یکی از بزرگترین اشتباهاتی که میکنیم، این است که فرض میکنیم همیشه از اشتباهات خود درس میگیریم. من افراد زیادی را دیدهام که از حماقتهای خود چیز بسیار کمی یاد گرفتهاند.
همه ما این افراد را میشناسیم. در واقع، ما احتمالا خودمان جزو همین افراد هستیم. آیا میدانید چرا؟ زیرا یاد گرفتن از اشتباهات خود بسیار سخت است. من هیچ وقت کسی را ندیدهام که واقعا از شکست خوردن لذت ببرد.
بیایید روراست باشیم؛ هیچ کس دوست ندارد اشتباه کند و وقت، زمان یا پول خود را هدر دهد. پس به همین علت باید تلاش کنیم تا از چیزهایی میگوییم ای کاش انجام نداده بودم، درس بگیریم. پدر فلسفه عملکردی و فلسفه پراگماتیست، John Dewey به وضوح گفت است:
«کسی که واقعا فکر میکند، درست به اندازهای که از شکستهای خود یاد میگیرد، از موفقیتهای خود نیز یاد میگیرد.»
یاد گرفتن از اشتباهات خود به طور خودکار پیش نمیآید. این اتفاق نیازمند فکر کردن و عکس العمل است. پس در اینجا عکس العمل من نسبت به دروسی که از اشتباهات خود در دهه ۲۰ سالگیام گرفتهام را مشاهده مینمایید.
۱. فکر نکنید که همه چیز را میدانید
یک کلمه برای افرای که فکر میکنند همه چیز را میدانند وجود دارد: احمق. من همیشه احمقان را میبینم. و علت این که آنها را تشخیص میدهم، این است که من هم قبلا یکی از آنها بودم.
هر زمان که به حرف افراد باهوشتر از خود گوش نمیدهید، وقتی که میخواهید باهوش به نظر برسید یا فکر میکنید همه چیز را میدانید، شما یک احمق هستید. وقت آن است که غرور خود را کنار بزنید و درک کنید که زندگی درباره تحت تاثیر قرار دادن دیگران نیست.
زندگی درباره تحقق، همکاری و منفعت مشترک است. اگر میخواهید به آنها دست یابید، باید فروتن باشید. اما خبر خوبی برای کسانی که تحت آزار احمقها قرار میگیرند وجود دارد: اگر تصمیم نگیرند که فروتن باشند، زندگی در نقطهای آنها را فروتن خواهد کرد.
۲. هیچ وقت مردم را برای عدم خوشحالی خود مقصر ندانید
شما به عنوان یک کودک، تحت مراقبت دیگران قرار دارید. آن افراد میتوانند والدین، خواهر و برادر، اعضای خانواده، پدر یا مادر خوانده، یا هر کس دیگری که مسئولیت قبول میکند باشند. از این رو، شما فرض میکنید که یک نفر مسئول شماست.
اما این واقعیت ندارد. وقتی که شما رشد میکنید، مسئول خودتان هستید. پس وقتی که خوشحال نیستید، به دیگران نگاه نکنید. این در حق افراد حاضر در زندگی شما عادلانه نیست. در عوض، عدم خوشحالی خود را بپذیرید و کاری درباره آن انجام دهید.
۳. وقت خود را بر روی بازندهها هدر ندهید
یک احتمال بزرگ وجود دارد که افراد موجود در اطراف شما برای چیزهای مشابه شما تلاش نمیکنند. من در دورهای از دهه ۲۰ سالگیام، توسط افرادی که از دانشگاه اخراج شده بودند یا مواد مصرف میکردند احاطه شده بودم و هر هفته با آنها بیرون میرفتم.
اما این مسئله حتما نباید انقدر واضح باشد. بسیاری از مردم یک زندگی پر از ترس را زندگی میکنند. افرادی که هیچ چیز از زندگی نمیخواهند و وقت خود را صرف تماشای تلویزیون میکنند.
وقت خود را بر روی این افراد هدر ندهید. بهای این کار بالا است، ممکن است در نهایت یکی از آنها شوید.
۴. عشق چیزی است که شما فکر میکنید
اکثر ما این ایده پیچیده را درباره زندگی داریم: «من میخواهم که آن شخص به این صورت و به این صورت با من رفتار کند.» شما که هستید که ادعای چنین چیزی کنید؟ و اگر دیگران انتظارات ما را برآورده نکنند، ما ترکشان میکنیم.
به این میگویند عشق شرطی. برای خلاف آن تلاش کنید. من هنوز هم در حال یادگیری این مسئله هستم. دست کشیدن از انتظارات خود درباره عشق، سخت است. اما باید این کار را انجام دهید. در غیر این صورت، هیچ وقت در روابط خود خوشحال نخواهید بود.
۵. شما واقعا زمان زیادی ندارید
وقتی که جوان هستید، فکر میکنید که میتوانید یک دریای بی نهایت از زمان داشته باشید. که میتوانید هر کاری میخواهید انجام دهید. و سپس پلک میزنید، و در حال جشن گرفتن تولد سی سالگی خود هستید.
مسئله یک ریاضی کاملا ساده است. فقط این سه سوال را از خودتان بپرسید:
- من چقدر زمان را صرف چیزهایی که هیچ تحققی به من نمیدهند میکنم؟
- آیا من از شغل خودم خوشم میآید؟
- آیا مردم حاضر در زندگی خودم را دوست دارم؟
پاسخ این سوالها، وضوحی درباره نحوه گذراندن زمان خود به شما خواهد داد.
۶. احتمالا شما به اندازهای که فکر میکنید، عالی نیستید
همیشه یک شخص با ظاهر بهتر، باحالتر، باهوشتر، قویتر، یا هر چیز دیگری نسبت به شما وجود دارد. همیشه.
پس دیگر فکر نکنید که عالی هستید. در مقایسه با چه؟ این عبارت به مقایسه خود با دیگران دلالت دارد. فقط خودتان باشید و خود را با دیگران مقایسه نکنید.
۷. یادگیری هیچ وقت متوقف نمیشود
وقتی که یادگیری و توسعه دادن خود را متوقف میکنید، مردهاید. وقتی که من از دانشگاه خارج شدم، دیگر یاد نگرفتم. حدس بزنید چه. به مدت دو سال حس میکردم که گیر کردهام.
خود را هول دهید که هر روز چیز جدیدی یاد بگیرید. اگر در حال بهتر شدن نیستید، پس در حال بدتر شدن هستید.
۸. انجام کارهای سخت به شما لذت بیشتری میبخشد
من همیشه از کارهای سخت فرار میکردم. پیشرفت دادن خود، ورزش کردن، ذخیره کردن پول، ساخت یک کسب و کار، کمک به دیگران، سرمایه گذاری پول بر روی روابط خود، همیشه وقتی که درست انجامش دهید، سخت است.
اما انجام این کارهای سخت، بازده بیشتری در زندگی، انرژی و پول خواهد داشت. وقتی کاری انجام میدهید که نیازمند تلاش زیادی است، حس خوبی درباره آن دارید. وقتی که خسته هستید، اما همچنان برای یک ورزش سخت به باشگاه میروید، نوعی حس موفقیت و غرور به شما دست میدهد که رقیبی ندارد.
در زمینه حرفه شما هم همینطور است. اگر در حال انجام کارهای سخت نیستید، شگفتزده نشوید که حس سرزندگی ندارید.
۹. تنها بودن، بیشتر شما را در آرامش قرار خواهد داد
اگر هیچ وقت نمیتوانید تنها باشید، این یک نشانه خطرناک است. من از یک خانواده تنگ میآیم، و همیشه دوستان نزدیکی داشتم. اما درک کردم که باید تنها باشم تا رشد کنم. پس به تنهایی به سفرهای خارج از کشور رفتم.
اما این کافی نبود. من تصمیم گرفتم که به لندن مهاجرت کنم. وقتی که شما تنها هستید، باید بدانید که چه کسی هستید. وقتی که همیشه با دیگران هستید، فقط محصولی از افراد دیگر در زندگی خود هستید. گاهی اوقات باید خود را از دیگران دور کنید؛ این کار شما را تبدیل به یک فرد بهتر خواهد کرد.
۱۰. تصمیمهای کوچک به نتایج بزرگ ختم میشوند
نوشیدن یک لیوان دیگر ضرری نخواهد داشت، نه؟ امروز را خوابیدن بد نیست، نه؟ اگر امروز ورزش نکنم برای کسی مهم نیست، نه؟ به راحتی میتوانم ۱۵۰۰ دلار بر روی iPhone جدید خود صرف کنم، نه؟
پاسخ نه، نه، نه و نه به هر تصمیمی که فکر میکنید هیچ تاثیری روی زندگیتان ندارد است. واقعیت این است که زندگی شما، حاصل تصمیمات کوچک شما است.
شما هر کاری که هر روز انجام میدهید هستید. به طور شگفتانگیز، این در واقع یک خبر خوب است.
این یعنی شما میتوانید امروز زندگی خود را بچرخانید. به راحتی و با انجام یک کار کوچک که تاثیر خوبی بر روی زندگی شما دارد.
و اگر همینطور اشتباه کنم چه؟ برای چه کسی مهم است؟ فقط همیشه مطمئن شوید که از آن درس میگیرید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید