مهم نیست استراتژی شما چقدر خوب باشد، اگر شما در آنچه انجام میدهید مهارت نداشته باشید، این استراتژی به اندازه کافی کاربردی نخواهد بود. همانطور که جیسون فراید گفته است:« بسیاری از گلف بازان آماتور فکر میکنند که آنها نیاز به باشگاههای گران قیمت دارند اما در اصل این نوعِ چرخش دست است که مهم است.»
وقتی در مورد کاری که انجام میدهید اعتماد به نفس دارید و مسیرتان مشخص است، استراتژی مناسب خودش را نشان میدهد. زمانی که شما برای رسیدن به هدف مصمم باشید، روش رسیدن به آن را نیز خواهید فهمید و اگر به دنبال این هستید که چگونه موفق شوید، روش شما کاملا اشتباه است. مثل این است که بخواهید در مزرعهای به دنبال طلا بگردید. شما میدانید که ممکن است به طلا نرسید اما همچنان به کار خود ادامه میدهید زیرا این "دلیل نامناسب" است که شما را به اشتباه میاندازد.
اگر شما بدانید که چه میخواهید و اینکه چرا اینکار را انجام میدهید، یعنی شما نگران پیدا نکردن طلا نیستید. شما نگرانی نسبت به نتایج نخواهید داشت زیرا از نتیجهی اعمال خود باخبر هستید. برای شما هیچوقت جایزه یا پاداش ملاک نبوده زیرا همیشه میخواستید بدانید که تا کجا میتوانید پیش بروید. ملاک شما رسیدن به غیرممکنها و دست نکشیدن از حرکت است.
این مقاله بخشی از کتاب من به اسم " The Proximity Effect " است…
۱. به جای شغلتان روی خودتان کار کنید
جیم ران میگوید:« روی شغل خود سخت کار کنید تا بتوانید چرخ زندگی را بچرخانید. روی خودتان کار کنید تا آینده را بسازید.»
شغل شما بازتابی از خود شما است. اگر شما به نتایج دلخواه خود نمیرسید دست از جستوجوی استراتژیهای بهتر بردارید و به جای آن به درون خود نگاهی بیاندازید. شرایط بیرونی شما انعکاس واقعیت درون شماست. همانطور که جیمز آلن گفته است:« شرایط شما، خودِ شما را نشان میدهد.»
اگر به دنبال چیز متفاوتی هستید، خودتان را اصلاح کنید. اکثر مردم روی مهارت ها و شغل خود تمرکز میکنند. هر دو اینها خوب و مفید است اگرچه ارزش تمرکز بر خودتان بسیار بالاتر از این مسائل است.
۲۰% از انرژیتان باید صرف کارتان شود. ۸۰% انرژی شما باید وقف بهبود خودتان شود. این همان سوختی است که شغل شما برای بهتر شدن به آن نیاز دارد. وقتی بقیه مشغول بهتر کردن شغلشان هستند، شما در حال اصلاح و بهتر کردن خودتان هستید. با اینکار شما دیدگاه، استعدادها و توانایی های خود را گسترش میدهید. این همان اصل 7 از استفان کووی است: تیز کردن اَره خودتان.« اکثر مردم در تلاشاند تا درختشان را ( شغل خود را) با اَرههای کند قطع کنند.»
آبراهام لینکولن میگوید:« به من ۶ ساعت وقت برای قطع کردن درخت بدهید، من ۴ ساعت را صرف تیز کردن تبر خواهم کرد.»
در یک دوره کوتاه مدت، شما باید تسلط واقعی خودتان به مسائل را توسعه دهید. دیگران سعی دارند تا مهارت های خود را تقویت کنند؛ در عوض شما روی خودتان کار کنید. با تقویت کردن درون تان، کار شما بهتر و قدرتمند تر خواهد شد.
۲. دائما خود را در شرایطی قرار دهید که دیگران تنها خوابش را میبینند.
یک ضرب المثل انگلیسی است که میگوید:« نیاز، مادر اختراع است.»
نتایج شما بازتاب استعدادهای شما نیست. خیلی از مردم استعداد دارند اما فقط تعداد کمی با چالش های سخت مواجه میشوند. اکثر مردم هرگز خود را درگیر موقعیت های سخت نمیکنند. شما باید خود را در موقعیت هایی قرار دهید که فشار زیادی به شما وارد کند. همین فشار باعث از بین رفتن یا بهتر شدن شما میشود. این همان روشی است که به وسیلهی آن ضعف و ذهنیت نادرست را از خود دور میکنید. آسان نیست اما باعث تغییر شما میشود و بلاخره شما به عنوان فردی جدید و بهتر وارد میدان خواهید شد. شما باید چالش هایی را بپذیرید که باعث ارتقای شما شود و سطح فعلی شما را بالاتر ببرد.
چطور خودتان را درگیر این موقعیت ها میکنید؟
شما قدم اول را بر میداریدو شروع میکنید. شما منتظر زندگی نمیمانید تا به سمتتان بیاید یا اینکه شما منتظر فرصت بعدی نخواهید بود. شما وضعیت فعلی یا "شغل" خود را با مشخص کردن ارزش واقعی آنها بهبود میبخشید.
ایده هایتان را بهبود میبخشید...
سوال میپرسید...
تلاش میکنید و شکست میخورید...
شما نقش هایی را میپذیرید که نیازمند مسئولیت های بیشتری است.
"رهبری" برای همه در دسترس است شما فقط نیاز به یک نقش رهبری دارید. اینکار را میتوانید همین حالا در هر شرایطی که هستید، انجام دهید.شما به طور پیوسته خود و ایده های خود را تغییر میدهید و فرصت هایی را ایجاد میکنید. فرصت ها مانند ایده ها هستند. هرچه بیشتر از آنها استفاده کنید، به جای اینکه کمتر شوند بیشتر میشوند.
اکثر مردم خود را بیش از اندازه وقف ایدههایشان میکنند و این ایدهها قدیمی میشوند. بعضی دیگر بیش از حد درگیر فرصت ها میشوند و این باعث میشود دیگر فرصتی پیش نیاید.
۳. به جای تقلید از مردم، کاری کنید که آنها از شما تقلید کنند.
تیم گراور میگوید:« از این مرحله به بعد شما باید سعی کنید دیگران را هم سطح خود کنید چون قرار نیست شما سطح خودتان را برای آنان کم کنید. شما با آنها رقابت نمیکنید کاری کنید آنها مجبور شوند تا با شما رقابت کنند.»
اگر هنوز از کارهای دیگران تقلید میکنید، موفق باشید. اگر شما در تلاش برای تکرار کار و نتایج دیگران هستید، پس قطبنمای درون شما چه میگوید؟
درباره ی انگیزههایتان چه میگوید؟
آیا به دنبال کم ارزش ترین کارها هستید؟
اگر در حال دنبال کردن رد پای دیگران هستید، فکر میکنید این رد پاها شما را به کدام مقصد میرساند؟ مقصد آنها یا مقصد شما؟
حتی اگر از مقصد آنها خوشحال باشید، فکر میکنید میتوانید بهتر از آنها عمل کنید؟ این مسیر و مقصد آنهاست پس... آنها با یک انگیزهی درونی به اینجا رسیدهاند. شما نمیتوانید به اوج برسید وقتی همیشه دو سه قدم از دیگران عقب هستید و همیشه به جای خلق کردن در حال تقیلد کردن هستید. اگر نمیدانید چه کسی هستید، همیشه تلاش میکنید تا کسِ دیگری باشید، بنابراین هیچوقت نمیتوانید بهترین باشید. کار شما تبدیل به یک مدل کم ارزش از کارهای دیگران میشود چون آن احساس کار کردن و ایده پردازی در آن وجود ندارد.
۴.دوستدار عملکرد خود باشید.
نورمن شوارتسکف میگوید:« هر چه بیشتر در صلح عرق بریزید در جنگ کمتر خونریزی میکنید.»
نتایج گذرا هستند. موضوع هیچوقت دربارهی نتایج کار نبوده است. موفقیت اجتناب ناپذیر است. موفقیت به آسانی بدست میآید زیرا شما هیچوقت ذهن خود را با آن مشغول نمیکنید. شما از قبل میدانید که قرار است موفق شوید.
کار همان چیزی است ک شما را هدایت میکند. و اینکه چه کاری انجام میدهید اهمیتی ندارد، اینکه چرا آنرا انجام میدهید اهمیت دارد. هیچوقت بیش از اندازه به یک نقش جذب نشوید. اگر یک رهبر، نویسنده، ورزشکار، خانواده یا خدمتکار هستید، بدانید که "چه کاری" ارزشی ندارد. دلیل شما برای انجام کار و چگونگی انجام آن است که اهمیت دارد.
وقتی شما غرق در روند کار هستید، به دنبال پشتیبانی و رهبری میروید حتی اگر در بالاترین سطح در حرفه تان باشید. شما اطراف خود را با افرادی پر کردهاید که از گفتن واقعیت ترسی ندارند و از افرادی که فقط تعریف و تمجید بی جا میکنند دوری میکنید.
پیشرفت های شخصی در گرو همکاری با دیگران است. همان کسانی که توسط یک دیدگاه بسیار واضح و عاقلانه به مسیر درست هدایت میشوند. کار شما همان پاداش شماست. رفتن به فراتر از تخیلات خود و دسترسی به تمام امکانات به استثنای اینکه شما هیچوقت متوجه نمیشوید که دائما در حال بهبود یافتن و کار کردن با افراد بهتر هستید. وقتی شما خودتان را اصلاح کنید، کار و فرصت به سمت شما میآید.
۵. هیچوقت دلیل انجام کار را فراموش نکنید
شما انگیزتان را برای رسیدن به افتخار معامله میکنید. من واقعا متعجب میشوم وقتی میبینم که اغلب مردم توانایی های باارزش خود را کنار میگذارند و امید دارند که به موفقیت های سریع برسند. من میدانم که این افراد در بلند مدت موفق نخواهند شد. واضح است که آنها برای کارهایشان دلیلی ندارند یااینکه دلیلش را فراموش کرده اند. آنها قطبنمای درونی ندارند. آنها واقعا نمیدانند که آخر مسیرشان به کجا ختم میشود.همانطور که کارشناس نوآوری، کلِیتون کریستِنسن میگوید:
« بسیاری از ما خودمان را متقاعد کرده ایم که میتوانیم قوانین شخصی خودمان را "فقط برای یکبار که شده بشکنیم" ما میتوانیم در ذهنمان این انتخاب های کوچک را توجیه کنیم.هیچکدام از این تصمیمات زمانی که برای اولین بار گرفته میشوند شبیه یک تصمیم متحول کننده نیستند. اما هر یک از این تصمیم ها میتواند به یک تصویر بسیار بزرگتر تبدیل شود و شما را به شخصیتی تبدیل کند که هیچوقت آرزوی تبدیل شدن به آنرا نداشتید.»
متاسفانه این اتفاق بسیار رایج است. از این رو، افراد کمی در آنچه که انجام میدهند بهترین میشوند.
نتیجه گیری
بهترین شدن یعنی هرگز از کارهایی که انجام میدهید راضی نباشید و همیشه در حال بهتر کردن خودتان باشید. مطمئن باشید که به موفقیت میرسید زیرا شما میدانید که هستید و برای چه چیزی مبارزه میکنید. بهترین شدن دربارهی ایجاد شرایطی است که شما را مجبور به بهتر شدن کند و سطح کنونی شما را، بالاتر ببرد. همهی نقص های خود را از بین ببرید و به تکامل برسید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید