چطور یک رهبر باشیم؟
ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ: 12 دقیقه

چطور یک رهبر باشیم؟

زندگی خود را در دو سطح تصور کنید.

سطح اول: پیروی

سطح دوم: رهبری

ممکن است تصور کنید که رهبر با بال‌هایی آسمانی متولد می‌شود. ممکن است فکر کنید رهبری غیرممکن و دست نیافتنی بوده و ارزش دنبال کردن را ندارد. من هم زمانی همین نظر را داشتم. اینکه تبدیل به یک رهبر شوم آخرین چیزی بود که می‌توانست به ذهنم خطور کند. رهبری برایم بی معنی به نظر می‌رسید. سپس در یک لحظه حقیقت را پیدا کردم: رهبری قابل دستیابی است. لازم نیست تجربه‌ای خاص داشته باشید یا با یک احساس منحصر به فرد متولد شوید.

من همیشه در حرفه کاری خود یک پیرو و دنبال کننده بودم. سپس سطح دوم برایم جالب شد. آیا این کار واقعا سخت بود؟ آیا یک فرد تازه وارد می‌تواند وارد عمل شده و راز موفقیت و پیروزی را بدست آورد؟ در آن لحظه، شخصی که من همیشه او را تحسین می‌کردم به من گفت که چگونه رهبر شده است. این چیزی نبود که من انتظارش را داشتم. آن‌ها زمانی به یک رهبر تبدیل شدند که این اصل درونی را که سبب مشخص شدن تمام مسائل رهبری می‌شود درک کردند.

اصل درونی این است: رهبری در وهله‌ی اول خدمت به مردم و سپس خدمت به خود است.

اگر تمام این مسائل در قلب آنها بود، چند نفر مثل من فقط به دلیل ندانستن این موضوع نتوانستند سطح دو را امتحان کنند؟

  

سفر رهبری من از اینجا شروع شد. اکنون من مردم را برای امرار معاش رهبری می‌کنم و همین نقش را به صورت آنلاین به عنوان یک وبلاگ نویس نیز انجام می‌دهم که به من کمک کرده است تا اصول رهبری را برای کسانی که تا به حال نقش رهبری را به عهده نگرفته‌اند فراهم کنم. 

اگر تا به حال یک رهبر نبوده‌اید، چیزی که باید بدانید این است:

الگو

هر کسی که با کلمه‌ی "رهبر" خطاب شد، اشتباهاتی را نیز مرتکب شد. آن‌ها باید معنای رهبری را در دو کلمه بیان کنند: الگوی نقش.

این دو کلمه تمام وجود یک رهبر است. وظیفه‌ی شما به عنوان یک رهبر این است که الگوی مناسبی از رفتارهای درست باشید. شما این الگوها را با طرز صحبت کردن، تصمیماتی که می‌گیرید و مهمتر از همه، رفتاری که با دیگر افراد اطراف خود(چه کارمند و چه مشتری) دارید تعیین می‌کنید. درست است، رفتار شما با غریبه‌ها نشانگر همان چیزی است که برایش ایستادگی می‌کنید.

مثلا آن لحظه که جان اف کندی از نظافت کننده پرسید چه کار می‌کنی و او گفت:« دارم کمک می‌کنم که یک انسان به کره ماه برود.» مثال بسیار خوبی است. جان با نظافت کننده با احترام رفتار کرده و از او نظراتش را می‌پرسد در حالیکه ممکن است افراد دیگر در همین جایگاه و مقام، صحبت‌های یک نظافت چی را نادیده بگیرند.

خشم

جلوی همه عصبانی نشوید. یک رهبرِ اسطوره‌ای کسی است که اکثر روزها هرگز عصبانی نشده و اغلب آرام و خونسرد به نظر برسد. رهبران می‌دانند که به نفعشان است تا در جمع عصبانی نشوند یا حرفی را به زبان نیاورند که بعدا از گفتنش احساس پشیمانی کنند. این‌ها به این معنی نیست که رهبرها نمی‌توانند عصبانی شوند؛ آن‌ها فقط درک کرده‌اند که چگونه علیه خشم خودشان اقدام کرده و آن را تحت کنترل بگیرند.

الهام بخش

یکی از وظایف رهبر این است که دیگران را وادار به انجام برخی کارها کند. وقتی سعی داشتم تا در مدرسه کاپیتان شوم، از کاپیتان قبلی تیم خواستم تا کمی نصیحتم کند و او همه چیز را برایم توضیح داد. اینکه کارها را به اتمام برسانید باشکوه است. ممکن است بسیاری از کارهای روزمره به اندازه قرار دادن انسان روی ماه فریبنده و چشم نواز نباشند اما هنوز هم باید انجام داده شوند. 

رهبر با روش‌های خاص خود این کار را انجام می‌دهد مثلا هدف‌ها را با روشی الهام‌بخش انتخاب می‌کند. این می‌تواند به آسانی منتقل کردن خواسته‌های مشتریان به برنامه شغلیتان و یا مبارزه با اضطراب باشد. شما با اتصال بین کارها ومسائل مهم مردم، آن‌ها را تشویق می‌کنید. شما داستان‌های مختص خودتان را دارید، داستان‌هایی که می‌تواند واسطه‌ی بین شما و مشتریان باشد و با آن‌ها ارتباط برقرار کند. به جای اینکه مدام بگویید دنیا ظالم و افتضاح است، توضیح دهید که چگونه این داستان‌ها به شما کمک کرده است. 

الهام، عینکی است که به چشم می‌زنید. این عینک به شما کمک می‌کند تا به جای دیدن مسائل منفی، خوبی را در تمام چیزها ببینید. 

در چشمان مردم نگاه کنید

قدرت چشم تو چشم شدن با دیگران بسیار قدرتمند است. این بهترین چیزی است که می‌توانیم باشیم. این همان جایی است که تمام داستان‌هایی که شما به عنوان رهبر تعریف می‌کنید از آنجا سرچشمه می‌گیرد. وقتی به چشمان یک فرد خیره می‌شوید و به او می‌گویید "ما این کار را انجام خواهیم داد" یا "من هوایت را دارم" ستون‌های اعتماد را در فرد مقابل می سازید. 

از طریق چشمانتان می‌توانید بدون اینکه خجالت بکشید، سخت‌ترین چیزها را به مردم بگویید. ارتباط چشمی نوعی صداقت است.

داستان تعریف کنید

شما برای اینکه دیگران را متقاعد کنید تا از شما پیروی کنند باید با آن‌ها ارتباط برقرار کرده و به آن‌ها بفهمانید که چرا شما شخصی هستید که شایسته‌ی هدایت کردن آن‌ها است. داستان‌ها بهترین راه برای انتقال دانش به افرادی است که شما در خدمت آن‌ها هستید. مردم شما را دنبال نخواهند کرد مگر اینکه بتوانند با شما و داستان‌هایتان ارتباط برقرار کنند. بفهمید که چه چیزی افرادتان را درگیر می‌کند، سپس سعی کنید با گفتن داستان‌هایی از اینکه چگونه این مشکلات در گذشته حل شده‌اند، راه حلی را برای اوضاع آنها پیشنهاد دهید.

واقعا به مردم اهمیت دهید

به افراد خود نشان دهید که با این روش‌ها به آن‌ها اهمیت می‌دهید:

۱. با آن‌ها ناهار میل کنید

۲. با آن‌ها پینگ پونگ بازی کنید

۳. وقتی بیمار هستند برایشان پیامی ارسال کنید

۴. برای مراسم تشییع خانواده‌شان در کنارشان حضور داشته باشید

۵. زمانی که صاحب اولین فرزند شده‌اند با آن‌ها جشن بگیرید

این‌ها روش‌های کوچکی هستند که به وسیله‌ی آن‌ها می‌توانید به دیگران بفهمانید که برایتان مهم هستند. هنگامی که شما به دیگران اهمیت می‌دهید، آن‌ها نیز به شما اهمیت داده و به مسیری که می‌روید احترام خواهند گذاشت.

برای چیزی که ایستادگی می‌کنید روشن و واضح باشید

کل عمل پیروی از کسی با آنچه که برایش تلاش می‌کنند شروع می‌شود. اگر از یک رهبر خوشتان می‌آید اما آن‌ها خواسته‌ای مخالف با شما را دارند، مسلما از آن‌ها پیروی نخواهید کرد. شما نمی‌توانید برای همه چیز ایستادگی کنید. می‌خواهید مردم شما را به خاطر چه چیزی بشناسند؟

وارد سنگرها شوید

رهبری به معنای از بین بردن زندانی از سلسله مراتب است. وقتی به آن‌ها نشان می‌دهید که دقیقا مانند آن‌ها هستید، مردم از شما پیروی می‌کنند. برای همین است که هرگز از کسی نمی‌خواهم کاری را انجام دهد که خودم آمادگی انجامش را ندارم. من عاشق این هستم که یک روز در کنار افراد گروهم زندگی کنم. این به من اجازه می‌دهد تا با چالش‌ها و مشکلات آ‌ن‌ها آشنا شده و وقتی کارها اشتباه پیش می‌روند از خود دلسوزی و همدردی نشان دهم.

اگر تنها کاری که می‌کنید حرف زدن و عمل نکردن باشد مردم از شما پیروی نخواهند کرد. با انجام دادن کارهایی مشابه کارهای افرادتان، به آنها نشان دهید که به سلسله مراتب اهمیتی نمی‌دهید. به عنوان یک رهبر، شما بهتر از گروهی که شما را دنبال می‌کند نیستید. هر کاری که آنها می‌کنند، شما هم باید همان کارها را انجام دهید.

از کمک خواستن نترسید

چون شما رهبر هستید، به این معنا نیست که جواب همه چیز را دارید. خوب است که گاهی اوقات درخواست کمک کنید و بدانید کمک گرفتن چیزی از یک رهبر کم نخواهد کرد. رهبران می‌دانند که بدون پشتیبانی افرادی که مهارت‌های لازم را دارند، نمی‌توان کارها را انجام داد. رهبری، یک تیم ورزشی است پس درخواست کمک کنید.

وظایف را متفکرانه محول کنید

برخی از رهبران تلاش می‌کنند تا همه‌ی کارها را به تنهایی انجام داده و در همه جا حضور داشته باشند. این کار اشتباه است. این کار سبب درگیر و دلسرد شدن می‌شود. محول کردن وظایف و کارها بخشی از اصول رهبری است. نکته‌ی ریزی که من متوجه آن شدم این است که برای اینکه به صورتی متفکرانه کارها را محول کنم، باید وظایفی را انتخاب کنم که با علایق شخصی افراد من همخوانی داشته باشد. اگر شخصی هدفش یادگیری مذاکره کردن است، مذاکره بعدی خود را به او محول کرده یا حداقل اجازه دهید تا با شما به آن مذاکره بیاید. با توجه به علایق و استعدادهای افرادتان به آن‌ها وظایفی را اختصاص دهید. با انجام این کار، سطح با ثبات و مداومی از وفاداری را به وجود می‌‌آورید.

بدانید که درست انجام ندادن تمام کارها عیبی ندارد.

به عنوان مثال من در کار با spreadsheet افتضاح هستم، به همین خاطر یک روز به بالای پشت بام رفتم و این را فریاد زدم.

هیچکس نمی‌تواند در انجام دادن تمام کارها خوب باشد. مهم نیست چه سطحی از تحصیلات را داشته باشید، هیچکس کامل نیست. شما لیستی از نقاط قوت و ضعف خود را در اختیار دارید، من هم دارم، الیان ماسک و تمام افراد تیم شما هم همچین لیستی را دارند. آن را فراموش نکنید.

ستایش کنید اما جدی و سخت صحبت کردن را فراموش نکنید.

در غیر این صورت به یک مارشملو تبدیل خواهید شد. در مقدارهای کوچک، بسیار نرم و خوشمزه اما برای تغذیه هیچگونه فایده ای ندارید. ستایش کردن افراد کاری مهم است اما زمانی که یک فرد از تمام تلاش و توان خود برای رسیدن به نتیجه استفاده نمی‌کند، باید گفتگویی سخت و جدی با آن شخص داشته باشید. مردم از گفتگوهای سخت شما قدردانی می‌کنند چون این دقیقا همان جایی است که می‌توانند رشد در آینده را مشخص کنند. 

اگر تنها کاری که می کنید ستایش کردن و بالا بردن دیگران است، تیم شما هرگز چیزی نخواهد آموخت. بهترین یادگیری، یادگیری تحت فشار و شرایط ناراحت کننده است که در نهایت هنگامی که نتایج در گروه نه چندان عالی است، منجر به گفتگویی جدی می‌شود.

مسائل را ساده نگه دارید

چند هدف اصلی و کلیدی تنها چیزی است که شما به آن نیاز دارید. رهبرانی که می‌گویند قصد دارند این کارها را تماما انجام دهند، در آخر نتیجه‌ی زیادی بدست نمی‌آورند. مردم باورشان را نسبت به کسانی که قول دنیا را می‌دهند اما چیز خوبی را تحویل نمی‌دهند از دست می‌دهند.

به عنوان رهبر، تحویل از تمرکز می‌آید. تمرکز بر پایه ی تجربه و در دست داشتن ۳ چیز ساده که می‌خواهید افرادتان به آن برسند ساخته می‌شود. 

بدانید که همیشه کسانی هستند که از شما خوششان نمی‌آید.

این موضوع از اول به شما گفته نمی‌شود. به عنوان یک رهبر، افرادی وجود خواهند داشت که شما را دوست دارند، عده‌ای هم از شما متنفر بوده و بعضی دیگر هم عقیده دارند که هر کاری که می‌کنید افتضاح است. وظیفه شما به عنوان یک رهبر این نیست که همه شما را دوست داشته باشند. با گفتن این موضوع، شما همچنین افرادی را خواهید داشت که در این گروه‌ها جای نمی‌گیرند و به دلیل زندگی بد و افتضاحی که دارند، از شما متنفر هستند.

 این تنفر از شما در آن‌ها خلائی را پر می‌کند که هرگز نمی‌توان آن را پیش بینی کرد و هرگز نباید برای درک  کردنش هم تلاش کنید. یاد بگیرید که نه تنها کسانی که با شما موافق هستند، بلکه کسانی که با شما مخالف هستند را نیز دوست بدارید. شما از افرادی که مخالف شما هستند یا از شما تنفر دارند، چیزهای زیادی خواهید آموخت.

این مطالب ب طور خلاصه برای کسانی است که قبلا نقش رهبری را به عهده نگرفته‌اند. سطح دو را انجام دهید. جهان به رهبران بیشتری احتیاج دارد.

منبع

چه امتیازی برای این مقاله میدهید؟

خیلی بد
بد
متوسط
خوب
عالی
5 از 1 رای

/@Pemi.razmi
علیرضا داداشی
دانشجوی مهندسی پزشکی

دیدگاه و پرسش

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید ورود یا ثبت‌نام

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید