اکثر مردم دعا میکنند که شرایطشان به طور جادویی تغییر کند. آنها تمایل ندارند که خودشان را بهتر کنند و در نتیجه بتوانند به طور فعالانه شرایط خود را بهتر کنند. برخلاف اکثر مردم که فقط منتظر شانس ممانند اما میتوانید به دنبال تبدیل شدن به فردی باشید که مهارتها و قابلیتهای خوبی دارد تا کارهای هوشمندانهای انجام دهد. شما میتوانید به فردی تبدیل شوید که کارهایی با تاثیر بالا انجام میدهد. کار شما میتواند مشکلات بزرگ را حل کند، زندگی مردم را بهتر کند و مورد توجه افراد مهم که همکار شما هستند قرار گیرد. به اشتراک گذاری کار خود، باعث میشود که خوب به نظر برسد.
بخش اول مقاله را میتوانید از اینجا مطالعه کنید
کیفیتی که شما به عنوان یک شخص هستید و کاری که انجام میدهد، کاملا تحت کنترل شماست. اما نمیتوانید دعا کنید که اتفاق بیفتد. شما باید نوعی شخص باشید که به طور طبیعی موفقیتی که به دنبالش است را جذب میکند.
با بخش دوم این مقاله، همراه ما باشید:
۶. انگیزه خود را از «گرفتن» به «دادن» تغییر دهید
اکثر مردم بر روی چیزی که میتوانند از زندگی بگیرند، تمرکز میکنند. من، من، من... گرچه، پس از این که نسبت به دنیا آگاهتر شدید، تمایل شما از صرفا «گرفتن»، به «دادن» تغییر خواهد کرد. شما درک خواهید کرد که دادن، بسیار بیشتر از گرفتن رضایت بخش است. واقعیت این است که شما فقط یکی از ۲ گرایش موجود نسبت به مردم (و زندگی) را دارید. شما یا به عنوان یک معامله در یک رابطه هستید ،یا به عنوان یک دگرگونی. اکثر مردم روابط معاملهای دارند. آنها بر روی چیزی که میتوانند از رابطه به دست بیاورند متمرکزند. همه چیز درباره پیش بردن تمایلات خود است. این مسئله در کمبود ریشه دارد، و خودخواهانه است. این راه پیش رفتن در روابط زندگی نیست. این راهی است که در ذهنیت کوچک خود گیر میکنید.
در سمت دیگر روابط دگرگونی، کاملا بر روی دادن و سپاسگزاری، و نشانههای فراوانی متمرکزند. در این روابط، کلیت تبدیل به چیزی بیشتر از جمع جزئیات میشود. هر دو شخص در آسیبپذیری و اعتماد، ذهنیت کوچک خود را گسترش میدهند و تبدیل به چیزی بیشتر میشوند. به طور هستهای، این مسئله نیازمند این است که یک دهنده باشید، نه یک گیرنده.
۷. علنا اعتراف کنید که چقدر به افراد دیگر وابسته هستید
فقط به خاطر این که انگیزه اولیه شما دادن است، به این معنی نیست که شما به دنبال کمک نیستید. در واقع، شما به طور مداوم به دنبال کمک هستید و آن را دریافت میکنید. واقعیت این است که همه به مقدار زیادی به افراد دیگر وابسته هستند، تا کاری که میخواهند را انجام دهند. اما اعتراف کردن این وابستگی، نیازمد عقل و فروتنی میباشد. به جای این که آن را به عنوان یک ضعف در نظر داشته باشید، درک کنید که این یک قدرت است.
جدا از این که وابستگی خود را اعتراف کنید، به طور مداوم تشکر خود را به مردم در زندگی خود بیان کنید. روابط، داراییهایی هستند که میتوانند، و باید در طی زندگی رشد کنند. همانطور که کارآفرین نابغه، Michael Fishman گفت: «خود ساخته، یک توهم است. افراد زیادی هستند که نقش مهمی در زندگیای که امروزه شما دارید، بازی کردهاند. مطمئن شوید که میدانند چقدر از آنها ممنونید.»
تمام روابط به مانند حسابهای بانکی هستند. اگر همینطور یک نفر در آن سپردهگذاری کند و نفر دیگر آن را استخراج کند، در نهایت تمام منابع نابود خواهند شد. در چنین روابطی، یک به علاوه یک، مساوی با کمتر از دو خواهد بود. برعکس، در روابط هم رنگ و سالم، نتیجه این معادله بیشتر از دو خواهد بود. وقتی که دو فرد به طور مداوم میدهند و میگیرند، حسابهای بانکی رابطهای همینطور رشد میکنند و گسترش مییابند، و چندین منفعت خواسته و ناخواسته فراهم میکنند.
برای مثال، اخیرا من به همراه برادرم به باشگاه میرفتم. در اوایل تمرین، او همیشه از نظر ذهنی در تقلا بود و باعث میشد من مجبور شوم انرژی بیشتری نسبت به تمرین کردن به صورت تنها مصرف کنم. پس از این که او را از این مسئله آگاه ساختم، او سریعا حالت احساسی خود را تغییر داد و تمرین ما تبدیل به چیزی شد که من به هیچ وجه نمیتوانستم به تنهایی بسازم. این فقط وقتی میتواند اتفاق بیفتد که هر دو شخص به طور فعالانه بدهند، و بگیرند. هر دوی ما بیشتر بر روی ساختن متمرکز بودیم، تا هضم کردن. هر دوی ما بر روی این متمرکز بودیم که باعث شویم نفر دیگر موفق شود.
۸. برای رسیدن رسیدن به اهداف ۱۰ برابر یا ۱۰۰ برابر، شراکتهای استراژیک برد برد بسازید
اکثر مردم بیشتر در حالت رقابت هستند، تا همکاری. همکاری در سطح بسیار بالاتری از رقابت قرار دارد. رقابت بر روی خود متمرکز است. همچنین نوعی تفکر بسیار سطح پایین است، زیرا کاری که شما به تنهایی میتوانید انجام دهید، بسیار محدود است. مردمی که در حال رقابت هستند، بیشتر بر روی بردن متمرکز هستند، تا ساختن راه حلهای واقعی.
گرچه، وقتی که تفکر شما گسترش مییابد، درک میکنید که کار بسیار بیشتری با افراد دیگر میتوانستید انجام دهید. همکاری، ارتباطات خاصی میسازد که به تنهایی هیچ وقت نمیتوانستید بسازید.
شما مهارتها و دانشی دارید که در زمینه شما عالی هستند. افراد دیگری هستند که در زمینههای دیگر مهارت و دانش دارند، و اصلا از آنها آگاه نیستید. این مردم همچنین داراییهایی دارند که شما ندارید. اگر میخواهید به نتایج ۱۰ یا ۱۰۰ برابری نسبت به باقی افراد در زمینه خود برسید، باید یک همکاری استراتژیک برد برد بسازید. این معمولا وقتی اتفاق میافتد که شما یک نقشه را طراحی میکنید، که مهارتها و داراییهای شما با مهارتها و داراییهای یک فرد دیگر ادغام میشود. کاری که شما خوب انجام میدهید، ممکن است برای شخص دیگری سخت باشد. کاری که برای شما سخت است، ممکن است شخص دیگری به خوبی انجام دهد.
شما با چه چیزی میتوانید همکاری کنید که روند شما را تسریع دهد؟ چه کسی داراییها و منابعی دارد که شما ندارید؟ شما چگونه میتوانید به این افراد کمک کنید؟ چه نوع همکاریای را میتوانید توسعه دهید که شما را قادر خواهد ساخت تا سریعتر به اهداف خود برسید و به دیگران کمک کنید که سریعتر به اهداف خود برسند؟
۹. اهداف ۱۰ برابری انتخاب کنید، و با ترسهای خود رو به رو شوید
به اهداف فعلی خود نگاه کنید. اندازهگیری شما برای موفقیت چگونه است؟ هدف شما چیست؟ اگر به طور جدی هدف خود را ۱۰ برابر کنید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر به جای دریافت ۳۰۰۰ دلار در ماه، به دنبال ۳۰۰۰۰ دلار در ماه بودید چه؟ آیا این کار ممکن است؟
البته که ممکن است. بسیاری از افراد این کار را انجام میدهند. وقتی که یک هدف ۱۰ برابری انتخاب میکنید، باید درباره رفتارهای روزانه خود، بسیار متفاوتتر فکر کنید. باید در تمام ابعاد زندگی خود جدیتر باشید. باید تفکر محدود و حواسپرتیهای اضافه را از بین ببرید.
انتخاب یک هدف ۱۰ برابری، یکی از بهترین کارهایی خواهد بود که برای خود انجام میدهید. این هدف باید وقتی ساخته شود که شما در نقطه اوج هستید. شما با انجام یک کار قدرتمند مانند تمرین، یادگیری، حضور در یک محیط خاص یا حضور در یک کشور خارجی به نقطه اوج میرسید. شما حتی میتوانید با بودن در اطراف برخی افراد خاص، در نقطه اوج باشید. مثلا کسانی که شما را تشویق میکنند تا بهترین نسخه از خود باشید.
فقط شما میدانید که چه چیزی شما را در نقطه اوج میرساند. پس هر کاری که لازم است را انجام دهید، و سپس اهداف خود را بنویسید. کاری که میخواهید انجام دهید را اعلام کنید. سپس نتایج آن را همه روزه تصور کنید، تا زمانی که تبدیل به واقعیت شود. وقتی که به این هدف فکر میکنید، به جرایانات افکار منحرف کننده که به دنبال آن میآیند، فکر نکنید.
۱۰. در بازاریابی بسیار بسیار خوب شوید
بازاریابی، چیزی جز روانشناسی کاربردی نسیت. بازاریابی درباره برقراری ارتباط با مردم، قانع کردن آنها و کمک به آنها است. بسیاری از افراد فکر میکنند که بازاریابی یک چیز زننده و غیر اخلاقی است. بسیاری از هنرمندان بازاریابی را یاد نمیگیرند، چون نمیخواهند بفروشند. آنها میخواند که کارشان خالص باشد.
بازاریابی چیزی نیست جز راحتتر کردن پیدا کردن و استفاده از محصول خود. مردم به صورت جادویی ظاهر نمیشوند تا محصول شما را بخرند. مردم به صورت جادویی ظاهر نمیشوند تا محصول شما را بخوانند. حتی همین حالا، شما چگونه به این صفحه آمدید؟ من میتوانستم به سادگی آن را «نصیحتهایی برای موفق شدن» نامگذاری کنم. اما در آن صورت آیا بر روی مقاله کلیک میکردید؟ احتمالا نه.
بازاریابی، «نحوه» انجام کارها توسط شماست. علت این که اکثر افراد موفق نیستند، این است که آنها یا از بازاریابی میترسند، یا از آن دوری میکنند.
ممکن است که شما درمان سرطان را داشته باشید، اما اگر به درستی آن را بازاریابی نکنید، هیچ وقت دارو را به بازار نخواهید رساند. شما میتوانید مهمترین پیام، یا بهترین داستان دنیا را داشته باشید؛ اما اگر آن را به طور هوشمندانه بسته بندی نکرده و ترویج ندهید، هیچ کس آن را نخواهد دید.
در بخش سوم که به زودی بر روی وبسایت قرار داده خواهد شد، با ما همراه باشید...
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید