چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله
ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ: 17 دقیقه

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله

من در این‌جا چندین داستان شگفت انگیز از مردم در مورد ماجراجویی‌های کدنویسی خواندم و علاقه‌مند شدم که داستان خودم را برای شما به اشتراک بگذارم. قبل از این‌که چیزی در مورد ماجراجویی خودم با شما در میان بگذارم، اجازه دهید که اول خودم را سریعاً معرفی کنم.

نام من مهول موهان است و من در دهلی نو هندوستان متولد شدم و پرورش یافتم. در حال حاضر، من در حال گذراندن دوران مدرک لیسانس CSE خود از BITS Pilani هستم، اما اجازه ندهید که این واقعیت شما را فریب دهد: دانشگاه نقش کوچکی در این ماجراجویی من ایفا کرده است. در این روزها، من بیشتر وقتم را صرف کار کردن در کانال یوتیوبم و یک پلتفرم توسعه به نام codedamn می‌کنم.

یکی از دلایلی که این مقاله را می‌نویسم این است که به من این امکان را می‌دهد تا برای همیشه ﺁن را در اینترنت بایگانی کنم.

شروع همه چیز از سال ۲۰۱۰

من صمیمانه اعتقاد دارم که به طور تصادفی وارد برنامه نویسی شدم. من یک کودک خوشحال بودم و تازه به کلاس ششم رفته بودم. ساختمان مدارس ما بعد از کلاس پنجم تغییر می‌کرد، بنابراین ما در محیطی کاملا جدید بودیم. ساختمان‌های جدید، معلمان جدید، بالارتبه‌های جدید، همه چیز جدید، پس آن زمان هم برایم هیجان‌انگیز و هم ناراحت کننده بود.

همان زمان بود که من اولین کامپیوتر خودم را همراه با اینترنت گرفتم. مادرم مراقبم بود تا از کامپیوتر به مدت طولانی استفاده نکنم، چون در آن زمان از عینک شماره‌ی ۶ استفاده می‌کردم. من و خواهرم در طول روز فقط ۳۰ دقیقه زمان برای استفاده از کامپیوتر داشتیم و تمام این وقت را بازی می‌کردیم.

اما من مجذوب نرم‌افزار شده بودم که چگونه این چیزهای کوچک کار می‌کنند؟! یا چگونه با کلیک کردن روی چیزی از صفحه‌ی نمایش، پنجره‌ای باز می‌شود، اما چرا؟ چرا بالا آمدن ویندوز XP آن‌قدر طول می‌کشد؟ ﺁیا می‌توانم لوگوی ویندوز XP را از صفحه‌ی شروع (بوت) تغییر دهم؟ آیا می‌توانم متن "Start" که در نوار وضعیت زیر نوشته شده است را تغییر دهم؟ چه اتفاقی می‌افتد اگر سطل بازیافت را حذف کنم؟

این سوال‌ها همیشه مرا اذیت می‌کردند و من هم هیچ جوابی برای این سوالات نداشتم.

ظهور کردن با بلاگر

اوایل سال ۲۰۱۱ بود که اولین وبلاگ خود را در blogger.com ایجاد کردم. من حتی نمی‌دانستم چه کاری انجام می‌دهم، من فقط سایت‌هایی را دیده بودم که نرم‌افزارهای کرک شده و ترفندهایی را برای دانلود فایل‌ها بدون این‌که منتطر سایت‌های میزبان باشند، قرار می‌دادند. و من هم کنجکاو بودم که چطور می‌توانم این اطلاعات را خودم وارد وبلاگم کنم.

به آرامی شروع به یادگیری در مورد تجزیه و تحلیل، بازدید‌ها و AdSense کردم تا بتوانم با تبلیغات درآمد کسب کنم. در همان زمان ساعت‌ها در جستجوی بهترین کد‌های ویجت و سایت‌هایی بودم که ملیت و تعداد بازدیدکنندگان مرا به نمایش بگذارند. بعدها برای خودم یک دامنه‌ی سفارشی خریداری کردم. من یاد گرفته بودم که چگونه می‌توانم با درخواست کمک، دامنه‌ی خودم را با یک دامنه‌ی بلاگر رایگان پیکربندی کنم.

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله - بخش اول

 

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله - بخش اول

 لطفا قسمت‌های گریان ایمیل‌ها را نادیده بگیرید، هنوز هم نمی‌دانم که چرا این‌گونه می‌نوشتم.

یک سال گذشت و کارم را به عنوان یک وبلاگ نویس به درستی انجام می‌دادم. من شروع به ارسال مطالب آموزشی مانند: نحوه‌ی سرعت بخشیدن به وبسایت‌ها، ترفندهایی برای دانلود سریع‌تر فایل‌ها و غیره کردم. سپس روز ترسناک یعنی ۸ فوریه‌ی ۲۰۱۳ فرا رسید.

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله - بخش اول

صادقانه بگویم که تا سال ۲۰۱۳، من بسیاری از مطالب warez را حذف کرده بودم و آن‌ها را در وبلاگ هم ارسال نمی‌کردم. هر کاری از که دستم بر می‌ﺁمد برای بازگردانی وبلاگم انجام دادم. با سایر بلاگرهای موفق تماس گرفتم، در انجمن‌های گوگل گفتگو کردم، حتی با کسانی که برای بلاگر کار می‌کردند تماس گرفتم.

اما دیگر کار از کار گذشته بود. در آن زمان یک چیز بسیار مهم را متوجه شدم که در پلتفرم بلاگر آزادی در ارسال هر محتوایی وجود ندارد و به غیر از میزبانی سایت، هیچ مزیت قابل توجهی برای من نداشت.

بنابراین تصمیم گرفتم که ادامه دهم و در مورد گزینه‌های زیادی تحقیق کردم و در نتیجه تصمیم گرفتم که از وردپرس استفاده کنم. این یک تصمیم جسورانه بود، چون حالا مجبور شدم یک هاست خریداری کنم، یک وبلاگ راه‌اندازی کنم، ﺁن را با وردپرس پیکربندی کنم و همه‌ی کارها را به درستی انجام دهم. به خاطر داشته باشید که در آن زمان فقط ۱۴ سال داشتم و راهی برای پرداخت هزینه نداشتم.

بخشی از تلاش‌های من در متقاعد کردن والدینم برای پرداخت هزینه‌های هاست بود. در هند، برای بچه‌ها خیلی غیر عادیست که چنین چیزی درخواست کنند، اما پدرم به هرحال هزینه‌ی هاست مرا پرداخت کرد و من هم مطمئن شدم که ارزان‌ترین پلن را انتخاب کرده‌ام. من هنوز به خاطر دارم که قبلا از Hostgator استفاده می‌کردم و سپس وبلاگ خود را برای ۲ سال به قیمت ۱۰۰ دلار به هاست GoDaddy منتقل کردم.

روشن فکری

در حال حاضر من برای اجرای امورم هزینه‌های واقعی و زیادی دارم و همیشه می‌خواستم که هزینه‌هایم را خودم پرداخت کنم و خودم را مسئولیت‌پذیر بدانم. با وبلاگ جدیدی که ایجاد کرده بودم، هیچ راهی برای کسب درﺁمد از تبلیغات نداشتم، چون ترافیکم تمام شده بود. من تقریبا بین ۶۰ تا ۷۰ دلار در سال بابت خرید هاست و دامنه خرج می‌کردم.

من باید راهی برای کسب درآمد پیدا می‌کردم و وقت کافی را در اینترنت گذرانده بودم تا بفهمم که راه‌های خوب و بدی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد. من تصمیم گرفتم که مسیر خوب را انتخاب کنم، چون نمی‌خواستم که والدینم مرا مجازات کنند.

و دوباره، ساعت‌ها به دنبال راه‌هایی برای کسب درآمد آنلاین بودم. با هر چیزی که روبرو می‌شدم مثل: SEO، Affiliate marketing، guest posting، paid review و غیره آشنایی داشتم.

اما این چیزی نبود که من می‌خواستم. تاریخ پرداخت صورت حساب‌ها نزدیک بود و من هم می‌خواستم که به سرعت درآمد کسب کنم. بعد از مدتی فریلنسرینگ را پیدا کردم و در سال ۲۰۱۳ به Fiverr ملحق شدم.

من مطلقاً چیزی در مورد برنامه نویسی (HTML/CSS/JS) نمی‌دانستم. فقط می‌دانستم که می‌خواهم آن را یاد بگیرم. اجازه دهید که اولین مکالمه‌ی بین من و Fiverr را به شما نشان دهم:

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله - بخش اول

اون قسمت رو که گفتم "یه خطای مهلک اتفاق افتاد" رو دیدید؟ این اولین گندکاری من در تولید است.

یک روز گذشت و او هنوز هم پاسخی نداده بود. راه‌اندازی سایت تمام شده بود من هنوز هم در وردپرس ثبت نام نکرده بودم. سفارشی که داده بودم لغو شد.

خب، این اتفاقات رخ می‌دهد. من می ‌دانستم که کاری بیش از ظرفیت خودم انجام می‌دهم و اشتباه کردن اشکالی ندارد. من خودم را بابت این اتفاق مقصر می‌دانستم و هیچکس را گناهکار خطاب نکردم، مخصوصا این فرد ناشناسی که در اینترنت با هم گفتگو کردیم.

با تحقیقات فراوان، سریعا شروع به فراگیری مفاهیم از تعداد زیادی سایت و کانال‌های یوتیوب کردم. به آرامی اما به طور پیوسته شروع به درک مفاهیم برنامه نویسی کردم.

من به مدت چند سال در Fiverr به صورت فوق‌العاده فعال بودم و به طور غیر مستقیم به من کمک کرد تا اساس ﺁن‌چه که در ﺁینده خواهم شد را پایه‌گذاری کنم.

بعد از ۲ سال، پروژه‌های PHP را در هاست مشترک راه‌اندازی می‌کردم، کمی اسکریپت نویسی را آموخته بودم و طوری در JS و CSS و HTML کدنویسی می‌کردم که انگار این کار من بود و از هر بخش آن لذت می‌بردم! شما وقتی متوجه می‌شوید که می‌توانید چیزی را برنامه‌ریزی کنید که ممکن است توسط میلیاردها نفر استفاده شود، نمی‌توانید به سادگی عقب بکشید.

من همیشه علاقه‌مند بودم تا به وسیله‌ی برنامه نویسی بسیاری از چیزها را نقض کنم. به همین دلیل در آن زمان هکرهای معروف را دنبال می‌کردم. به خاطر دارید که قبلا چگونه یک وبلاگ نرم‌افزاری warez را با کرک کردن اجرا کردم؟ از همان موقع عاشق این کار بودم.

یک روز هنگام ایجاد یک الگوی بلاگر، متوجه شدم که این شرکت دارای نقص مهمی به نام Cross Site Scriptting می‌باشد. من آن را از طریق یک بسته‌ی اطلاعاتی بسیار پیچیده‌ای که هنگام ایجاد یک ویژگی سفارشی در XML که جزیی از الگوی بلاگر است، کشف کردم.

آن روز خیلی خوشحال بودم و بلافاصله این مشکل را به پشتیبانی گوگل گزارش دادم چون بلاگر متعلق به گوگل است:

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله - بخش اول

 به من ۳۰۰۰ دلار پاداش دادند و علاوه بر آن اسم مرا در تالار مشاهیر گوگل به عنوان یک فرد ۱۶ ساله ثبت کردند. این خبر فوق‌العاده‌ای هم برای من و هم خانواده‌ام بود.

به طور ناگهانی علاقه‌ی من به امنیت وب ۱۰ برابر شد. بعدها، من به عنوان یک محقق امنیتی در فهرست شرکت‌های مختلفی مانند مایکروسافت، سونی، eSet، Invision و غیره قرار گرفتم.

ایجاد Codedamn

مارس ۲۰۱۵ بود که امتحانات کلاس دهم به اتمام رسید و می‌خواستم در رشته‌ی IIT دانشگاه elite هند ادامه تحصیل بدهم.

هر چند که والدینم از علاقه‌ی من به کامپیوتر حمایت می‌کردند، اما آن‌ها هم مانند سایر والدین هندی دوست داشتند که شاهد پیشرفت و قبولی فرزندشان در دو امتحان دشوار JEE در دانشگاه‌های معتبر باشند.

منصفانه بگویم که اصلا دوست نداشتم در این امتحانات شرکت کنم. من می‌خواستم که با کامپیوتر کار کنم و به واسطه‌ی همین کامپیوتر شغلی ایجاد کنم. اما در عین حال، فهمیدم جامعه‌ای که من در ﺁن زندگی می‌کنم، مناسب سرگرمی و بازی نیست. برای این‌که به مراتب بالاتر برسید، باید به سختی تلاش کنید.

چگونه برنامه نویسی مرا پیدا کرد: ماجراجویی ۷ ساله‌ی یک توسعه دهنده‌ی ۲۱ ساله - بخش اول

من نمی‌توانم با این نقل و قول ارتباط برقرار کنم: اگر از قانون خوشتان نمی‌آید، فقط از قانون پیروی کنید، به مراتب بالا برسید و آن را تغییر دهید. با چنین سیستم آموزشی که در هند وجود دارد، این یک حقیقت مطلق در جامعه‌ی فعلی است.

وقتی در کلاس یازدهم بودم، دو انتخاب داشتم:

۱. از ادامه‌ی تحصیل خودداری کنم و تلاش برای یادگیری مهارت‌های برنامه نویسی را با کامپیوتر دو برابر کنم (این چیزی بود که می‌خواستم).

۲. یا باید به سختی بر روی درس‌هایم که کاملا بی‌ارتباط با برنامه نویسی بود تمرکز می‌کردم و کامپیوتر را برای دو سال ترک می‌کردم.

حالا وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌فهمم که تصمیمات در زندگی همیشه سیاه و سفید نیستند. همیشه قسمتی خاکستری وجود دارد که با انتخاب آن می‌توانی هر دو کار را باهم انجام دهید. می‌دانستم که دیگر نمی‌توانم فریلنسر باشم و این کار تنها منبع یادگیری چیزهای تازه از طریق پروژه‌های جدید بود.

برای رسیدن به مراتب بالا لازم بود که به چالش کشیده شوم. شما می‌بایست در همان شرایط و زمانی که در آن زندگی می‌کنید تصمیم بگیرید، چون ۲ سال آینده نامشخص است.

و این‌جا بود که Codedamn متولد شد. ۱۷ می ۲۰۱۵ بود که یک کانال یوتیوب را راه‌اندازی کردم. اوایل، شروع کردم به ایجاد فیلم‌هایی درباره‌ی هر آن‌چه که می‌دانستم و در ۲ سال گذشته درباره‌ی توسعه‌ی وب آموخته بودم و در آن‌جا محتوای خودم را به اشتراک می‌گذاشتم.

چشمانم را بستم و هرگز به رتبه‌ی یوتیوب نگاه نکردم، هرگز بر روی سئو، ریز عکس‌ها، بهینه‌سازی ویدیو، الگوریتم، حمایت مالی، مشارکت و هیچ چیزی تمرکز نکردم. من چیزی جز به اشتراک گذاری محتوا نمی‌خواستم.

چرا؟ چون اطلاعات و مهارت‌های زیادی را آموخته بودم و ممکن بود بعد از مدتی آن‌ها را فراموش کنم، به همین دلیل می‌خواستم آن اطلاعات را در جایی ثبت کنم تا هم برای خودم یادآوری شود و هم کمکی برای دیگران باشد.

تا دو سال، من هیچ کاری جز مطالعه برای امتحان JEE نکردم و جمع‌آوری محتوا را کنار گذاشتم. مشترکین و نظرات خیلی کمی در کانال یوتیوبم داشتم و نمی‌خواستم دست روی دست بگذارم و وقتم را تلف کنم.

من توانستم در JEE Advanced رتبه ۳۷۰۰ را بدست آورم و می‌توانستم به رشته‌ی ITT بروم. اما تصمیم گرفتم که این رشته را انتخاب نکنم، چون شاخه‌ای از مهندسی علوم کامپیوتر در آن وجود نداشت.

با اتمام این ۲ سال به خودم قول دادم که فقط این ۲ سال را از زندگیم حذف کنم و از این به بعد هر کاری که دوست دارم را برای ادامه‌ی عمرم انجام دهم.

اولین محتواهایی که به عنوان ویدیو ارسال کرده بودم کاملا بدرد نخور بودند، اما من از تک تک افرادی که در مورد آن ویدیوها اظهار نظر کردند (حتی نظرهای منفی) تشکر می‌کنم. زیرا آن‌ها به من انگیزه دادند تا بیشتر تلاش کنم و اشتباهاتی که انجام دادم را پاکسازی کنم.

هر وقت می‌خواستم مهارت جدیدی یاد بگیرم از طریق مقالات، فیلم‌ها، مستندات و نمونه کار‌ها، یک وبلاگ آنلاین ایجاد می‌کردم. سپس آن محتواها را از طریق ویدیو به مشترکینم نشان می‌دادم.

حالا مردم می‌بینند که Codedamn بیشتر از ۱۰۰ هزار سابسکرایبر و بیش از ۱۵ میلیون بازدید دارد، این رشد و پیشرفت بیشتر از ۵ سال طول کشید. اکثر یوتیوبرها به آرامی پیشرفت کرده‌اند یا در همان ابتدا از ادامه‌ی کار منصرف شدند.

ولی من هیچوقت تسلیم نشدم و به یادگیری ادامه دادم و هنوز هم ویدیوهای جدیدی می‌سازم و از مقابله کردن با سایر یوتیوبرها هم نمی‌ترسم.

من یکی از دنبال کنندگان Gary Vee بودم و به او اعتقاد داشتم.

این نقل قول‌ها بسیار واضح و در عین حال بسیار زیبا به نظر می‌رسند و همچنین با Codedamn، در طول سال اهداف من تغییر کرده است. من از این‌که برای یادگیری فناوری‌های جدید برای خودم واسطه باشم، توجه بیش از ۱۰۰ هزار نفر را جلب کنم و خودم را موظف بدانم تا چیزهای مفیدی به آن‌ها یاد بدهم، خوش‌حال هستم.

سال گذشته، برای این‌که روش یادگیری برنامه نویسی را برای مردم تغییر دهم یک پلتفرم تحت وب را به نام Codedamn راه‌اندازی کردم. من این کار را به سختی انجام دادم، پروژه‌های واقعی را اجرا کردم، وقتی نمی‌توانستم مطابق با انتظارات آن‌ها کاری را انجام دهم مورد خشم‌شان قرار می‌گرفتم.

به اصطلاح معروف بهتر است که پوست کلفت باشید و وقتی آماده به کار بودید وارد این صنعت شوید. این پلتفرم به شما این امکان را می‌دهد که نه تنها از طریق مطالب و مقالات ویدئویی مهارت کسب کنید بلکه به شما اجازه می‌دهد که به طور همزمان زبان‌های برنامه نویسی را یاد بگیرید و همچنین از مزایای مثل پشتیبانی از زبان‌های دیگر، پشتیبانی مستمر و افزودن ویژگی‌ها برخوردار است.

من هم چند دوست بین‌المللی خوب پیدا کردم

آن‌چه یاد گرفتم!

در ادامه آموخته‌های خودم را در چند سطر خلاصه می‌کنم:

شما بسیار شکست خواهید خورد، اما اشکالی ندارد.

شاید از مقاله‌ای که نوشته‌ام تصور اشتباهی داشته باشید که من همیشه در حال رسیدن به موفقیت هستم. من در اولین سفارش Fiverr شکست خوردم، در ثبت نام WWDC'18 اپل شکست خوردم، نتوانستم وارد IIT شوم، نتوانستم در مصاحبه‌ی گوگل برای کارآموزی در دانشگاه قبول شوم، در GSoC شکست خوردم، یک میلیارد بار به طور مخفیانه در کدنویسی و همچنین بارها در زندگی شخصی شکست خوردم.

اما حدس بزنید که چه خواهد شد؟ شما هم شکست می‌خورید، همه شکست می‌خورند. هیچ چیز برای شرمندگی وجود ندارد، آن را در آغوش بگیرید و ادامه دهید.

من تضمین می‌کنم که شما موفق خواهید شد، فقط تسلیم نشوید

شما نباید به طور متوالی شکست بخورید، از شکست‌هایتان درس بگیرید. در انجام برخی از کارها ناموفق بودید؟ بلند شوید، دوباره این کار را انجام دهید. دوباره شکست خوردید؟ دوباره و دوباره و دوباره این کار را انجام دهید.

سخت‌ترین قسمت پس از ناکامی، دوباره ادامه دادن است و وقتی دوباره امتحان نکنید، واقعا شکست می‌خورید.

بازی با اعداد را فراموش کنید

اصلا مهم نیست که چه تعداد بازدیدکننده، سابسکرایبر، دنبال کننده و هوادار داشته باشید. هیچکس اهمیت نمی‌دهد و شما هم نباید اهمیت بدهید.

سریع‌ترین راه برای از دست دادن تعداد زیادی از دنبال کنندگان این است که همیشه در مورد گرفتن بسیاری از دنبال کنندگان فکر کنید. پس لطفا بی‌خیال باشید و پرستش اعداد را کنار بگذارید.

آن‌چه را که عاشقش هستید، انجام دهید

این یک وبلاگ مربوط به برنامه نویسی است، اما من توصیه نمی‌کنم که همه کدنویسی کنند. من داستان خودم را برای شما به اشتراک گذاشتم چون عاشق برنامه نویسی هستم، شاید شما خوشتان نیاید.

مهم‌ترین چیز این است: کاری را انجام دهید که دوستش دارید، اگر کاری که دوست ندارید را انجام دهید و بعد از ۵ سال به هیچ جا نرسید، آرزو می‌کنید که کاشکی شغل دیگری را انتخاب کرده بودید.

لطفا به دنبال چیزی باشید که بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. چون در پایان زندگی، دوست ندارید پشیمان باشید و غبطه‌ی زندگی را بخورید که عاشقش بودید.

منبع

چه امتیازی برای این مقاله میدهید؟

خیلی بد
بد
متوسط
خوب
عالی
در انتظار ثبت رای

/@Pooriarazmjoo

پوریا رزمجویی هستم

دیدگاه و پرسش

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید ورود یا ثبت‌نام

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید