اگر شما دائما به ذهن و بدن خود شکل ندهید، مبهم و سست میشوند. چه به سر باغچه میآید اگر دست از کندن علف هرز و شخم زدن بردارید؟ درست است بیش از اندازه شلخته و محکم میشود.
حقیقت عمیق تری در این ایده نهفته است. ایده هایی که متناسب با بیشتر فرض های اساسی و ایده آل در غرب هستند. اولا این مسئله را که هیچ چیزی دائمی و ثابت نیست به یاد داشته باشید و بدانید همه ی چیزها تغییرپذیر هستند.
هویت به دنبال انتخاب
هویت شما ثابت نیست. شما دارای شخصیت ماندگار نیستید و هویت شما از بدو تولد تا به الان در حال تغییر است. مانند یک باغ، هویت شما ممکن است بهبود یافته، پیچیده تر و مبهم تر شود. هویت شما نوع رفتار را به دنبال ندارد. رفتار شما هویتتان را شکل میدهد. شما نسبت به آینده خود مسئول هستید زیرا شما طراح شخصیت خودتان میباشید.
متفکران غربی با متغیرهای جداگانه و ویژگی های ثابت روبرو هستند اما ما شکست میخوریم تا متوجه شویم که چگونه به طور مداوم به ویژگی ها و خصلت هایمان شکل دهیم. هیچ ویژگی ای دائمی نیست، ما فقط سطح فردی خود را تغییر میدهیم. پس چرا ما این همه نظم را در رفتار و نگرش خودمان میبینیم؟
طبق گفته ی لی راس، روانشناس دانشگاه استنفورد:« ما در زندگی روزانه خود به دلیل موقعیتی که در آن قرار میگیریم، نسبت به مسائل دید محکم و استواری داریم.» راس بیشتر بر این باور است که در نهایت، این موقعیت است که مسائل را تعیین میکند نه شخص انسان.
او می گوید:« مردم قابل پیش بینی هستند زیرا ما آنها را در موقعیت هایی مشاهده میکنیم که رفتار آنها با آن موقعیت، و نقش ها و روابط آنها با ما محدود شده است.»
عرضه به دنبال تقاضا
ویلیام دورانت گفته است:« من فکر میکنم توانایی یک فرد نسبتا متوسط میتواند دو برابر شود تنها اگر او بخواهد.»
اکثر مردم بر این باورند که هویت و شخصیتی ثابت و دائمی دارند. آنها بر روی مسائلی مثل تست های شخصیت تمرکز میکنند. آنها خود را درگیر موقعیت هایی نمیکنند که لازمه آن بالاتر بودن سطح آنها است. شما میتوانید خود را در یک وضعیت –روحی و جسمی- قرار دهید که در آن سطح تقاضا بالا است. این روش درستی برای حرکت به سوی جلو است. شما برای ادامه مسیر به هر دو عوامل بیرونی و درونی احتیاج خواهید داشت. عوامل داخلی و خارجی دو جز جدایی ناپذیر از یک مجموعه کلی هستند.
در درون خود، شما به یک دلیل واضح و روشن احتیاج دارید. همانطور که فردریک نیچه گفته است:« کسی که برای زندگی کردن دلیل دارد، میتواند از پس تمام چیزها برآید.» پس این نصیحت "چاره اندیشانه زندگی کن" وقتی به یک نتیجه گیری منطقی میرسد، خیلی هم درست نیست. باید تصمیم بگیرید که از زندگی چه میخواهید. چاره ها بعد از مشخص شدن خواسته ی واقعی شما نشان داده میشوند. به جای اینکه همیشه به دنبال چاره برای مشکلاتتان باشید، با مشکلاتتان کنار بیایید. به نقل از مولانا:« چیزی که به دنبال آن هستید به دنبال شماست.» همانطور که امرسون گفته است:« هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتید، جهان تمام تلاشش را میکند تا آن کار عملی شود.»
در بیرون، شما نیاز به شرایطی دارید که تقاضای زیادی را به دنبال داشته باشد. این تقاضای زیاد عرضه را به وجود میآورد. وقتی از خواسته تان کاملا مطلع شدید، معجزه رخ میدهد. رویاهایتان تبدیل به واقعیت و ایمانتان به دانش تبدیل میشود.
الهام به دنبال عمل
اما این هدف از کجا میآید؟
اعتقاد بر این است که الهام، عمل را خلق میکند در حالیکه بر عکس این اعتقاد بیشتر عقلانی و درست است.
این عمل است که الهام را خلق میکند.
پیشرفت به جلو باعث ایجاد انگیزه میشود.
اقدام های عاقلانه، الگوهای آگاهانه و ناخودآگاه شما را نیز تغییر میدهد.
عمل، بهترین افکار را به وجود میآورد زیرا عمل مثبت اعتماد به نفس را به دنبال دارد و اعتماد به نفس بستری برای افکار مثبت است.
ناتوانی در انجام کارها ناشی از تجزیه و تحلیل نادرست است. مربی و نویسنده مشهور، تیم گروور میگوید:« فکر نکنید. شما از قبل میدانید که باید چه کار کنید و روش انجام آن را هم میدانید. پس چه چیزی مانع شما میشود؟»
شما به اندازه کافی میدانید. دلیل اینکه شما ذهنی بدون انگیزه دارید این است که عمل نمیکنید.
رفتار شما هویت، ایده و انگیزه را شکل میدهد. شروع به انجام کارهای درست کنید.
شرایطی را ایجاد کنید تا شما را وادار کند که به خوبی عمل کنید. شرایطی که تقاضای زیادی دارد، هر دو عرضه های داخلی و خارجی را برای تطابق با تقاضا تحریک میکند. وقتی دلیل شما محکم باشد، چگونگی انجام کار، خود به خود مشخص میشود. استراتژی های پخته و هوشمندانه به دنبال تقاضاهای زیاد به وجود میآیند. نیاز مادر اختراع است.
دلیل شما همزمان با عمل کردن شما قدرت میگیرد. شما "باید" عمل کنید. این همان جایی است که آزادیتان در آن نهفته است. وقتی دست به کار میشوید، ایده ها به سمتتان خواهند آمد. هرچه عمل عاقلانه تر باشد، الگوهای نامناسب را بیشتر از شما دور میکند و تبدیل به پنجره ای برای تفکر بهتر میشود.
خلاقیت به دنبال خلقت
همانطور که دست به کار میشوید، جریان هایی از افکار و ایده به ذهنتان میرسد. سپس شما باید این ایده ها را به خلاقیت های قابل فهم تبدیل کنید تا دیگران بتوانند از این ایده های کابردی به درستی استفاده کنند. الهام به خلاقیت ختم نمیشود. خلق کردن چیزها باعث بدست آوردن الهام میشود که این الهام باعث علاقهی بیشتر به خلق کردن میشود. کیفیت ایده هایتان از کیفیت انتخاب هایتان نشئت میگیرد.
در واقع هر انتخاب، حاصل تفکر و ایده پردازی است. از این رو موفقیت، موفقیت را به وجود می آورد و خلاقیت حتی خلاقیت های بالاتری را به وجود میآورد.
خودتان را درگیر شرایطی کنید که لازمه بهترین رفتار شما است سپس مشاهده کنید که چگونه انگیزه های بیرونی به شما در ادامه مسیر کمک میکنند.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید