هویت شما معین نیست، بلکه بسیار سیال است.
هویت شما از رفتارهای شما پیروی میکند.
این مسئله به چه صورت است؟
این مسئله بر پایه دو مفهوم روانشناسی بسیار مهم کار میکند:
- خود بیداری: یعنی به عنوان یک انسان، خود را نیز به همان صورت که دیگران را ارزیابی کرده و قضاوت میکنیم، ارزیابی کرده و قضاوت کنیم؛ یعنی بر پایه رفتارهای خود. پس اگر خود را در هنگام انجام کاری مشاهده مینمایید، در واقع خود را با آن رفتار شناسایی میکنید. برای مثال اگر مشروبات الکلی مینوشید، شروع به شناخت خود به عنوان کسی که الکل مینوشد، مینمایید. اگر زود از خواب بیدار میشوید، خود را به عنوان کسی که زود از خواب بیدار میشود میشناسید. اگر مقالههای آنلاین مینویسید، خود را به عنوان یک نویسنده میشناسید. از این رو نحوه دیدن خود، به شدت سیال و بر پایه رفتارهای خودتان میباشد. همینطور که رفتار شما تغییر میکند، هویت درک شده شما هم تغییر میکند.
- پیشبینی: یعنی افکار لزوما به رفتارها ختم نمیشوند، بلکه رفتارها هم میتوانند به افکار ختم شوند. به زبانی دیگر، دانش عمومی میگوید که دنیای دروی شما، دنیای خارجی شما را میسازد. از این رو آفرینش ذهنی، از آفرینش فیزیکی سبقت میگیرد. قطعا این جمله صحیح است. اما رفتارها (و محیطها) هم میتوانند وضعیتهای درونی ما را بسازند. برای مثال اگر در یک آب بسیار سرد بپرید، شروع به تجربه برخی احساسات و افکار به صورت متوالی، یا کمبود افکار خواهید نمود. چیزی که پیشبینی نشان میدهد، این است که شما در واقع میتوانید وضعیت درونی خود را با رفتار کردن به شیوهای خاص، و با قرار دادن خود در محیطهای خاص «پیشبینی» کنید. از این رو تغییرات فقط از درون به بیرون اتفاق نمیافتند، بلکه از بیرون به درون هم اتفاق میافتند.
هر دوی این ایدهها به شدت به تحقیقات دیگر در روانشناسی مربوط هستند، که یعنی رفتارها معمولا قبل از وضعیتهای روانی میآیند. باز هم این مسئله بر خلاف دانش عمومی است.
مثال مورد علاقه من، تحقیق بر روی خودکارآمدی (اعتماد به نفس) است، که نشان میدهد که اعتماد به نفس چیزی نیست که کارایی بالا را ایجاد میکند. بلکه کارایی بالا چیزی است که اعتماد به نفس را به وجود میآورد. به زبان ساده، اگر میخواهید اعتماد به نفس داشته باشید، به راحتی میتوانید آن را داشته باشید. تنها کاری که باید انجام دهید، این است که به روشی خاص رفتار کنید؛ حتی اگر شده است برای مدتی کوتاه.
اصلا تمام این موضوعات چه اهمیتی دارند؟ اهمیت آنها در اینجاست که شما قدرت تغییر هویت خود به صورت اساسی را دارید. حتی در سطح زیستشناسی هم علوم جدید اپیژنتیک و نوروپلاستی، نشان میدهند که زیست ما چقدر انعطافپذیر و سیال است.
مشکل موفق شدن
اکثر افراد بدون تغییر هستند. حتی افراد موفق. در واقع بسیار رایج است که افراد موفق در جایی گیر کنند. درباره برخی نویسندهها، موسیقیدانها و حتی شرکتهای مورد علاقه خود فکر کنید. آنها از نقطهای خاص به بعد، دیگر خیلی نوآور نیستند.
همه ما یک گروه موسیقی مورد علاقه داریم که آلبومهای اول و دوم آنها بسیار بهتر بودهاند. سپس وقتی که معروف میشوند، موسیقی آنها بسیار ضعیفتر میشود.
همین مسئله نسبت به آشپزهای سطح بالا هم صدق میکند. وقتی که یک رستوران موفق میشود، دیگر خیلی در منوهای خود نوآوری به خرج نمیدهند.
پس از این که چیزی کار میکند، برگشتن به نقطه صفر دیگر سخت است. از لحاظ روانشناسی، انگیزه شما میتواند از «متمایل به نزدیک شدن»، به سمت «متمایل به خودداری» برود. به خصوص تمام اهداف هم یا به صورت تهاجمی، یا به صورت دفاعی هستند. اگر به دنبال پیشرفت موقعیت فعلی خود هستید، شما در حال «نزدیک شدن» هستید. اگر به دنبال نگهداری موقعیت خود یا جلوگیری از یک اتفاق بد هستید، شما در حال «خودداری» هستید.
وقتی که شما در حال نزدیک شدن هستید، کمتر نگران ریسکها، و بیشتر متمرکز بر روی پاداشها هستید. شما حاضرید که ریسکها را بپذیرید. شما حاضرید که شکست بخورید. شما به سمت جلو کشیده میشوید.
وقتی که شما در حال خودداری هستید، کمتر نگران پاداشها و بیشتر متمرکز بر روی ریسکها هستید. شما هیچ علاقهای به مقابله با این ریسکها ندارید. در عوض شما به سادگی در حال حفاظت از خود در مقابل هر مشکلی هستید که سر راه شما قرار میگیرند.
من این مسئله را در بسیاری از الگوهای خود دیدهام. برای مثال برخی از نویسندگان مورد علاقه من از حالت نزدیک شدن به حالت خودداری رفتهاند. من میتوانم این مسئله را در کار آنها ببینم. همه چیز بسیار امنتر شده است. آنها تلاشهای ایدئولوژیک بسیار کمتری در نویسندگی خود به کار میبرند. کتابهای آنها همینطور بسیار تک مسیرهتر میشود. واضح است که این کتابها محاسبه شده بوده، و کمتر خلاقانه یا الهام گرفته شده هستند.
وقتی که شروع به موفق شدن مینمایید، تمرکز شما میتواند از «چرا» به «چه چیزی» تغییر یابد. شما به جای عمل کردن از هسته، به سادگی در حال تلاش برای نگهداری موفقیت هستید. به این صورت است که شما گیر میکنید. به این صورت است که گیج میشوید و هویت خود را از دست میدهید.
آیا شما در حالت تهاجمی هستید، یا حالت دفاعی؟ آیا شما در حال نزدیک شدن هستید یا خودداری؟ آیا شما در حال تبدیل شدن به شخصی که میخواهید هستید؟ آیا به شخصی که فکر میکنید هستید پایبندید؟
پادزهر: هیچ وقت دست از باز اختراع کردن خود نکشید
در مستند درخشان شبکه Netflix با نام Chef’s Table که زندگی موفقترین آشپزهای جهان را نشان میدهد، یکی از قسمتها بسیار پر رنگتر از بقیه است.
آشپز دارای رتبه اول در آسیا به نام Gaggan Anand، برای دور انداختن منوی خود و شروع کردن از صفر شناخته شده است. حتی وقتی که منوی فعلی او در حال جلب توجههای زیادی است. ممکن است این مسئله چیز مهمی به نظر نرسد، اما در واقع بسیار مهم است. وقتی که یک رستوران شناخته میشود و جایزههای خاصی را دریافت میکند، معمولا این معروفیت و جایزهها بر پایه منو و فضای کلی آن هستند. برای Gaggan که به معنای واقعی آشپز دارای رتبه اول در آسیا است، کاملا منطقی به نظر میرسد که رستوران خود را همینطور نگه دارد. اما این کاری نیست که او انجام میدهد. خلاقیت و هول دادن محدودیتهای خود، کاری است که او همیشه انجام میدهد.
پس فقط به خاطر این که چیزی کار میکند، به این معنی نیست که اجازه توقف در تکامل را دارد. پس او خود را باز اختراع میکند. همینطور از اول و از اول. مهم نیست که ترک کردن یک چیز درخشان چقدر سخت است. یک خالق واقعی هیچ وقت دست از هول دادن محدودیتهای خود بر نمیدارد. او هیچ وقت دست از باز اختراع خود بر نمیدارد.
پس از این که در کاری حرفهای شدید، از قابلیتهای یادگیری خود استفاده کنید تا در کار دیگری هم حرفهای شوید. ایده کلی «یافتن استعداد خود» مردم را به سمت نگرشهای ثابتی از خود منحرف کرده است. شما برای انجام فقط یک کار به دنیا نیامدهاید. شما میتوانید رشد خود را به روشهای بی شماری گسترش دهید. به خصوص پس از این که روند یادگیری را بیاموزید. شما میتوانید تجربه حرفهای شدن در یک کار را به کلی کنار بگذارید و در یک کار دیگر حرفهای شوید. به این صورت، شما هیچ وقت بی تغییر نخواهید بود. شما همیشه به عنوان یک شخص در حال رشد و تکامل هستید.
چالش ۳۰ روزه
با توجه به این که هویت شما سیال و انعطافپذیر است، شما یک فرصت عالی برای بازتعریف خود دارید. تنها کاری که باید انجام دهید، این است که رفتار خود را به صورت هموار مجددا شکل دهید. شما میتوانید این کار را در قالب یک چالش ۳۰ روزه انجام دهید.
چه کاری را خواستهاید، اما انجام ندادهاید؟ یا چه کاری میتوانند قطعا شما را به جایی که دوست دارید باشید، هدایت کند؟ این کار میتواند ۳۰ روز پر از سلامت و تمرین فیتنس باشد. این کار قطعا خیلی چیزها را تغییر خواهد داد. این کار میتواند ۳۰ روز نوشتن مقالات یا ضبط ویدیوها باشد. هر چه که هست، اگر به مدت ۳۰ روز آن را انجام دهید، هویت شما تغییر خواهد کرد. ترسهای شما خنثی خواهند شد. شما با رفتارهای جدید خود تطابق خواهید یافت.
آیا باید در طی مسیر با برخی احساسات منفی هم کنار بیایید؟ آیا با حجمی از مقاومت و ترس مواجه خواهید شد؟ آیا خواهید خواست که تسلیم شوید؟
پاسخ هر سه این سوالات احتمالا «بله» است.
اما به این صورت است که شما خود را از تودهها جدا میکنید. به این صورت است که جهشهای بزرگی در پیشرفت خود بر میدارید، در حالیکه اکثر مردم پیشرفتی با یک روند افزایشی دارند. به این صورت است که به صورت آگاهانه هویت و آینده خود را شکل میدهید.
۳۰ روز بعد شما در کجا خواهید بود؟
۳۰ روز بعد شما چه کسی خواهید بود؟
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید