اکثر مردم به جذب اطلاعات سطح پایین بر روی اینترنت عادت کردهاند. این کار معادل این است که در خودروی خود آب بریزید، یا برای هر وعده فستفود مکدونالد بخورید.
در فیلم مستندی «Super Size Me»، Morgan Spurlock سی و دو ساله در طی ۳۰ روز متوالی فقط غذای مکدونالد را میخورد. این فیلم، تاثیر شدید این سبک زندگی را بر روی وضعیت فیزیکی و روانی Spurlock نشان میدهد. در طی این دوره ۳۰ روزه، Spurlock سه وعده در روز غذای مکدونالد را خورد، و تمام گزینههای موجود در منو را حداقل یک بار امتحان کرد. Spurlock میانگین ۵۰۰۰ کالری در روز جذب کرد؛ یعنی دو برابر مقدار مورد نیاز برای یک فرد سالم در سن او. در نتیجه، او ۱۲ کیلوگرم وزن اضافه کرد، ۱۳ درصد حجم بدنش افزایش یافت، کلسترول خونش را به ۱۲۰ میلی گرم افزایش داد و تغییر وضعیت روانی، ناتوانی جنسی و تجمع چربی در کبدش را تجربه کرد. یکی از اجزای کار Spurlock این بود که هر زمان از او میپرسیدند: «آیا میخواهی این غذا را در اندازه بزرگتر بخوری؟»، پاسخ «بله» را بدهد. اندازه بزرگتر به این معنی بود که نوشابهها و سیب زمینیهای سرخ کرده، از بزرگ به بسیار بسیار بزرگ رسیدند.
وقتی که بحث اینترنت در میان است، اندازه بزرگتر به این معنی است که از یک لینک حواس پرت کننده به لینک بعد و لینک بعد برویم. مثلا وقتی که هدفتان فقط بررسی سریع ایمیل یا فیسبوک خود است، به یک سردرگمی ناخودآگاه برسید. بدن شما کنترل ذهنتان را در بر بگیرد و به دنبال سوخت دوپامین خود باشد، که تحمل بالایی در قبالش توسعه داده است.
Spurlock چهارده ماه زمان صرف کرد تا چربی جذب شده در طی آزمایش ۳۰ روزه را بسوزاند. همچنین او مجبور بود که برای بازگرانی سلامتیاش، به شدت سالم غذا بخورد.
برای اکثر افرادی که در اعتیاد به جذب اطلاعات سطح پایین عادت کردهاند، سالها گرفتن تصمیمات مثبت و ورودیهای محاسبه شده نیاز خواهد بود تا ظرفیت تفکر و تصمیمگیریای که قادر به انجامش هستند را به دست بیاورند.
اکثر مردم در رژیم فستفود جذب اطلاعات گیر خواهند کرد. همینطور چاقتر شده و از نظر روانی، احساسی، فیزیکی و روحی ناسالمتر میشوند. محیط به قدری غنی از دوپامین خواهد بود که خارج کردن خود از این اعتیاد تقریبا برای مردم غیر ممکن است.
این بخش واقعا ناراحت کننده است: اکثر مردم به طور مستقیم میدانند که نشستن پشت اینترنت در کل روز برای مغز، ذهن، روح و بدنشان بد است. اما دانش ضعیف است. دانش تا زمانی که آن را در عمل به کار نگیرید، برای هیچ چیز خوب نیست. از این رو، نویسنده آمریکایی، Napoleon Hill در کتاب «فکر کنید و پولدار شوید» میگوید: «دانش فقط یک قدرت بالقوه است و فقط زمانی که در نقشههای قطعی عمل سازماندهی شده باشد، و به یک پایان قطعی جهت داده شده باشد، تبدیل به قدرت میشود.»
یاد گرفتن، تغییر دادن چیزی که انجام میدهید است
اگر همچنان با نتایج مشابه مواجه میشوید، واقعا چیزی یاد نگرفتهاید. مهم نیست که چقدر اطلاعات دریافت کنید. مهم نیست که چند کتاب میخوانید. یادگیری واقعی نیازمند این قابلیت است که نتایج جدید و بهتری را به دست بیاورید. اگر ذهنیت، زاویه دید و رفتار شما تغییر نکرده است، پس واقعا یاد نگرفتهاید.
شما میتوانید تمام دانش دنیا را داشته باشید، اما همچنان باهوش نباشید. باهوش بودن، شامل یادگیری مداوم چیزهای جدید است، که نیازمند تغییر نحوه عملکرد شما در دنیا است. طبق گفته دکتر Joe Dispenza: «سختترین بخش تغییر کردن، این است که انتخابات روز قبل را مجددا انتخاب نکنید.»
واقعا مهم نیست که چه چیزی میدانید؛ بلکه کاری که انجام میدهید مهم است. خودتان و افراد اطراف خود را شگفتزده کنید. به جای این که بدون فکر حواس خود را با اطلاعات سطح پایین پرت کنید، بخشنده و دوستدار باشید. از راه خود خارج شوید، تا باعث شوید کسانی که دوستشان دارید، حس خاص بودن داشته باشند. به اتفاقی که به انرژی احساسی محیط اطرافتان میافتد، دقت کنید.
خیال پردازی بسیار قدرتمندتر از دانش است
دانش میتواند شما را در گذشته نگه دارد. دانش میتواند شما را در سطح چیزی که حس میکنید ممکن است، محدود نگه دارد. خیالپردازی شما را قادر میسازد تا خارج از محدوده دیدگاه فعلی خود فکر کنید.
موثرترین و باهوشترین افراد در دنیا، خیالپردازترین آنها بودند. آنها رویایی بسیار فراتر از سطح دانش و قابلیتهای فعلی خود داشتند. رویای آنها، جهت نوع دانشی که باید توسعه دهند را فراهم کرد. رویای آنها، محکومیت یادگیری را برای آنها فراهم کرد، که یعنی آنها حاضر بودند خود را به نوع شخصی تبدیل کنند که میتواند رویای خود را به واقعیت تبدیل کند.
- آیا شما به دانش اهمیت میدهید؟
- آیا باور دارید که باید تمام پاسخها را داشته باشید ؟
- شما چقدر خیالپرداز هستید؟
- رویای شما برای خودتان و آیندهتان چقدر بزرگ و قانع کننده است؟
- چقدر مشتاق هستید که بلند شوید و هر روز یادگیری را بپذیرید و تغییر کنید؟
سطح محکومیت شما برای یادگیری روزانه، انعکاس دهنده قدرت خیالپردازی شما است. اگر رویاپردازی شما ضعیف است، پس احتمالا زیاد یاد نمیگیرید.
خلاقیت بسیار مهمتر از تجربه است
تجربه بر پایه کاری که در گذشته انجام دادید یا یاد گرفتید است. چیزی که در حال حاضر از شما میخواهیم، راه حلهای خلاقانه برای حال و آینده است. به من نگویید که دیروز چه کار کردید. بگویید که امروز بر روی چه چیزی کار میکنید.
- در حال حاضر چه چیزی را میسازید؟
- چگونه محدودیتهای خود را هول میدهید؟
- آیا به شدت به تجربیات گذشته تکیه میکنید؟
- آیا در روشهای فکر کردن گذشته گیر کردهاید؟
- آیا چیزهای جدیدی را امتحان نمیکنید؟
- آیا در حال تکاملید؟
- آیا گیر کردهاید؟
هیچ وقت چیز زیادی برای از دست دادن نداشته باشید که باعث شود بی پروا نباشید
در رزمان علمی تخیلی بازی Ender، (Ender’s Game) شخصیت Ender یک نابغه ۱۱ ساله است که آموزش داده میشود تا دنیا را از دست یک گونه بیگانه نجات دهد. او باور کرده است که «آموزش» او در قالب بازیهای شبیهسازی شده است. گرچه، پس از آخرین آزمایش او، Ender پی میبرد که شبیهسازیها در واقع مبارزات واقعی بودند که او داشت رهبری میکرد. Ender بدون این که بداند، تبدیل به یک قهرمان جنگی شده بود.
او سوالهای زیادی داشت. یکی از آنها این بود که چرا ارتش باید به یک کودک نیاز داشته باشد که آنها را رهبری کند. مربی و معلم او Mazer Rackham توضیح داد که:
«این فرد حتما باید یک کودک میبود، Ender. تو از من سریعتر بودی. از من بهتر بودی. من بسیار پیر و محتاط بودم. هر شخص نجیبی که میداند جنگ چیست، هیچ وقت نمیتواند با تمام قلب خود وارد مبارزه شود. اما تو نمیدانستی. ما مطمئن شدیم که تو نمیدانی. تو بی پروا، با استعداد و جوان بودی. این کاری است که برایش ساخته شدهای.»
یک تغییر مشکلساز وجود دارد که در بسیاری افراد موفق و خلاق به وجود میآید. در نهایت، چاه خلاقیت آنها خشک میشود. آنها از عادت انجام دادن و ساختن خارج میشوند و به تجمع منفعلانه اطلاعات یا ستایشها میروند.
آنها در هر تصمیمی که میگیرند، بسیار دقیقتر میشوند. آنها از تکراری بودن، شکست خوردن، تغییر کردن، یاد گرفتن و خیال پرداز بودن دست میکشند. آنها شروع به تکیه بر دانش و تجربه قبلی خود میکنند. آنها در نقطهای به کلاهک چیزی که به آن علاقه دارند میرسند؛ زیرا یادگیری واقعی، شامل ریسک کردن میباشد.
ریسک یاد گرفتن این است که در نتیجه چیزی که یاد گرفتهاید، کسی که هستید و کاری که انجام میدهید را کاملا تغییر دهید. همچنان، وقتی که به سطحی از موفقیت و تجربه برسید، دیگر نمیخواهید که تغییر کنید. شما نمیخواهید هر چیزی که به دست آوردهاید را از دست دهید.
و این در نهایت شروع سقوط اجتناب ناپذیر شما خواهد بود.
مقدار هوش، در قابلیت تغییر است. اگر شما تغییر نمیکنید و تکامل نمییابید، بر روی دانش بیشتر از رویاپردازی تکیه میکنید. شما بر روی خلاقیت بیشتر از تجربه تمرکز میکنید.
شما در گذشته گیر کردهاید. شما یک زندگی قابل پیشبینی را میگذرانید. و قابل پیشبینی بودن هیچ کجا در شجاعت و خلاقیت یافت نمیشود. اجازه دهید که موفقیت و تجربه شما، خیال پردازی و خلاقیت بهتری را حرکت دهد. اجازه دهید که دانش شما، رفتار و راه حلهای بهتری را جرقه بزند.
اگر چیز واقعا قابل توجهی بسازید، مهم نیست چقدر زمان میبرد
- در حال حاضر چه چیزی میسازید؟
- آیا چیزی که میسازید، حداکثر توان شماست؟
وقتی که به کار خلاقانه میرسیم، معمولا کمیت راهی است که به کیفیت میرسد. همچنان، در هر چیزی که میسازید، باید بهترینهای خود را صرف آن کنید. فقط برای این که چیزی را به اتمام برسانید، آن را نسازید. خود را فراتر از محدودیتهایتان پیش ببرید.
Richard Paul Evas، سی و هفت مورد از بهترین رمانهای روزنامه New York Times را نوشته است. وقتی که Evans یک نویسنده جوان بود، او با رماننویس جایزهبر، Mary Higgins Clark ملاقات کرد. او به Evan گفت که: «هر کتابی که من مینویسم، بهترین کتابی است که تا به حال نوشتهام.» Evans هیچ گاه این نصیحت را فراموش نکرد. به زبان خودش: «از آن روز به بعد، هر بار که مینشینم تا کتابی بنویسم، با این فکر جلو میروم که این کتاب قرار است از آخرین کتاب من بهتر بوده، و بهترین کتابی باشد که نوشتهام.»
اگر چیزی را عالی و شگفتانگیز کنید، مردم اهمیتی نمیدهند که چقدر طول کشیده است تا آن را انجام دهید. آنها خواند پرسید: «چه کسی این کار را انجام داد؟»
نتیجه گیری: شما نه برای چیزی که میدانید، بلکه برای چیزی که انجام میدهید پاداش داده میشوید
شما برای چیزی که میدانید، در زندگی پاداش داده نمیشوید؛ بلکه شما برای کاری که انجام میدهید پاداش داده میشوید. حتی فراتر، شما برای چیزی که میسازید پاداش داده میشوید. شما میتوانید سری پر از ایدههای خوب داشته باشید؛ اما اگر هیچ کدام را اجرا نکنید، زندگیای پر از پشیمانی خواهید داشت. شما میتوانید بهترین خواستههای دنیا را برای یک دوست خوب، نامزد یا والد خود داشته باشید؛ اما اگر در تغییر دادن رفتار خود شکست بخورید، هیچ وقتی شخصی که میتوانستید باشید، نخواهید بود. شما حتی کسانی که بیشتر از همه به شما نیاز دارند را ناامید خواهید کرد.
مهم نیست که باور دارید چه کاری را باید انجام دهید. حتی بزرگترین رویاها و خیالپردازیهای شما هم اگر کاری درباره آنها نکنید، اهمیتی نخوهند داشت.
شما باید عمل کنید.
شما باید بسازید. باید همینطور بیشتر و بیشتر بسازید. زیرا وقتی که میسازید، مجبور میشوید که یاد بگیرید. من هیچ وقت بیشتر از وقتی که یک کتاب درباره موضوعی مینوشتم، بیشتر درباره آن موضوع یاد نگرفتهام. وقتی که از طریق تجربه و در جهت هدف یاد میگیرید، با هدف به کارگیری سریع یاد میگیرید.
شما از طریق انجام دادن یاد میگیرید.
یک تصویر قدرتمند را توسعه دهید، تا به یادگیری واقعی برسید، که این یادگیری نسبت به دریافت اطلاعات متفاوت است. یادگیری واقعی، نیازمند دگرگونی است. مقدار هوش، قابلیت تغییر است. زندگی کردن با اختراع و خلق کرد، نحوه زندگی کردن واقعی است.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید