۹ درس مهم درباره‌ی موفقیت - بخش اول
ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ: 9 دقیقه

۹ درس مهم درباره‌ی موفقیت - بخش اول

۱. برای اینکه بیشتر از آنچه که دارید کسب کنید، بیشتر از آنچه که هستید باشید

این واقعیت را درک کنید، کسی که شما به آن تبدیل می‌شوید بسیار مهمتر از چیزهایی است که بدست می‌آورید. سوال مهمی که در مورد شغل باید پرسید "چه چیزی به من می‌رسد؟" نیست بلکه سوال اصلی "من به چه کسی تبدیل می‌شوم؟" است. شخصی که به آن تبدیل می‌شوید، تاثیر مستقیمی بر چیزهایی دارد که بدست می‌آورید. اینگونه فکر کنید: بیشتر چیزهایی را که امروز دارید، با تبدیل شدن به فردی که امروز هستید بدست آورده‌اید.

توسعه شخصی یک نوع فشار یا یک نوع مبارزه و چالش است. بدون چالش، بردی هم در کار نخواهد بود. این تمام اصل زندگی است. این درباره‌ی مبارزه و چالش‌هایی است که به وسیله آنها خود و استعدادهایمان را توسعه می‌دهیم تا ببینیم قادر به ساختن چه چیز با ارزشی در بازار کار خواهیم بود. درباره‌ی این است که از استعدادها و ارزش‌های خود در راه مناسب و برای پیشرفت استفاده کنیم. 

عادت‌های جدید به راحتی بدست نمی‌آیند، اما می‌توانند توسعه پیدا کنند. زمانی که شما حرکت و شتاب زیادی را در یک مسیر توسعه می‌دهید، تغییر دادنش کار آسانی نخواهد بود، اما شدنی است. شخصی یکبار گفته:« موفقیت ۱۰ درصد الهام و ۹۰ درصد عرق ریختن است.» شما فقط باید کتاب‌ها را مطالعه کنید، استعدادهایی را یاد بگیرید، تمرین‌های ذهنی انجام دهید و خودتان را آماده کنید.

الهام خوب است، اما باید منجر به یک نظم و انضباط شود. الهام یکی از چیزهایی است که انگیزه را به وجود می‌آورد اما باید برای مهارت در این کار مطالعه کنید، تکرارش کنید، مرورش کنید تا زمانی که برایتان تبدیل به یک عادت شود. این‌ها نوعی چالش محسوب می‌شوند. آسان نیستند اما چالش‌هایی هستند که اگر در آن برنده شوید و رشد کنید، تعیین کننده جایگاه، عدالت و ارزشی است که از بازار کار بدست خواهید آورد.

۲. موفقیت هدف نیست. موفقیت فرایند است

با مطالعه و پیشرفت شخصی خود می‌توانید تعریف خود را از موفقیت پیدا کرده و بدستش آورید. پس زندگی کردن در زندگی‌ای خوب چگونه است؟ ما روی ۴ ستون مستقر شده‌ایم: خوشبختی، سلامتی، رشد و هدف. پیگیری و نگهداری درست از این ۴ ستون اصلی می‌تواند شما را در مسیر موفقیت راهنمایی کند.

# خوشبختی شخصی ممکن است به نظر دستیابی خودخواهانه‌ای به نظر برسد اما به چیزهای دیگری بسیار شباهت دارد. اگر از زندگی خود لذت نبرید، نمی‌توانید برای کسانی که با آن‌ها روبرو می‌شوید، مخصوصا کسانی که بیشترین حساب را روی شما باز می‌کنند ارزش زیادی قائل شوید. وقتی ما واقعا خوشحال هستیم، بیشتر مشغول به کار می‌شویم، برای دوستانمان بیشتر حاضر خواهیم بود و با عزیزانمان ارتباط بهتر و عمیق‌تری خواهیم داشت. اگر شاد نباشیم، همیشه در ذهن خود درگیریم و اغلب احساس غم و ناراحتی می‌کنیم.

# سلامتی یا فقدان آن یک عامل کاملا ملموس در موفقیت است. تصور کنید اگر انرژی و نشاط بیشتری داشته باشید، در روز قادر به انجام چه کارهایی خواهید بود. خوشبختانه این ساده ترین بخش از چارچوب تسلط بر مسائل است. شما همین حالا هم می‌دانید که چگونه سالم‌تر باشید: بهتر غذا بخورید. ورزش کنید و به قدر کافی بخوابید. این‌ها واقعا مهم اما ساده هستند. شما بعد از اینکه سلامتی خود را در اولویت بی عیب و نقصی قرار دادید، از میزان کنترل خود در سایر نقاط زندگیتان شگفت زده خواهید شد. 

# رشد کردن هدف اصلی زندگی است. از دست دادن فرصت‌های روزمره برای یادگیری چیزهای جدید، توسعه استعداد و دستیابی به هدف بسیار شرم آور است. وقتی برای یک روز از کارهای خود راضی می‌شویم، کم کم برای یک هفته، ماه و سال از کارهایمان راضی می‌شویم. دهه‌ها به سرعت از کنارمان می‌گذرند و ما سرانجام در عجب خواهیم بود که زمان کی گذشته است. اینگونه زندگی کردن موفقیت نیست.

# هدف شما همان نور انتهای تونل است. هدف شما چیزی است که وقتی همه چیز مبهم است و رسیدن به هدف غیر ممکن به نظر می‌رسد، شما را به حرکت وا می‌دارد. این هدف برایتان هر چه که باشد، مهم است که آن را داشته باشید و دائما آن را به یاد خود بیاورید. از دست دادن دیدگاه هدفتان، رسیدن به موفقیت را بسیار دشوار می‌کند. زمانی که کمی به موفقیت دست پیدا کردید، فراموش کنید که چه چیزی در وهله‌ی اول شما را به سمت این هدف سوق داده است و بدانید که موفقیت را می‌توان به راحتی از دست داد.

۳. برای اینکه واقعا یک انسان با اعتماد به نفس باشید، با خودتان عهد ببندید که فقط خود واقعیتان باشید

اعتماد به نفس هم مانند همدلی و شجاعت، یکی از ویژگی‌های متحول کننده در زندگی است. همه‌ی این ویژگی‌ها ارزشمند و برای ادامه‌ی زندگی حیاتی هستند. ما زندگی را از همان لحظه‌ای می‌بازیم که "سعی" می‌کنیم با اعتماد به نفس باشیم. کلید اصلی در اینجا این است که با اعتماد به نفس عمل کنید نه اینکه به دنبال آن باشید. اینکه به کسی بگویید "اعتماد به نفس داشته باش" مثل این است که به کسی بگویید قدت را بلندتر کن. اما چطور؟

پاسخ به این سوال نیازمند یک روش و رویکرد جدید در کسب اعتماد به نفس ذهنی است. روشی که به سمت چیزی معتبرتر، بنیادی‌تر و کامل‌تر حرکت می‌کند. ما باید به اعتماد به نفس برسیم، نه به خاطر کیفیت ثابتی که باید به آن دست پیدا کنیم، بلکه به عنوان یک فرایند پویا که باید در طول زندگی درگیر آن باشیم.

یک رویکردِ فرایند محور به این معناست که ما ناهنجاری و شوک‌های زندگی را از خود دور می‌کنیم تا در شرایط سخت تظاهر کنیم که اعتماد به نفس داریم. همچنین به این معناست که باید بپذیریم که ممکن است اعتماد به نفس ما هر از گاهی ضربه‌ای بخورد. اگر ما هر باری که به اعتماد به نفسمان ضربه می‌خورد صادقانه اعتراف کنیم، خودمان را در موقعیتی قرار خواهیم داد که در آن قادر خواهیم بود تا دوباره آن را شکوفا کنیم. با تظاهر کردن نمی‌توان اعتماد به نفس از دست رفته را برگرداند، لازمه این کار، انجام کارهای ضروری به منظور بازسازی دوباره آن است.

از نظر عملی، به این معناست که برای محصولات و کار خود وقت بگذاریم، در استعدادهای جدید سرمایه گذاری کنیم، روابط خود را بهبود بخشیم، به اهداف سخت بچسبیم و مهمتر از همه، هنگامی که اعتماد به نفس ما کم کم بازسازی می‌شود نهایت صبر و شکیبایی را به خرج دهیم.

۴. هدف همان نقطه‌ای است که در آن استعدادهای شما با نیازهای دنیای اطرافتان به تقاطع می‌رسند

همه‌ی ما می‌خواهیم در این "وظیفه جهانی" زندگی کنیم. این تعریفی واقعی از هدف است و همه‌ی ما باید به دنبال آن باشیم. اما مانند هر چیز دیگری در سفر موفقیت، هدف شما نقطه ثابتی نیست که با رسیدن به آن برای همیشه در جای خود ایست کنید. دنیا همیشه در حال تغییر است. این جستوجوی مداوم برای آن نقطه است که ما را روی هدفمان متمرکز نگه می‌دارد.

برای هدف زندگی کردن یعنی هر روز صبح با هیجان از خواب بیدار شوید. یعنی وقتی شکست خوردید نتوانید برای تغییر دادن روش زندگی خود صبر کنید. برای حل یک مشکل، خنداندن کسی، شناسایی راه حلی برای یک مشکل بزرگ هیجان دارید و شب را با احساس رضایت از اینکه امروز در بهترین حالت خود بوده‌اید به اتمام می‌رسانید. شما بهترین خود بوده‌اید و از ۱۰۰ درصد توان خود استفاده کرده‌اید.

در کتاب "Release Your Brilliance" اثر سایمون بِیلی، او یک تمرین ساده ۳ مرحله‌ای را ارائه می‌دهد تا به شما در کشف هدفتان کمک کند. شما نیز باید با استفاده از این هدف، زندگی خود را حول محور آن طراحی کنید.

# بپرسید: از خودتان بپرسید که چگونه می‌توانید از اهداف خود برای ایجاد یک تغییر استفاده کنید؟ با این کار ذهن ناخودآگاه شما به روی جهان و احتمالات باز خواهد شد.

# جستوجو کنید: دائما به دنبال جواب‌هایی بگردید تا متوجه شوید که چگونه می‌توانید از هدفتان در راه پیشرفت روزمره استفاده کنید. به دنبال راهی باشید که باید در آن قدم بردارید. تحقیقات خود را انجام دهید. بدانید که ممکن است در این راه، برای رسیدن به هدفتان مجبور شوید از عادت‌های زیادی پیروی کنید که بعضی از آنها شما را به بن بست می‌برند. عیبی ندارد، این بخشی از روند کارتان است.

# در بزنید: وقتی با درهایی از فرصت روبرو می‌شوید که مطمئنید برای شما هستند، باید در بزنید. اگر می‌خواهید بدانید آن سمت در چه خبر است، باید در را باز کرده و وارد آن شوید.

منبع

چه امتیازی برای این مقاله میدهید؟

خیلی بد
بد
متوسط
خوب
عالی
در انتظار ثبت رای

/@Pemi.razmi
علیرضا داداشی
دانشجوی مهندسی پزشکی

دیدگاه و پرسش

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید ورود یا ثبت‌نام

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید