همه سعی میکنند جهان را تغییر دهند، اما بهتر است اول از خودمان شروع کنیم. رویاپردازی کردن بسیار آسان است. بیان کردن چیزهایی که آرزوی انجام آنها را داریم نیز امری ساده به نظر میرسد، اما عمل کردن به آنچه که میگوییم، دشوار است. آیا در این زمینه موفق خواهم شد یا خیر؟ میتوانید در تبدیل شدن به یک توسعه دهنده موفق شوید، شاید هم نشوید، زیرا پاسخ این سوال به خود شما بستگی دارد. موفقیت شما در گرو کارهایی است که انجام میدهید، نه چیزهایی که میگویید.
رسیدن به موفقیت به انتخابهای گرفته شده توسط شما بستگی دارد. اینکه صبحها بیشتر بخوابید یا زود بیدار شوید و زمان بیشتری برای مطالعه کردن داشته باشید. این شما هستید که تصمیم میگیرید گوشی خود را برداشته و در شبکههای اجتماعی وقت بگذرانید؛ یا لپتاپ خود را باز کنید و آموزشهای فعلی را مرور کنید. این انتخاب بین خرید پنجمین کفش کتانی شما یا خرید آن دوره ۱۰ دلاری Udemy است. این انتخابی است که به خود بگویید با وجود شکست خوردن باز هم فردا از نو تلاش خواهید کرد. این دربارهی شرکت کردن در مصاحبههای شغلی حتی پس از ۲۹ بار رد شدن است.
این انتخابها هستند که یا ما را با شکست روبرو میکنند و یا ما را قویتر از گذشته خواهند ساخت. همانطور که ذکر کردم، این روند کاملاً به خود شما بستگی دارد.
توماس ادیسون گفته است:« من شکست نخوردهام، بلکه تاکنون ۱۰ هزار روش ناکارآمد را پیدا کردهام.»
به عنوان یک توسعه دهنده هدف خود را انتخاب کنید
مهارتهای دلخواه خود را انتخاب کرده و به طور عاقلانه به انتخابهای خود فکر کنید. دنبال کردن علاقه خیلی دست بالا گرفته شده است. میتوانیم به چیزهای بسیاری فکر کنیم که از همان کودکی آرزو داشتیم آنها را انجام دهیم. بعضی از بچهها هنر، ورزش، رقص و یا آواز را انتخاب میکنند. بگذارید با یکدیگر صادق باشیم، رویاهای ما تغییر میکنند. ما همان افرادی که سالها پیش بودهایم نیستیم.
حتی مدرکی که از دانشگاه گرفتهایم یا شغلی که سالها در آن فعالیت داشتهایم نیز تغییر کرده است. نباید بگذاریم این موارد معرف ما باشند. ما در گذشته چیزهایی که الان میدانیم را نمیدانستیم. شاید زمان آن رسیده تا طرز فکر خود را تغییر دهید. اگر میخواهید مسیر جدیدی را در زندگی خود پیش بگیرید، نباید تصور کنید که با این کار تنها زحمات سالهای گذشته خود را هدر دادهاید. ما باید به آینده نگاه کنیم و مسیری را انتخاب کنیم که سبب رشد شخصی ما خواهد شد.
از دست یافتن به ستارهها، امتحان کردن چیزهای جدید و رویاهای بزرگتر نترسید، زیرا زندگی باید این چنین باشد. ما همچنان ادامه میدهیم و رشد میکنیم. ما بیشتر از خانواده، دوستان و حتی خودمان رشد میکنیم و نباید از این اتفاق احساس گناه کنیم، زیرا ما این رشد را به خودمان مدیون هستیم.
وقتی میدانید که چه کسی هستید، راحتتر خواستهها و نیازهای خود را متوجه میشوید. سپس کارهایی را پیدا کنید که مطمئن هستید میتوانید تا ۵ یا ۱۰ سال آینده انجام دهید. دقت کنید که انتخابهای شما باید عاقلانه و منطقی باشند. به جای اینکه به فکر یافتن علاقه خود باشید، به مهارتهایی فکر کنید که میخواهید بیاموزید. مجموعهای از مهارتهایی را یاد بگیرید که علاوه بر کسب درآمد بتوانند موجب رشد فردی شما در زندگی نیز شوند.
این موضوع فقط در مورد یافتن خوشبختی نیست. شما افراد زیادی را میبینید که رویاپردازی میکنند، ۱۰ سال بعد هم آنها همچنان مشغول رویا دیدن هستند.
این انتخابهای کوچک هستند که ما را میسازند. انتخابهای ما در زندگی مقصد را مشخص میکنند. بین چیزی که میگوییم و چیزی که انتخاب میکنیم، تفاوت بسیار بزرگی وجود دارد. متاسفانه همهی مردم نمیتوانند این واقعیت را ببینند. شما باید سخت کار کنید، زیرا چیزهایی که ارزش داشتن را دارند هرگز آسان بدست نخواهند آمد. از کارهایی که در طول روز انجام میدهید احساس رضایت داشته باشید.
مهارتهای مورد نیاز خود را پیدا کنید و با استفاده از آن چیزهایی را خلق کنید. با استفاده از این مهارتها برای خود یک شغل بسازید. مطمئناً این کار به زمان زیادی احتیاج دارد، اما به شما اطمینان میدهم که تک تک لحظههای آن ارزشش را خواهد داشت. من با یادگیری اصول و مبانی شروع کردم. سعی کردم یاد بگیرم که چگونه باید مثل یک برنامهنویس فکر کنم. وقتی میخواهید به یک برنامهنویس تبدیل شوید، ابتدا باید طرز فکر برنامهنویسان را یاد بگیرید.
در طی ۴ سال گذشته، روزهای خود را به یادگیری، ساختن، تنظیم برنامهها و اهداف اختصاص دادم. اشتیاق من را به جایگاه امروزی نرسانده است، بلکه علاقه من به موفقیت در چیزی معنادار سبب این دستاورد شد. این مربوط به داشتن آزادی بود که به من اجازه میداد در هر زمان به هر کجا که میخواستم بروم. سپس مهارتهای لازم برای دستیابی به این خواسته را به وجود آوردم. توسعه دهنده بودن همان چیزی بود که تمام آن آزادی را به من هدیه داد.
بنابراین اگر قصد تسلیم شدن دارید، به یاد بیاورید که چرا این کار را شروع کردهاید. نیازی نیست که در مورد این موضوع احساس اشتیاق کنید. برنامهنویس بودن دربارهی حل مشکلات است و همه مردم از داشتن یک مشکل لذت نمیبرند، مگر نه؟
به دنبال دلیل اصلی اهداف خود باشید. چرا در وهلهی اول این کار را شروع کردید؟ چرا میخواهید در این حرفه موفق شوید؟ زیرا جواب این سوالات اهمیت بسزایی خواهد داشت.
انجام دادن کارهای بامعنا
آیا چیزی ارزش زندگی کردن را دارد؟ در نسل ما تقریباً همه میخواهند چیزی را خلق کنند، چیزی را بسازند، چیزی برای زندگی کردن داشته باشند، معنا پیدا کنند و چیزی را به وجود بیاورند که منطقی به نظر برسد. همهی ما به دنبال موفقیت هستیم، احتمالاً به همین خاطر است که شما در وهلهی اول سفر خود را شروع کردهاید. همهی ما میخواهیم برنده شویم. چه طعم موفقیت را چشیده باشید و چه نه، واقعاً امیدوارم که این بار به موفقیت دست پیدا کنید.
اگر رویای خلق چیزی باشکوه و بزرگ را در سر دارید، هیچ پلتفرمی بهتر از تکنولوژی نیست، زیرا تکنولوژی بدون محدوده و زمان است. میتوانید کارهای فراتر از تصور خود را انجام دهید. در این بخش پتانسیل بسیاری وجود دارد.
ببینید ایلان ماسک به کجا میرود. بهترین بخش این ماجرا اینجاست که این موضوعات تازه ابتدای کار ما هستند. پس یک لطفی به خودتان کنید و از نگرانی دربارهی شکست خوردن دست بردارید. خودآموز شدن یک بازی است که تا زمانی که آن را ترک نکنید نمیتوانید شکست بخورید.
این بهترین زمان برای یادگیری است و من صمیمانه امیدوارم که شما این فرصت را غنیمت بشمارید. از شک داشتن به خودتان دست بکشید. از لاک خود بیرون بیایید تا به مسائل ناراحت کننده عادت کنید. این تنها راه ما برای رشد و تکامل است.
شما باید شروع به متقاعد کردن خودتان کنید. با تعهدات خود بسیار صادق باشید. لازم نیست هر روز حین کار کردن ۵ ساعت مطالعه داشته باشید. از کوچک شروع کنید اما هدفهای بزرگی را داشته باشید. این کار را هر روز انجام دهید تا در نهایت به یک وسواس فکری برای شما تبدیل شود. فقط شتاب فعلی را حفظ کنید، طبق اصول پیش بروید، اهداف و عادات خود را دوباره مرتب کنید تا زمانی که به بخشی عادی از زندگی شما تبدیل شوند. تنها با این روش میتوانید تاثیرگذار عمل کنید.
حقیقت این است که من خیلی به آن وسواس شدم. من تقریباً ۵ سال پیش فعالیت خودم را شروع کردم، اما در آن زمان هیچ توسعه دهنده خودآموزی را نمیشناختم. البته این موضوع هرگز سد راه من نشد. من با رویاهای بزرگ شروع کردم تا اینکه به وسواس من تبدیل شدند. حتی بعد از ۴ سال کار کردن هنوز بیشتر آخرهفتهها و تعطیلاتم را با یادگیری چیزهای جدید میگذارنم. کارهایی که حتی فکرشان را هم نمیکردم، به مواردی تبدیل شدند که نمیتوانم بدون آنها زندگی کنم.
این موضوع هیچ ربطی به اشتیاق من نداشت. من تنها یک نقطه شروع را پیدا کردم، به تعهد ۵ ساله خود پایبند ماندم و هر روز دوباره آن کارهای سخت را برای رسیدن به اهداف خود انجام دادم. زمانی که چارهی دیگری جز موفقیت نداشته باشید، بسیار قدرتمند خواهید شد. این همان کاری است که من برای توسعه دهنده شدن انجام دادم و نتیجهی بسیار خوبی نیز داشت، زیرا سرانجام تمام این موارد به شما بستگی دارد. شما در جنگ با خودتان هستید، حالا چه کار میکنید؟
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید