بگذراید درباره این مقاله با شما رو راست باشم، احتمالا جوابی در آن وجود ندارد. بیشتر می توان گفت که این یک جریان آگاه سازی شخصی است.
این سوالی است که میبینم بسیاری از طراحان آنلاین و دوستان خودم از همسالان خود می پرسند. چرا این اتفاق می افتد؟ آیا مردم مشغول در صنعت چند سال پیش نیز این سوال را می پرسیدند؟
می خواهم این وضعیت را از دید یک طراح محصول تجزیه و تحلیل کنم.
بیایید با تعریف نقش طراح محصول شروع کنیم. یک طراح محصول چه کاری انجام می دهد؟ خب، فکر نمی کنم توضیح واضحی برایش وجود داشته باشد، اما به شخصه اینگونه آن را تعریف می کنم:
کسی که می تواند روند طراحی یک محصول را از آغاز تا پایان با داشتن دانش و تجربه مورد نیاز برای نظردهی در تمام قدم های مسیر دنبال کند، از محصولی دارای UX (طراحی تجربه کاربر) است و سازندگان به راحتی کاربر در آن اهمیت می دهند گرفته، تا ساختار اطلاعات، مقداری بازاریابی و موارد دیگر بدون این که استراتژی را فراموش کند. برای پروژه های کوچک، در طی ساخت آنها می توانند تنها طراح باشند، و در پروژه های پیچیده تر می توانند کارگردان تیم مختصصان طراحی باشند.
حال، اگر این تعریف بی نظیر را قبول کنیم، واضح است که یک طراح محصول باید در هر زمینه ای اطلاعات داشته باشد. در مورد خود من، این کاری است که دوست دارم انجام دهم. من یک دانش آموز مشتاق هستم، من عاشق یادگیری چیز های جدید هستم، اگر قرار باشد چندین بار روی یک موضوع کار انجام دهم و تمرکز کنم حوصله ام سر می رود، و همیشه به یک محرک جدید احتیاج دارم.
من مقالات و کتاب هایی درباره UX می خوانم و همچنین در دوره های آنلاین شرکت می کنم، فیلم های آموزشی برای برنامه های مختلف را میبینم، سعی می کنم با اخبار روز تکنولوژی همراه باشم، و همانطور که در مقاله قبلی به آن اشاره کردم، مقداری کد نویسی نیز کار کرده ام.
امروزه یک طراح محصول بودن مانند این است که تلاش کنید لئوناردو داوینچی دوره دیجیتال باشید. (دقت کنید که گفتم "تلاش کنید"، نه این که "باشید")
با این اوصاف، مسلما غیر ممکن است که همه چیز را بلد بود. اما حسی که هنگام خواندن چیزی در اینترنت یا آگهی های شغلی به ما دست می دهد و پیش نیاز های دیوانه واری که از شما می خواهند، این است که همه چیز را باید بلد باشیم، در حالی که واقعیت کاملا متفاوت است. این قضیه هم گیج کننده و هم ناامید کننده است.
چند وقت پیش، وقتی که تصمیم گرفتم شهر محل سکونت خود را ترک کنم، به دنبال کاری در اروپا می گشتم، پس مدت زمانی را در وبسایت LinkedIn و وبسایت های مشابه آن مشغول مصاحبات کاری بودم. در حین خواندن تبلیغات شرکت های مشاوره طراحی و شرکت های مشغول در زمینه تکنولوژی، این ها چیزهایی بودند که باید بلد می بودم تا بتوانم به آن شغل ها وارد شوم:
- UX (طراحی تجربه کاربری)
- UI (طراحی رابط کاربری)
- IA (ساختار اطلاعات)
- A/B testing (آزمایشات کنترل شده بر روی دو متغیر)
- طراحی مسیر گشت و گذار کاربر
- طراحی شخصی سازی ها
- متدولوژی چابک
- روند تفکر طراحی
- اصول طراحی متمرکز بر محور انسان
- فتوشاپ
- Adobe Illustrator
- افتر افکت
- Sketch
- Adobe XD
- Principle
- Flinto
- Origami
- Framer
- Axure
- InVision
- Marvel
- Zeplin
به علاوه:
- اطلاعاتی در زمینه HTML، CSS و Java Script
- مهارت های ارتباطی و ارائه دهی
- تسلط بر حد اقل 2 زبان
به علاوه چند سال تجربه، که معمولا برای افرادی که تازه استخدام می شوند 5 و بالاتر سال است. خب، من بالاتر از 11 سال تجربه به عنوان یک طراح دارم (در ابتدا به عنوان کارگردان در تبلیغات سنتی فعالیت می کردم که بعدا به تبلیغات دیجیتال مهاجرت کردم)، می دانم که چه خوب و چه بد، دوست دارم چیزی یاد بگیرم، اما لیستی که در بالا ذکر کردم گزینه های مناسب تری برای یادگیری هستند.
در آن زمان، بازخورد های مختلفی از افراد مختلف دریافت کردم که با هم در تضاد کامل بودند. یک بار جمله ای به مانند این به من گفتند: "من واقعا طرفدار طراحی های بصری شما هستم، اما ما برای این کار به فردی که بیشتر در زمینه طراحی تعاملی تخصص دارد نیازمدیم."، چند روز بعد به من گفتنتد "واقعا فکر نمی کنم شما گزینه مناسبی برای طراحی بصری باشید، به نظرم بهتر است بر روی طراحی تعاملی کار کنید، زیرا به نظر من نقطه قوت شما در آنجاست." ممنون که کاملا رک عرض کردید.
خب این یعنی من در هر دو کارم بد است، یا در هر دو خوبم؟ یا شاید من در هر دو بدم و در چیزی که شما اصلا آزمایش نکردید خوبم. چه کسی می داند؟
میبینید؟ مشکل همین است. امروزه یک طراح باید مقداری اطلاعات داشته باشد که "همه چیز" در مقابلش هیچ است.
تعداد زیادی از شرکت ها از یک طراح UX مهارت هایی می خواهند که باید در یک محقق UX به دنبال آنها بگردند. این دو کاملا متفاوت اند. با هم کار می کنند، اما یکی نیستند.
کار دیگری که شرکت ها نباید انجام دهند، این است که دانش یک ابزار ساده را به عنوان یک مهارت نخواهند. مگر چقدر طول می کشد که نحوه کار InVision یا Marvel را یاد گرفت؟ 10 دقیقه؟ اصلا این که آنها را استفاده کنید یا نکنید اهمیتی دارد؟ چیز مهمی از من بخواهید و پس از این که استخدام شدم، شما بگویید "هی، ما از این ابزار استفاده می کنیم. لطفا 10 دقیقه وقت بگذار و طرز استفاده از آن را یاد بگیر." تمام شد. آنها را از لیست حذف کنید، و بیایید همه چیز را واضح تر و آسان تر کنیم.
تکنولوژی در 15 سال اخیر اوج گرفته، و همچنان در حال افزایش سرعت است. با این وضعیت، نیاز به طراحی نیز در حال افزایش، پیچیده تر شدن، و متمایز تر شدن است. نظر شخصی خود من این است که ما در یک فاز میانی قرار داریم، از جایی آمدیم که طراح وبسایت بودیم، و محصولات دیجیتال اساسا وبسایت بودند. حال در عصری پر از دستگاه های کنترل شونده توسط صدا، صفحاتی در اندازه و ابعاد مختل، ساعت های هوشمند، و البته واقعیت مجازی، واقعیت افزوده و هوش مصنوعی هستیم. اما افراد و شغل ها به سرعت تکنولوژی و نیاز هایش تکامل نیافتند، پس ما در حال حاضر به زور در حال دویدن و تطابق هستیم و می خواهیم بدانیم که هر کدام از ما چه کاری باید انجام دهد.
فکر نمی کنم با وجود ابزار جدید، متدولوژی ها، فناوری ها و باقی موارد که به طور روزانه بر روی صحنه ظاهر می شوند چیزی آسان تر شود، پس بهتر است کمی صبر کنیم. تصمیم بگیرید که بر روی چه چیزی میخواهید تمرکز کنید، و چه ابزاری می خواهید استفاده کنید. تخصصی که فکر می کنید در آن قوی هستید را انتخاب کرده و به سمتش بروید.
(و اگر شما Principle بلدید و از شما Flinto می خواهند، فقط ادامه دهید و پس از این که استخدام شدید آن را یاد بگیرید.)
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید