وارد عصر تلگرام شدهایم. عصر تلگرام یعنی که قبلا مدیرعامل یک شرکت فقط در برابر هیاتمدیره و مجمع پاسخگو بود. ولی الان به افکار عمومی هم باید پاسخگو باشد. عصر تلگرام یعنی اینکه همه چیز در رصد و نگاه همه هست. واکنشی که جامعه در مقابل فیشهای حقوقی نشان داد، در شرایطی بود که بسیاری از این پرداختها وفق قانون بود؛ ولی در مقابل دیدگاه افکار عمومی مشروعیت نداشت. از این رو مشروعیت افکار عمومی در فرهنگ تلگرام، بر قانون، غالب شد و قانون، متناسب با خواسته افکار عمومی با فوریت اصلاح شد. فقط فرهنگ تلگرام در حوزه دیدهبانی نیست که در قالب آن، همه چیز در رصد و نگاه باشد. در حوزه اقتصاد هم این اتفاق افتاده است. در حقیقت جامعه جدیدی متولد شده است.
هماکنون بسیاری از کسبوکارها را شاهد هستیم که بر بستر تلگرام شکل گرفته است و با استقبال قابل توجه مشتریان مواجه شده است. این کسبوکارها به واسطه حذف برخی موارد هزینهزا در کسبوکار نظیر هزینه مغازهداری و… محصول یا خدمات را به شکل بسیار ارزانتری در اختیار مخاطب قرار میدهند و همین باعث میشود بسیاری از کسبکارهای سنتی با رکود مواجه شوند و نتوانند محصولات خود را به شکل سابق، بفروشند. در واقع، اینترنت، به صورت اعم و تلگرام به صورت اخص، شرایط بسیار سنتی کسبوکار را دارد در ابعادی بسیار قابل توجه، متحول میکند.
تلگرام در حوزه بیزنس این پیام را دارد منتقل میکند که هر کارخانهای برای فروش کالایش بهتر است که یک کانال در تلگرام داشته باشد و این به معنای نابودی نمایندگی است. عصر نمایندگی در ایران دارد آخرین نفسهایش را میکشد و ما در این حوزه به پایان نزدیکتریم تا به آغاز. شرکتهایی که برای فروش همچنان به سبک کهنه و قرون وسطایی تکیه دارند، که به عنوان نماد بیزنس در فناوری موج دوم شناخته میشوند، دارند فروش را به فضای مجازی واگذار میکنند. تلگرام بخشی از تغییرات اقتصادی را در ایران دارد نمایندگی میکند و نماد کامل تغییرات نیست.
تلگرام بخشی از تغییراتی است که اتفاق افتاده است. در واقع، با سقوط قیمت نفت، اقتصاد ایران به فاز جدیدی وارد شد و در واقع، سقوط قیمت نفت ورود به فناوری موج چهارم را تسریع کرد. در این میان، بعضی از بخشها در ایران برای اینکه خودشان را با این شرایط تطبیق دهند، حداقل به چهار سال زمان نیاز دارند. به عنوان مثال، کسی که وارد بخش مسکن میشود، فرضا به عنوان آغاز سرمایهگذاری در این بخش تا خروج از آن، که فروش واحد باشد، به یک دوره زمانی حدود سه تا چهارساله نیاز دارد و این در شرایطی است که دامنه تغییرات میطلبد که واکنشها به تغییرات، آنی باشد و بخش مسکن که به چهار سال زمان نیاز دارد، از قافله زمانه عقب مانده و هزینهاش را دارد پرداخت میکند. بانکها هم برای اینکه خودشان را با تغییرات سازگار کنند به چهار سال زمان نیاز دارند. چون بسیاری از سپردههای بانکها پنجساله است.
به این یفزایید سپردههای دوساله، سهساله، چهارساله و بسیاری از وامها را که طویلالمدت است. بانکها در ایران بهطور میانگین برای اینکه خودشان را با حادثهای که امروز اتفاق افتاده، تطبیق دهند به چهار سال زمان نیاز دارند و دو بخشی که به شدت از سرعت تغییرات اجتماعی عقب ماندهاند، بخش مسکن و بانکها هستند. به این دلیل که طبیعت هر دو بخش، کند است و تغییرات را بعد از چهار سال میتواند جذب کند. این در حالی است که فرهنگ تلگرام، واکنش آنی طلب میکند. بنابراین پیامی که از درون این حرکت شنیده میشود این است که بیزنس در ایران بهتر است که سراغ کارهای دیربازده نرود. کارهای دیربازده بهخصوص اگر در ایران بخواهد در زمان طولانیتری نسبت به عرف جهانی انجام گیرد، محکوم به شکست از سرعت تکنولوژی میشود. فرهنگ موج چهارم بر سرعت شگفتانگیز در هر کاری تاکید دارد.
بنابراین سرمایهگذاریهایی که فاقد سرعت لازم باشند، توصیه نمیشود و بازگشت سرمایه اگر به زمان غیرمتعارف نیاز داشته باشد، از توجیه اقتصادی میافتد. صریحترین مثالش این است که در ایران در بخش انرژی، مزیت نسبی وجود دارد، اما طول عمر سرمایهگذاری در بخش انرژی ایران، حداقل چهار برابر طول عمر متعارف دنیاست و همین باعث شده سهم آن امروزه در بخش انرژی غیرمتعارف شود. یعنی ما در بخش انرژی مزیت نسبی داریم مشروط به اینکه بهرهوری زمانی را متناسب با جهان داشته باشیم. در واقع باید به این نکته توجه کرد که مزیت نسبی در این نیست که پروژهای که احداثش نیاز به یک سال و نیم زمان دارد، ما این را در شش سال احداث کنیم و باز هم توجیه اقتصادی داشته باشد. در این شرایط، آن پروژه که احتمال موفقیتش بالا بوده، به ورشکستگی میرسد.
نویسنده: دکتر محمدحسین ادیب
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید