ظاهرا در دنیای امروزی گزینههای زیادی وجود دارد. با افزایش گزینهها، انتخابها هم افزایش مییابند. ممکن است این خوب به نظر برسد. اما در نقطهای خاص، داشتن گزینهها و انتخابات بیشتر، منفی میشود. در کتاب «پارادوکس انتخابات: چرا بیشتر، کمتر است» (The Paradox of Choices: Why More Is Less)، روانشناس، Barry Schwartz توضیح میدهد که:
- ما فرض میکنیم که داشتن انتخابات بیشتر، یعنی گزینههای بیشتر و رضایت بخشی بهتر.
- گرچه، انتخابات بیش از حد باعث میشود که حتی قبل از تصمیم گرفتن، آن تصمیم را زیر سوال ببرید.
- انتخابات بیش از حد شما را در یک وضعیت «ترس از دست دادن» دائم قرار میدهد. همیشه حواستان به اطراف است و تصمیماتی که میگیرید را زیر سوال میبرید.
- این شما را در یک وضعیت دائم استرس قرار میدهد، که همیشه حس میکنید چیزی کم دارید، همیشه تصمیماتی که میگیرید را زیر سوال میبرید، و همیشه در تعجبید.
داشتن گزینهها خوب است. بدون گزینهها، نمیتوانید انتخاب کنید. گرچه، بهترین تصمیم گیران در دنیا، به طور هدفمند تقریبا تمام گزینههای موجود را رد میکنند. آنها میدانند که اکثر اطلاعات و انتخابات موجود نه تنها بد هستند، بلکه مضر و حواس پرت کننده هم هستند.
کلمه لاتین معادل کلمه «تصمیم»، به معنای «قطع کردن» است. تصمیم گرفتن، درباره قطع کردن انتخابات است. قطع کردن شما از یک جریان عمل دیگر. حذف کردن گزینهها، محدود کردن نیست، بلکه آزاد کردن است. حذف کردن شما را قادر میسازد تا واقعا یک مسیر و نقشه داشته باشید، و مقداری کشش به دست بیاورید. اکثر مردم به تمام ایدههای جدید پرتاب میشوند. آنها هیچ تصمیم قطعیای برای این که کدام را در پی بگیرند ندارند، و در نتیجه کاملا بی هدف هستند و در اثر پیچیدگی تمام اتفاقات اطراف خود، گیج شدهاند.
شما باید انتخاب کنید که به طور مداوم چه چیزی را هضم کنید. همانطور که نویسنده آمریکایی Zig Ziglar گفته است: «ورودی شما، چشمانداز شما را تعیین میکند. چشمانداز شما، خروجی شما را تعیین میکند، و خروجی شما، آینده شما را تعیین میکند.»
اطلاعاتی که شما به خود اجازه میدهید پردازش کنید، به خوبی شما را تحت تاثیر قرار میدهد. شما به سرعت میتوانید توسط تمام صداها، نظرها و گزینههای موجود در دنیای اطراف خود، گیج شوید.
منحرف شدن توسط چیزهای منفی و جدید، ساده است. برای مثال با این که مقدار جنگ و مرگ توسط انسانها به طور جهانی در حال کاهش است، شما این پیغام را با تماشای تلویزیون یا خواندن روزنامه دریافت نمیکنید. مهم است که درک کنید هر کسی انگیزههای مختلفی دارد. انگیزههای اکثر مردم، به نفع خودشان است. در زمینه اخبار، انگیزه خبرنگاران تمرکز بر روی القای حس منفی است؛ زیرا اگر این کار را انجام ندهند، تعداد بینندههای آنها سقوط خواهد کرد. به همین علت است که Peter Diamandis، یکی از متخصصان دنیا در زمینه کارآفرینی و آینده اختراع گفته است: «من دیگر اخبار تلویزیون را تماشا نمیکنم؛ زیرا به اندازه کافی به من پول نمیدهند.»
در رابطه با اخبار، امپراطور رومی، Marcus Aurelius تقریبا ۲۰۰۰ سال پیش گفته است: «آیا توسط اخبار حواستان پرت میشود؟ پس مقداری از اوقات فراغت خود را بر روی یادگیری خوب یک چیز صرف کنید و دیگر شاخه به شاخه نکنید.»
آیا شما شاخه به شاخه میکنید؟
دنیا میتواند جای بسیار گیجکنندهای باشد. به همین علت است که حال داشتن یک ثبات اخلاقی بسیار مهم است. این به این معنی نیست که چشمان خود را ببندید. فقط یعنی این که کسب کردن دانش بیشتر، بهتر نیست.
عقل نیازمند انتخابهای سخت و تعهدات محکم است. این یعنی کشیدن یک خط بر روی شن و محکم ایستادن. این کار شامل حذف کردن گزینههای منفی از زندگی خود میباشد؛ زیرا فقط همین تعداد گزینهها را داشته، و کارهای مهمتری برای انجام دادن دارید.
متخصص مغز و اعصاب، Viktor Frankl گفته است: «موفقیت به مانند خوشحالی، نمیتواند تعقیب شود؛ بلکه باید ایجاد شود، و فقط به عنوان اثر جانبی ناخواسته اعتیاد یک نفر به یک هدف بزرگتر از خودش، یا به عنوان یک نتیجه جانبی در اثر تسلیم شدن یک نفر به یک شخص والاتر از خودش این اتفاق میافتد.»
برای تجربه خوشحالی و موفقیت در زندگی خود، باید چیزی بزرگتر از خودتان داشته باشید. باید یک هدف که به آن ایمان دارید و همچنین افرادی که آنها را دوست دارید و حاضرند که برای شما فداکاری کنند، داشته باشید. همه چیز نمیتواند درباره شما باشد.
خود جذبی، گیجی را به دنبال دارد. نشسن و فکر کردن به طور دایرهوار، پیچیدگی را به دنبال دارد. عقل، قابل تشخیص و ساده است. همانطور که لئوناردو داوینچی گفته است: «سادگی، پیچیدگی نهایی است.»
استیو جابز هم به طور مشابه گفته است: «ساده میتواند از پیچیده سختتر باشد. شما باید سخت کار کنید، تا بتوانید فکر خود را پاکسازی کنید و آن را ساده کنید. اما در نهایت ارزشش را دارد؛ زیرا وقتی که به آنجا میرسید، میتوانید کوهها را جا به جا کنید.»
تا زمانی که پیچیدگی را از بین نبرید، نمیتوانید در زندگی خود کوهها را جا به جا کنید. ساده زندگی کردن، نیاز به عقل دارد. برای داشتن یک تصویر پاک و قانع کننده از چیزی که برایش کار میکنید، سادگی مورد نیاز است.
ساده بودن اشکالاتی هم دارد. اهل علم و فیلسوفهای پشت صندلی، انگشت منفی را به سمت شما نشانه خواهند گرفت. آنها شما را نادان صدا خواهند زد.
و آنها در ارزیابیهای خود کاملا هم اشتباه نخواهند کرد؛ اما کاملا هم درست نمیگویند. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که همه با شما موافق باشند. Seth Godin نویسنده آمریکایی میگوید: «اگر کسی از چیزی که ساختهاید خوشش نمیآید، آنها را نادیده بگیرید. از اول هم برای آنها نساخته بودید!»
شما نمیتوانید اجازه دهید که صدای افرادی که با شما مخالفند، شما را از انجام کار صحیح باز دارد. باید آنها را نادیده بگیرید.
این به این معنی نیست که نباید از کسی نصیحت بگیرید. در واقع، شما همیشه در حال یادگیری هستید. جهانبینی شما دائما در حال تغییر یافتن، تصفیه شدن و ارتقا از طریق تجربه و تحصیل دگرگون کننده است. شما فقط درباره این که از چه کسی نصیحت بگیرید، حساس هستید. شما از افرادی که به شما الهام نمیبخشند، نصیحت نمیگیرید.
جلوگیری هدفمند از اطلاعاتی که شما را محدود میکنند
فقط به دنبال اطلاعاتی باشید که شما را قادر میسازد و به شما قدرت میدهد تا به هدفهای خود و بالاترین استانداردها در زندگی برسید.
بهترین یادگیران در دنیا به طور فعالانه به دنبال دانشی هستند که میتوانند در حال حاضر از آن برای پیش رفتن به سمت جلو استفاده کنند. این افراد، یادگیران عملی هستند. آنها پیادهسازان و تکان دهندگان هستند. این افراد در دنیا حضور دارند، تا بتوانند کارهای خوبی انجام دهند. به افراد دیگر کمک میکنند، و در پیچیدگی گیر نکردهاند. آنها در تلاشند تا با رفت مشکلات، پیچیدگی را برای خود و دیگران از بین ببرند. آنها بیش از اینها کار دارند که بخواهند در گیجی مربوط به اطلاعات منفی و ناواضح گیر کنند. آنها به راه حل نیاز دارند. از این رو، یک فیلتر قدرتمند برای از بین بردن اطلاعات منفی و سطح پایین که از ماموریت و هدفشان پشتیبانی نمیکنند، توسعه دادهاند.
- آیا در تلاشید که مشکلات بزرگ را حل کنید؟
- آیا در دنیا نیازهایی را میبینید که ارزش زمان و توجه شما را دارند؟
- روز شما چقدر خوب سپری میشود؟
- آیا کاری انجام میدهید؟ یا این که فقط نشستهاید و گیج شدهاید؟
شما مسئول نحوه دیدن دنیا و رفتار در آن هستید
چیزی که بر رویش تمرکز میکنید، گسترش مییابد. چیزی که به آن توجه میکنید تبدیل به واقعیت شما می شود. دکتر Stephen Covey در این باره گفته است: «ما دنیا را نه به شکلی که هست، بلکه به شکلی که خودمان هستیم، یا شکل که مجبوریم ببینیم، میبینیم.»
جهانبینی شما تحت کنترل شماست. شما باید باغ ذهن خود را تمرین دهید. باید یک نوعی قدرت تحمل را برای اطلاعات منفی و سطح پایین توسعه دهید، که در محدوده خود محدود شده است.
تقریبا تمام تصمیمات، تصمیمات بد هستند. و اگر خود را به طور فعالانه در مقابل اکثر آن سر و صداها محافظت نکنید، با «خستگی تصمیم» مواجه خواهید شد. شما با ساخت محیطی که نوع ورودیهایی که میخواهید را تقویت میکند، از خود مراقبت میکنید. ورودی شما، چشمانداز شما را شکل میدهد و شما را در شرایطی قرار میدهد که به نوعی خاص دنیا را ببینید و در آن فعالیت کنید. اگر به طور فعالانه محیط خود را شکل ندهید، پس تبدیل به محصول واکنشپذیر هر محیطی میشوید که شما را پیدا کند.
اگر میخواهید به طور قدرتمندانه زندگی کنید و دنیا را به سمت جلو پیش ببرید، نیاز به یک سیستم فیلتر کردن دارید که سر و صداهای مضر را از زندگی خود حذف کنید. باید همه چیز را ساده، قابل تشخیص، قابل انجام و پرکاربرد نگه دارید. هرچه درباره موضوع زندگی خود و مشکلاتی که میخواهید در آن حل کنید واضحتر باشید، کمتر مجبورید که حتی اطلاعات و گزینههای «خوب» را تحمل کنید.
نویسنده استرالیایی، Robyn Davidson گفته است: «دو چیز که من یاد گرفتم این هستند که شما به قدری که به خود اجازه دهید، قوی و قدرتمند هستید و سختترین بخش هر تلاش و کوشش، برداشتن اولین قدم و گرفتن اولین تصمیم است.»
شما باید یک تصمیم بگیرید. و وقتی که آن تصمیم را گرفتید، به طور همزمان ۹۹.۹۹ درصد گزینههای دیگر را از بین میبرید. این هوشمندانهترین کاری است که میتوانید انجام دهید.
شما باید از نقطه غیر قابل بازگشت خود بگذرید. شما باید بهای از دست دادن موقعیتها به علت گرفتن تصمیمات بزرگ را تقبل کنید. نویسنده آمریکایی، Napoleon Hill گفته است: «قطعیت هدف، نقطه شروع تمام موفقیتها است.» تا زمانی که درباره چیزی که به دنبالش خواهید رفت قاطع شوید، شما همینطور به آن بازگشته و از آن دور میشوید. زندگی شما همینطور پیچیدهتر خواهد شد. شک و تردید تبدیل به واقعیت احساسی شما خواهند شد. و در آن واقعیت، تنها هدف شما این خواهد بود که همه چیز را پاره کنید و از بین ببرید، نه این که چیز جدیدی بسازید.
- آیا در حال ساخت چیز قدرتمندی هستید؟
- آیا شما یک سیستم فیلتر کردن برای از بین بردن تصمیمات نامرتبط و اطلاعاتی که بیشتر سر و صدا هستند تا سیگنال، دارید؟
- آیا در زندگی هدفی دارید که از خودتان بزرگتر باشد؟
- آیا اخیرا یک تصمیم واقعی گرفتهاید که به آن پایبند بمانید؟
- آیا به مانند اکثر مردم هستید که یک رابطه شکننده دارند؟
اکثر مردم هر روز به خود دروغ میگویند. آنها به یک تعهد واقعی پایبند نماندهاند و در مدت زمان طولانیای یک تصمیم محکم نگرفتهاند. سپس هم آنها به دنبال اطلاعات و گزینههایی هستند تا کمبود پیشرفت خود را جبران کنند.
- یک تصمیم بگیرید.
- آن تصمیم را داشته باشید.
- بهتر شوید.
به دنیا بروید و از روی عمد کارهای خوب انجام دهید؛ نه به خاطر این که یک نفر به شما گفته است.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید