چرا هر روز اهمیت دارد؟ چرا کارهایی که امروز انجام میدهید نقش اساسی در ساختار زندگی شما در آینده دارد؟ چون زندگی ما از روزها تشکیل شده است، روزهایی مثل امروز.
شاعر هراکلیتوس گفته است:« یک روز مساوی هر روز است.» منظور او این است که هر روز شامل مدت زمان طلوع و غروب یکسانی است. همچنین به این اشاره کرده است که همهی فیلسوفها ایدهای مشابه داشتند و آن این است که اگر یک روز را به درستی شروع کنید، فرصتی خواهید داشت تا مسیر زندگیتان را به سمت درست تغییر دهید. شما باید سعی کنید امروزتان را به خوبی استفاده کنید چون فردا به شما تضمین داده نشده است. بعضی از این کارها آسانتر از دیگری است اما تمام آنها اهمیت دارند.
۱. برای ساعتهای پیش رو آماده باشید
شما باید برای هر صبح آماده باشید، نقشه بکشید و بدانید که قرار است آن روز چه کار کنید. بدون برنامه ریزی عمل نکنید. برای تک تک ساعات روز برنامه ریزی کنید. مارکوس آئورلیس صبح از خواب بیدار شده و مشغول به روزنامه نگاری شد و خود را برای آنچه که ممکن است در ساعات بعدی با آن روبرو شود آماده کرد. در مورد افراد و سختیهایی که ممکن بود با آنها روبرو شود فکر کرد تا راهی برای مقابله و پاسخ دادن به آنها پیدا کند. صبح زمان مناسبی برای روزنامه نگاری یا خواندن روزنامه برای داشتن یک روز موفق است. به یاد داشته باشید که اگر برنامه ریزی سختی را در صبح انجام دهید، در روز هیچ کاری نمیتواند بر خلاف انتظار شما رخ دهد یا هرگز کاری وجود نخواهد داشت که انجام دادنش برایتان بسیار سخت باشد.
۲. به پیاده روی بروید
قرنهاست که متفکران مایلها پیاده روی میکنند، زیرا آنها مجبور هستند، زیرا حوصلهشان سر رفته است، زیرا میخواهند از شهرهای غم انگیزی که در آن زندگی میکنند فرار کنند، چون میخواهند سالم و سر حال بمانند. در این روند آنها یک عارضه جانبی مهم را کشف کردند: این کار ذهن آنها را پاک کرده و به بهتر کار کردن آنها کمک می کند. همانطور که بعدا نیچه گفته است:« ایدههای با ارزش از طریق پیاده روی کردن به انسان الهام میشود.»
شما باید هر روز نه تنها برای ورزش کردن بلکه برای مزیتهای روانی و فلسفی پباده روی کنید. طبیعت را تجربه کنید. سکوت دنیای اطراف خود را تجربه کنید. کمی استراحت کنید. اگر سرتان شلوغ است، همزمان چندین کار را انجام دهید، مثلا قرار ملاقاتها را با پیاده روی همراه کنید. تماسهای تلفنی خود را هنگام پیاده روی انجام دهید. از حصاری که به دور خود کشیدهاید رد شده و به سمت جلو حرکت کنید.
۳. عمیق کار کنید
بسیاری از روزهای ما صرف کارهای سطحی میشود. بدون تمرکز کامل به حرفهای دیگران گوش میدهیم. این چیزی نیست که برایش به اینجا رسیدهایم. شما باید ترجیحا کاری کنید که در روز ۱ تا ۲ ساعت بیشتر از همیشه کار کنید. کال نیوپورت این را "کار عمیق" مینامد. کار عمیق نوعی تمرکز شدید و شناختی مناسب است که پیشرفت واقعی را کارهایمان حاصل میشود. حال ممکن است این کار نوشتن، فکر کردن، طراحی یا ساختن چیزهای جدید باشد. فعالیتهای حرفهای نیازمند تلاش و کار کردن عمیق هستند. میزان عمیق کار کردن به شما بستگی دارد. برای این کار باید تمام حواس پرتیها را از خودتان دور کنید. اگر وقت کافی را برای این کار ندارید، بدانید که همیشه چیزهایی سد راهتان شده و تمرکزتان را از بین خواهند برد.
۴. مهربان باشید
شعار "The Boy Scouts" این است که هر روز به دیگران لطفی جدید کنیم. سنکا نوشته است:« هر جا که انسان وجود دارد، ما فرصتی برای مهربانی داریم.» با افراد بی ادب یا حتی با افرادی که با آنها رقابت میکنید مهربان باشید. با افرادی که دوستشان دارید و احساس ارتباط میکنید مهربان باشید. همسر و همکارانتان فرصتی برای مهربانی هستند. این کار باعث میشود که در استفاده از آن فرصت، احساس بهتری داشته باشید. اگر مهربان باشید، روزتان بهتر خواهد شد. اگر مهربان باشیم، دنیا به جای بهتری تبدیل خواهد شد. فقط یک قدیس یا یک مرجع میتواند تمام فرصتها را بدست آورد پس اگر نتوانستید به تمام فرصتهایتان برسید، خود را سرزنش نکنید. با انجام دادن یک کار در روز شروع کنید. هر روز یک مهربانی را تمرین کنید. ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد.
۵. بخوانید
هر روز یک کتاب انتخاب کنید حتی اگر هم شده فقط چند صفحه مطالعه کنید. همانطور که امرسون میگوید:« هر کتاب بازتابی از گفتهها، کتابها، تجربیات، انسانها و تمدنهای قبل از خود است.» با این اوصاف، چگونه میتوانید این کار را انجام ندهید؟ خودتان را گول نزنید، شما زمان کافی برای خواندن را دارید. شما میتوانید حین غذا خوردن، قبل از خواب، در تاکسی و حتی در گوشی خود کتاب بخوانید. چند صفحه بخوانید، اصلا یک کتاب کامل بخوانید، چیزی که در اینجا اهمیت دارد تعهد شما به خواندن همیشگی است. چون چیزهای زیادی آن بیرون وجود دارند که میتوانید از آنها سود ببرید مثل بیوگرافی، فلسفه، کتابهایی درباره ارتقای شخصی و مسائلی که زندگی شما را تغییر میدهند. همهی این چیزها دیدگاه شما را گسترده تر میکنند، در حل مشکلات به شما کمک میکنند، به شما الهام میدهند و این اجازه را به شما خواهند داد تا از علم و دانشی که در این دنیا وجود دارد بهره مند شوید.
۶. سکوت حقیقی را پیدا کنید
شما باید هر روز حتی اگر برای چند دقیقه هم که شده، راهی را برای جدا شدن و قطع ارتباط با این دنیا پیدا کنید. من اغلب تا میتوانم شنا میکنم، نه تنها برای تمرین و ورزش کردن، به این دلیل که هیچ چیز دیگری نمیتواند در آن زمان به من دسترسی داشته باشد. گوشیام همراهم نیست پس هیچ مزاحمت و سر و صدایی در کار نیست. فقط سکوت و آرامش است که وجود دارد. از خودتان بپرسید:
من اغلب چقدر غیرقابل دسترس هستم؟ مطمئنا شما اغلب اوقات در دسترس هستید. مقداری از این زمان را در برنامه روزانه خود وارد کنید. با این کار بهتر خواهید شد و دنیا متوجه این پیشرفت بزرگ شما نخواهد شد. به قول معروف: در سکوت کار کنید، بگذارید تا موفقیتتان سر و صدا کند.
۷. برای ورزش شدید زمان بگذارید
شاید گفتن این موضوع کلیشهای به نظر برسد اما دانشمندان به این پی بردند که ورزش کردن مزیتهای جهانی و قدرتمندی را به همراه دارد. ریچارد برانسون به کارآفرینها ورزش کردن را پیشنهاد میکند. ورزش چیزی است که نمیتوان آن را دست کم گرفت.
ما خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را میکنید به ورزش کردن نیاز داریم. ورزش کردن را کنار نگذارید، انجامش دهید. تناسب اندام داشته باشید و سالم زندگی کنید. چیزی که من به شخصه به آن پی بردهام این است که ورزش کردن هدف دار بسیار مهم است. چرا؟ چون مهم نیست که چه اتفاقی در محل کار، خانه و یا در اقتصاد رخ میدهد، شما میتوانید کاری را داشته باشید که به خوبی پیش میرود.با گذشت زمان و تلاش، شما زمان پیاده روی خود را تقویت کرده و ۳ دور بیشتر از همیشه شنا میکنید.
۸. به مرگ فکر کنید
شکسپیر گفته است که از هر ۳ فکری که میکنیم یکی باید در مورد قبرمان باشد. شاید این خیلی زیاده روی باشد. هدف از این کار این نیست که شما مریض یا وحشت زده شوید، بلکه هدف این است که به یاد داشته باشید که همه ما فانی هستیم. چقدر از زمان خود را صرف کارهایی میکنید که اهمیت ندارند؟ دلیل انجام این کارها چیست؟ چون فکر میکنیم که میتوانیم از پسش برآییم. به یاد داشته باشید که همه ما در آخر خواهیم مرد پس تا میتوانید مفید زندگی کنید.
طوری زندگی کنید که اگر به گذشته خود نگاه کردید افسوس نخورید. من هیشه برای یادآور شدن این موضوع یک سکه در جیبم دارم و هر روز آن را لمس میکنم. مرگ باعث نمیشود که زندگی بی ارزش شود بلکه سبب میشود تا برای زندگیتان هدف داشته باشید. خوشبختانه، ما مجبور نیستیم بمیریم تا به این واقعیت پی ببریم.
۹. جویای زمان در دسترس باشید
به نظر شما هر روز از چه چیزی تشکیل شده است؟ مردم فقط در حال تلف کردن زندگی و وقت خود هستند. مثلا ما به جایی میرسیم که قرار بود در آنجا حضور داشته باشیم، ساعتمان را چک میکنیم و میبینیم چند دقیقه زودتر آمدهایم. دستمان را در جیبمان میگذاریم و گوشی را بیرون میآوریم. آیا این عمل، بیانگر بسیاری از اشتباهات زندگی مدرن امروزه نیست؟ اگر این کارها را دوباره انجام ندهیم، خودمان و دنیای اطرافمان چقدر بهتر خواهند شد؟
اگر وقت در دسترس را به جای وقت از دست رفته انتخاب کنیم، میتوانیم تغییرات بزرگی را در زندگیمان اعمال کنیم. در آن چند دقیقه میتوانید کارهای زیادی را انجام دهید. با ترسهای خود روبرو شوید. با انسان های اطراف خود ارتباط برقرار کنید. کاری را که کنار گذاشته بودید انجام دهید. خود را در معرض نور خورشید و طبیعت قرار دهید. ساکت بمانید و برای آنچه که پیش رو است آماده شوید. یا به عقیده بعضیها فقط باید زندگی کرد چون کسی نمیداند که چقدر زمان باقی مانده است.
۱۰. از چیزهای خوب و بد، تشکر کنید
استوئیکها قدردانی را نوعی دارو میدانستند و از نظر آنها گفتنِ "متشکرم" برای هر تجربه، کلید اصلی سلامت روان بود. مارکوس ائورلیوس چنین گفته است:« خودتان را متقاعد کنید که همه چیز هدایایی از طرف خدایان است، همه چیز خوب است و همیشه خوب خواهد ماند.»
از پروژههایی که توانایی شما را به چالش کشیده تشکر کنید. از کسی که یک بسته رادیر به دستتان رسانده تشکر کنید. چرا؟ چون ممکن است شما را از رخ دادن چیزهای بدتر نجات دهد اما بیشتر به این دلیل است که شما هیچ حق انتخابی در این مسئله ندارید. اپیکتتوس گفته است که هر موقعیتی دارای دو دسته است و شما تصمیم خواهید گرفت که کدام دسته را بگیرید. عصبانیت یا قدردانی؟ نارضایتی یا تشکر؟
۱۱. روزتان را مورد بررسی قرار دهید
ما هر صبح آماده میشویم و هر عصر کارهایمان را بازتاب میدهیم. بهترین راه برای بهبود و پیشرفت، مرور و بررسی کارهایی است که در آن روز انجام دادهایم. پس هر غروب باید کاری را کنید که سنکا انجام داده است، یعنی آن روز و اعمالی که انجام دادهاید را بررسی کنید. به گفته یا:« زمانی که نور از میان رفته و همسرم ساکت شده است، از عادتی که به من تعلق دارد باخبر هستم. من کل روزم را بررسی کرده و به آنچه که انجام داده و گفتهام بر میگردم. چیزی را از خودم مخفی نمیکنم و بی اعتنا از چیزی نمیگذرم.»
این سوالها را از خودتان بپرسید: آیا من برنامههای روزمره خود را دنبال کردم؟ به اندازه کافی آماده بودم؟ چه کاری را میتوانستم بهتر انجام دهم؟ چه چیزی را یاد گرفتم که میتواند فردا در انجام کارها کمکم کند؟
۱۲. راهی پیدا کنید تا به چیز بزرگی متصل شوید
به نظر میرسد وقتی در کنار ساحل یا یک پارک زیبا قدم میزنیم، نگرانی و اضطراب ما نیز از بین خواهد رفت. ما برای بدست آوردن همچین نگرش و اعتقادی نیازی به مسافرت رفتن نداریم. بلکه باید هر روز همچین نگرشی را در خود ایجاد کنیم. استوئیکها برای انجام این کار تمرینی داشتند. مارکوس ائورلیوس به ستارهها خیره میشد و تصور میکرد که در کنار آنها در حال دویدن است، او ستارهها را بی انتها و بی نهایت میدانست.
امشب یا صبح زود این کار را امتحان کنید و سعی کنید آن را به یک تمرین روزمره تبدیل کنید. نگاهی به وسعت زیبای آسمان، پادزهر بزرگی برای دلهرهها و نگرانیهای زمینی ما در مورد جاودانگی و شهرت است. اما میتوانید این ارتباط را از منابع بسیاری پیدا کنید، مثلا از یک شعر، از بالای ساختمان، با پابرهنه راه رفتن روی علفها یا وقت گذراندن در کلیسا. فقط چیزی بزرگتر از خودتان را پیدا کنید و هر روز با آن در ارتباط باشید.
۱۳. ۸ ساعت بخوابید
بدن به استراحت خود احتیاج دارد. شوپنهاور گفت:« خواب، علاقهای است که ما به وام زندگی میپردازیم. از پرداخت آن خوشحال باشید.»
خواب همان چیزی است که ما را زنده نگه میدارد. با دقت از خواب خود محافظت کنید. اگر شما دیگر انرژی و وضوح لازم را نداشته باشید، در انجام دادن تمام عادتها و تمرینهایی که برایشان برنامه ریزی کرده بودید ناتوان خواهید شد.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید