شرکتهای فناوری همیشه در تلاشند که ببینند چگونه مستخدمان خود را در کار خود خوشحال نگه دارند. گرچه این یک شاهکار آسان نیست، و افراد مشغول در فناوری که با آنها صحبت کردهام، به طور میانگین به مدت ۱۸ ماه بر روی یک شغل مشخص میمانند. وقتی که علت آن را جویا میشوم، این علت معمولا از مشکلات مشابهی ریشه میکند.
هفت علت وجود دارد که به نظر من مردم بر روی کار خود باقی میمانند. البته که حقوق مهم است، اما بدون این موارد بر روی پای خود نمیایستد.
۱. کنار آمدن با مدیر
گفته میشود که مردم کارشان را رها نمیکنند، بلکه مدیرشان را رها میکنند. این سخن نمیتوانست بیشتر از این صحیح باشد. شما باید بتوانید با مدیر خود کنار بیایید، با او رو در رو شوید و حس کنید که میتوانید به یکدیگر اعتماد کنید. مدیر شما باید هوای شما را داشته باشد و شما باید حس کنید که او در سمت شماست. آنها باید با شما با احترام و آبرو صحبت کنند و به شما دستور ندهند، از سطح کنترل خود سوء استفاده نکنند و به شما توهین نکنند. برخی از بهترین مدیرانی که من داشتهام، امروزه همچنین از دوستان بسیار خوب من هستند.
مدیریت احتمالا یکی از سختترین کارها است. وقتی که میگویم سخت است، منظورم این است که اگر میخواهید یک مدیر خوب به حساب بیایید، کار سختی در پیش رو دارید. شما باید خیلی سخت برای گروه خود کار کنید، انتظارات آنها را مدیریت کنید و روحیه افراد را بالا نگه دارید.
در روز اول من، مدیرم من را به همه معرفی کرد، یک ناهار گروهی را سازماندهی کرد و ما همگی نوشیدنیهای خود را با گفتن کلمات «به گروه خوش آمدی، شان» به هم زدیم. ما به طور هفتگی ملاقات داریم تا ببینیم که حال من چگونه است، و همیشه نسبت به کاری که انجام میدهم مطمئن باشم. اینها موارد کوچکی هستند که تفاوت بزرگی ایجاد میکنند.
۲. ایدهها و شراکتهای من مهم هستند
این مورد ممکن است بیشتر به این مربوط باشد که من در موقعیت ارشد هستم، اما حسی به مانند افراد دیگر گروه دارم و در واقع تلاش میکنم تا راه را برای آنها به داخل برنامهها و جریانهای کاریمان باز کنم. علت آن ممکن است چیزی به مانند این باشد که شرکت ما، شرکت بزرگی نیست، و در نتیجه به طور معمول مقدار زیادی مقررات سختگیرانه دارد.
افراد زیادی به خاطر این حقیقت که نمیتوانند تغییری در شرکت ایجاد کنند، خسته میشوند. ذهنهای جوان، ایدههای تازهای میآورند که باید تقبل شوند، اما اکثر زمانها تتقبل نمیشوند و این یک شرم است. وقتی که شرکتی برای هر کاری یک روش را تعیین کرده است، تغییر کردن برای افراد خطرناک است؛ زیرا آنها در موقعیت فعلی بسیار راحت هستند. شرکتها باید ریسکها را بپذیرند، تا بتوانند به سمت جلو حرکت کنند و نوآوری کنند.
وقتی که اذهان جوان حس میکنند که نمیتوانند تغییری ایجاد کنند، اشتیاق خود را برای آن شرکت از دست میدهند. سپس هم تصمیم میگیرنند تا جایی را پیدا کنند که آنها را قادر میسازد تا خلاق باشند. معمولا، یک شرکت کوچکتر مانند یک استارتآپ که این فرصت را به آنها بدهد.
۳. من وقتی که نیاز باشد، انعطاف کار کردن در خانه را دارم
ما اکثر زندگی خود را در کار سپری میکنیم. در رابطه با من، من بر روی قطاری به سمت لندن سفر میکنم که به طور تقریبی من را در ۵۰ دقیقه از مبدا به مقصد میبرد. وقتی که مدتی پیش با والدین خود زندگی میکردم، به لندن میآمدم و هر مسیر یک ساعت و ۴۵ دقیقه زمان میبرد. این سفر بسیار خسته کننده بود، اما من توانستم تعداد زیادی کتاب در سفر خود بخوانم. من حتی توانستم تمام نسخههای Game of Thrones را بخوانم، پس آنچنان هم وقتم هدر نرفت.
در آن زمان رئیس من گفت: «حال میتوانی از خانه کار کنی، و البته نباید از آن سوء استفاده کنی»، که قابل درک بود. وقتی که شما در دیدرس نیستید، مقدار زیادی اعتماد روی شما سرمایهگذاری میشود، اما من همچنان فکر میکنم بسیار سخت است که وقتی منتظر هستید تا کتری به جوش بیاید، انعطاف مورد نیاز را داشته باشید.
من وقتهایی را دیدهام که کار کردن از خانه در واقع باروری من را افزایش داده است. من حواسپرتیهای کمتری دارم و همه جا ساکت است. مجبور نیستم که هدفون خود را روی سرم بگذارم و میتوانم بسیار بهتر بر روی کارم تمرکز کنم. نکته منفی در این روش، این است که زمان مناسبی برای همکاری با همکاران ندارید.
۴. همکاران من مهربان و استقبالگر هستند
این جمله را یک دوست به من گفت. واقعا شرمآور است که افراد فعال در زمینه فناوری بدون این که در طول روز با هم در ارتباط باشند، به آن مستطیل نورانی (تلفن همراه) خیره میشوند. روزهایی بودند که من هم همین کار را انجام میدادم؛ زیرا زمانهای معینی برای پایان کار داشتم و وقت صحبت کردم نداشتم، و در آخر آن روز کمی حس ناامیدی به من دست میداد. ما به طور طبیعی موجودات اجتماعیای هستیم، پس صرف صحبت کردن بخشی از روز خود با دیگران (حتی درباره چیزی که به کار مربوط نیست) میتواند باعث شود حس بهتری داشته باشید.
ما یک کانال Slack برای تمام افرادی که میخواستند با ما برای ناهار به پارک بیایند راهاندازی کردیم. ما شبهایی را هم در لندن، با رایگیری درباره مقصد برنامهریزی میکنیم. نه فقط این، همچنین این که ما یک ملاقات معماری وب برای تمام مهندسان frontend داریم، تا بتوانیم هر مشکل فنیای که در حال حاضر در گروه خود داریم را مطرح کنیم. هر کسی میتواند مشکل یا راه حلی را بیاورد، که سپس در میان ما درباره آن بحث شود. سپس هم ما یک رایگیری داریم که همگی به نظر بقیه درباره موضوع مورد نظر احترام میگذاریم.
۵. کار جالب است و من همیشه در حال یادگیری هستم
وقتی که برای کار خود و محصولی که در ساخت آن شرکت میکنیم مشتاق هستیم، احتمالا از کار خود لذت میبریم. در حال حاضر، ما در حال ساخت یک سیستم طراحی بر پایه یک اساس قوی از تایپوگرافی، رنگها، فاصلهگذرای چهار پیکسلی و کامپوننتهای React با قابلیت استفاده مجدد هستیم.
ما از Storybook و ایده طراحی اتمی استفاده میکنیم، تا کامپوننتهای اتمی، مولکولی و آلی بسازیم که در قالب برخی الگوها ساخته میشوند. این یعنی ما میتوانیم نمونههای اولیه زندهای از صفحات خود ببینیم. ما مجبور نیستیم که به برنامه واقعی خود وارد شویم و نوعی وضعیت منطقی اعمال کنیم، تا ببینیم که یک صفحه خاص چه ظاهری دارد. در عوض، ما آن را در Storybook مشاهده میکنیم؛ زیرا بر حسب کامپوننت رانده میشود و ما میدانیم که صفحه در تولید چه ظاهری خواهد داشت. یک ابزار قدرتمند، که من کار بر رویش را دوست دارم. برای من بسیار جالب است که محصولاتمان را استوار و ساده کنیم.
وقتی که یک توسعه دهنده حس میکند چیزی یاد نمیگیرد، ممکن است به این معنی باشد که شرکت مورد نظر بیش از حد راحت است و نوآوری نمیکند. توسعه دهنده احتمالا از مقداری کد قدیمی نگهداری میکند و با پیچیدگیهای آنها دست و پنجه نرم میکند. در عوض، آنها میتوانند آزادی یافتن راههایی برای کاهش بدهی فنی، تشخیص راه حلهای جدید برای مشکلات موجود یا کار بر روی پروژههای از پیش موجود را داشته باشند، که در آن با فناوریهای جدید کار میکنند تا مهارتهای خود را قوی نگه دارند.
توسعه، یک صنعت پر سرعت است، که همه چیز همیشه در حال تغییر است. به خصوص در frontend! اگر توسعه دهندگان حس نکنند که چیزهای جدیدی یاد میگیرند، سریعا عقب میفتند و از این رو غیر قابل استخدام میشوند. این یک واقعیت است. آنها میتوانند در اصول JavaScript سطح پایین استاد باشند، اما اگر ندانند که چگونه یک کامپوننت React بسازند، برای نقش خود مناسب نخواهند بود.
۶. کاری که شما انجام میدهیم، توسط بقیه شناخته شده و درک میشود
ما به طور طبیعی میخواهیم که ببینیم شرکتمان رشد میکند، و میخواهیم حس کنیم که در این رشد، نقشی داریم. چه این نقش، سالم نگه داشتن سرورها باشد، یا چه گسترش دادن یک میکروسرویس سریع در backend، برای یک شخص خوب است که از او برای مشارکتش تشکر کنید.
وقتی که همکاران ذهنیت «این کار توست» را دارند، این ذهنیت برای گروه خوب نیست. جلوی خود را از گفتن «از نحوه مقابله تو با آن مشکل خوشم آمد» نگیرید.
۷. شما میتوانید به راحتی لباس بپوشید
هیچ چیز مرا بیشتر از این خوشحال نمیکند که بدانم مجبور نیستم هر روز یک لباس بپوشم. منظور من را اشتباه برداشت نکنید؛ من از لباس رسمی پوشیدن و رسمی به نظر آمدن خوشم میآید، اما این که در یک لباس عادی باشیم و یک کراوات کل روز ما را خفه نکند، حس خوبیست.
من یک مهندس هستم. من دلیلی نمیبینم که بخواهم لباس رسمی بپوشم، مگر این که به طور مستقیم در تعامل با مشتریان باشم.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید