مینیمالیسم معمولا با هزینههایی پنهان همراه است.
مینیمالیسم ترندی است كه بیشتر به عنوان بهترین بخش دهه گذشته تعریف شده است، رشد آن به سوی اوج، به عنوان واكنشی به ترك طراحیهای سنگین كه افراطی تلقی میشد، بود. مینیمالیسم یك طراحی سادهتر و تمیزتر برای وبسایتها و اینترفیسها پیشنهاد داد. پیچیدگی طراحیهای وب و اپها از نظر طراحی كاهش یافت، سرعت توسعهدهی را افزایش داد و محصولات دیجیتالی كه بارگذاری آنها سریعتر بود، نتیجهی آن شد.
به عنوان یك جهتگیری طراحی، مینیمالیسم برای مدتی طولانی وجود داشت. شما چه به طراحی كالا و شركتی مانند Braun، و یا به معماری های مدرنیسمی مانند Mies van der Rohe نگاه كنید، خواهید دید كه طراحان همیشه برای الهام به مدلهای ساده نگریستهاند.
" طراحان همیشه برای الهام به مدلهای ساده نگریستهاند."
اخیرا، پس از معرفی iOS7 بود كه طراحان را از طراحیهای بسیار غنی كه به آنها به شدت عادت كرده بویم، دور كرد. اپل به دنبال اینترفیسی بود كه خود طراحی سختافزاری اپل را بازتاب میكرد. نتیجهی این كار شامل جایگزین كردن دكمه ها با آیكونهایی مبهم، اندكی تفكیك بین عوامل، و به صورت كلی عاری از هرگونه احساسی، میشد: كه واضح و شدید بود. از آن زمان به بعد، iOS در حالیكه هنوز به سمت حذف جزئیات تا حد امكان پیش میرود، بهبودهایی ایجاد كرده است.
اپل همیشه زمانی كه به صورت كلی بحث مینیمالیسم بوده است، مثالی جذاب محسوب میشد. اپل سوالات مهمی در زمینه زیبایی شناسی و تجربه كاربر ایجاد میكند. به عنوان یك شركت، فروش آنها به شدت به تكنیكهای كاهنده وابسته است. آنها محصولات را بر اساس سادگی ظاهر میفروشند؛ و چیزی میسازند كه هر كسی میتواند به آن نگاه كرده و نحوه كار كردن آن و استفاده از آن را درك كند. تصمیمهای مانند حذف جك هدفون، پورتهای I/O، و دكمه Home تصمیمهایی دراز مدت برای رسیدن به این هدف بوده است. این هدفی است كه اپل بر اساس آن پایهگذاری شده است و دلیل ساختن محصولات سازگار با كاربری مانند iMac G3 بوده است.
"كیبوردها و ماوسهای اپل ساده هستند، اما تعدادی از بدترین ارگونومیهایی كه تا به حال طراحی شدهاند را به نمایش میگذارند."
اما زمانی كه شما به سمت و سوق مینیمالیسم اپل نگاهی عمیقتر میاندازید، روشن میشود تا كنون كه یكی از مهمترین نكات و انگیزههای فروش، زیبایی شناسی است و به نوعی شبیه وسواس است. رویكرد مینیمالیسم اپل درمورد طراحی محصولات و نرمافزار بسیار عامه پسند است. در سطح محصولی و نرمافزاری، این امر با یك هزینه برای تجربه كاربر همراه است. به عنوان مثال، ماوس و كیبورد اپل زیبا است، اما تعدادی از بدترین ارگونومیهای ممكن در طراحی را به نمایش میگذارد. طراحیهای صیقلی و ساده، باعث میشود كه مچ و دست در موقعیتهای نامعمولی قرار گرفته و آنها را در گذر زمان تحت فشار قابل توجهی قرار دهد. برخلاف اپل، مایكروسافت طراحیهایی با طراحی ظاهری متعادلتری كه ساده و ارگونومیك است ارائه میدهد.
شما همچنین میتوانید به محصولاتی مانند iPod Shuffle 3rd Gen كه به خاطر مینیمالیسم دكمههای Pause/prev/next را حذف كرد. و این كار به طور كلی سادگی استفاده آن را از بین برد، و محصول را به چیزی كه ظاهری زیبا داشت، اما عاری از هرگونه ملاحظهای برای مشتری نهایی است، تبدیل كرد. تنها اپل نیست كه چنین افراطی از مینیمالیسم استفاده میكند. از ناشرین مجله گرفته تا شركتهای خودروسازی، در تمامی صنعتها به نوعی وجود دارد. این مساله نوعی طراحی طمع برانگیز برای مشتریان است، و درنتیحه باعث شده است شركتها تشویق به ساخت محصولاتی شوند كه در این شاخص جای دارند.
معاوضههایی كه در قبال مینیمالیسم در طراحی محصول انجام میشود، در محصولات دیجیتال و طراحیوب نیز تقریبا به همین صورت است. این امر كه به صورت افراطی از مینیمالیسم استفاده شود، به جای اینکه یک طراحی متعادلتری ارائه دهند، تبدیل به عادت شده است. این امر معمولا منجر به رنگ طراحی غیر موثر، عناصر تفکیکناپذیر، دسترسی ضعیف، و رویکردهای کلافه کننده راهبری میشود.
با استفاده كردن از آیكونهای سیاه/خاكستری بدون همراهی طبقهبندی و اسم، اقدامات نخستین معمولا به سختی پیدا میشوند. معمولا تایپوگرافی متن بسیار كوچك بوده، و مشكلات دسترسی برای تعداد زیادی از كاربران و بازدیدكنندگان به همراه میآورد.
این تصمیمهای طراحی هستند كه مخرب شدهاند و میتوانند عمیقا بر روی كاربر، بهخصوص آن دسته از كاربرانی كه به شدت به ملاحظههایی از جهت دسترسی نیاز دارند، تاثیر منفی میگذارد.
مینیمالیسم همیشه در وهله نخست مربوط به مسائل زیبایی شناختی است. مینیمالیسم بیشتر حذف یك طراحی، به جای اضافه كردن به آن و تصمیم گیریهای طراحی مفهومی است. معمار مشهور، Frank Gehry، زمانی مینیمالیسم را به عنوان نوعی بنبست معرفی كرد. در این مصاحبه كوتاه، او این مساله را كه چگونه مینیمالیسم طراحی را عاری از هرگونه احساس و عواطف كرده و همیشه به سمتی افراطی پیش میرود، را برجسته كرد.
به عنوان یك طراح، مینیمالیسم امری است كه مدیریت آن دشوار است. از یك طرف، ترندی طمع برانگیز در جهت زیبایی بصری است كه میتواند تاثیرگذار بوده و با ملاحظه آن را پیادهسازی كرد. از طرف دیگر، سوال این است كه آیا در طراحی محصولات دیجیتال، ملاحظات زیبایی شناختی باید نقشی چنین بزرگ داشته باشد یا خیر. طراحی منتخب برای دسترسی و سادگی استفاده، معمولا به سختی درون مرزهای زیبایی مینیمالیسم جای میگیرد.
این امر نشاندهنده این است كه مینیمالیسم باید در مناطقی كه مربوط به بخش بصری طراحی است استفاده كرد، نه در جاهایی كه كاربرد در هسته قرار دارد. این امر شامل اینترفیسهای كاربر، وبسایتها و محصولات فیزیكی نیز میشود. بیش از هر چیز، بیشتر باید به دنبال یافتن نقطه تعادلی در طراحی بود كه در تضاد با منیمالیسم یا مكسیمالیسم افراطی باشد.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید