پیش میرود. اتفاقاتی که در جلسات هفته پیش افتاده بود میتوانند به خاطراتی قدیمی تبدیل شوند. به همین دلیل، برای مدیریت بسیار مهم است که بتواند روزانه از اهداف خود فراتر برود. یک بار ارتباط برقرار کردن با اهدافتان کافی نیست، این یک روند مکرر و دائمی است.
بهترین راه برای انجام این کار چه میتواند باشد؟ به ماموریت خود برگردید. (مرحله اول)
با متصل کردن اهداف خود با ماموریت گسترده تان، به راحتی میتوانید این اهداف را تقویت کرده و آنها را در بالاترین سطح استارتاپ خود قرار دهید.
۶. پیشرفت خود را به طور مرتب مرور کنید
در حالی که داشتن اهداف و اقدامات مشخص کاملاً مهم است، بررسی روند پیشرفت این اقدامات به طور منظم نیز به همان اندازه اهمیت دارد. احتمالاً مدیر شرکت، هم جهت نبودن افراد گروه را در ابتدا متوجه خواهد شد؛ بنابراین این فکر خوبی است که همهی افراد بدانند اگر با همین روش ادامه دهند، روندی کند به سمت اهداف را در پیش میگیرند. فرایندها و روندهای کم سرعت، نیازمند تلاش و سختی کشیدنهای زیادی میباشد.
" هم جهت نبودن، یک شبه به وجود نمیآید؛ بلکه فرآیندی آرام و پیوسته است "
بررسی پیشرفت خودتان به طور منظم نه تنها این فرصت را به تیم میدهد تا در مواقع ضروری تغییر مسیر بدهند، بلکه اهداف شرکت شما را نیز به طور دائمی یادآوری میکند. اینکه افراد اتحاد خود را از دست میدهند و در مسیرهای متفاوتی شروع به کار میکنند، روندی آرام میباشد. به همین دلیل است که مرورِ دائمی اهدافتان، شرکت شما را در مسیر درست نگه می دارد.
بهترین راه برای بررسی پیشرفت چیست؟ داشتن یک داشبورد در شرکت که پیشرفتها را بتوان بر روی آن نصب کرد تا همهی اعضای تیم بتوانند دستاوردهای گروه را مشاهده کنند.
۷. تمام افراد باید به طور روزانه استند آپ داشته باشند
اِستند آپ چیست؟ جلسهای کوتاه و منظم است که توسط افراد مشغول به کار بر روی پروژهای برگزار میشود. در آن شرکت کنندگان در مورد پیشرفتهای خود بحث میکنند و معمولاً به جای نشستن ایستادهاند. با همکاری کردن تمام افراد گروه در این کار، ارزش بالا خواهد رفت. استند آپهای عمومی این فرصت را به تمام تیمها میدهند تا بتوانند اطلاعات کارهای خود را به اشتراک بگذارند، با یکدیگر همکاری داشته باشند و اهداف خود را با فرهنگ استارتاپ شما حفظ کنند.
۸. موفقیت را جشن بگیرید اما در مورد چالشها نیز شفاف باشید
برای برجسته نشان دادن داستانهای موفقیت اعضای تیم یا بخشهایی که در تلاش هستند و اهداف شرکت را جزو اهداف خود قرار میدهند، باید کمی وقت بگذارید. به صورت گروهی ناهار خوردن، مثالی عالی در این زمینه است. جشن گرفتن ه خاطر رسیدن به این نقاط عطف، باعث ایجاد فرهمگ کار گروهی شده و اهداف شما را تقویت میکند.
البته این موضوع هم مهم است که بتوانید برای چالشها آماده باشید و دیدگاهی نسبت به آنها را در بین افراد گروه به اشتراک بگذارید. این باعث ایجاد شفافیت در شرکت شما میشود و تضمین میکند که تمام افراد در مسیری هم جهت با یکدیگر برای رسیدن به هدفی مشترک تلاش میکنند.
جمع بندی
هدف از هم جهت کردن افراد شرکت، به وجود آوردن پایه و اساسی محکم است. این ماموریتی است که تمام گروه را با یکدیگر متحد میکند. اهداف برتر و جزئی شرکت باید به شکل همزمان و هم راستا با یکدیگر تعیین شوند تا افراد بتوانند بیشترین همکاری و مشارکت را در حل مشکلات داشته باشند.
بررسیهای دائمی از پیشرفت، استند آپها و رسیدن به نقاط عطف بزرگ، دستورالعمل موفقیت را برایتان فراهم میکند و شما زمانی میتوانید از این دستورالعمل استفاده کنید که افراد گروه متحد و هم راستا هستند.
و در آخر باید بدانید که هم جهت کردن افراد و شرکت، فرآیندی دائمی است. از این گذشته باید این موضوع را نیز مد نظر داشته باشید که با گذشت زمان، ممکن است اهداف شما تغییر کنند. فرآیند تعیین اهداف مشخص و تلاش مستمر در جهت رسیدن به آنها در قالب یک تیم، به بخشی از فرهنگ شرکت شما تبدیل خواهد شد.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید