Arthur شغل رویاییاش را داشت. همچنان مدتی بود که آن شغل حس نوعی کابوس را برای او داشت. همه چیز پس از چند هفته کار کردن تا دیر وقت شروع شد،که باعث شد رقص باله دخترش را از دست بدهد. در ابتدا، او این ساعات طولانی و غیبتهای دائم را به سادگی بخشی از حرفه رقابتیاش نشان داد. هر زمان که از او میپرسیدند آیا بهتر نیست که در حرفه خود تجدید نظر کند، او همیشه این فکر را رد میکرد، و به خود یادآوری میکرد که اگر فقط یک سال دیگر تحمل کند، یک همکار خواهد داشت.
سپس، همه چیز به طور مارپیچ پیش رفت. همینطور که او متوجه شد رابطهاش با فرزندانش بدتر میشود و رابطهاش با همسرش خسته کننده میشود، مشکلات خانه تاثیرات منفی بر روی او داشتند. او شروع به مقصر نشان دادن شرکتش، و احساسات تنگش برای دشمنیای که با باقی اعضای تیم ساخته بود، کرد. همینطور که این ناامیدی بدتر میشد، او متوجه شد که همیشه در جلسات حضور نداشت و همیشه به دنبال بهانهای بود که از کارش فرار کند؛ کاری که او همیشه مشتاق به انجامش بود.
چند جستجوی کوچک در گوگل نشان داد که او توسط ماری به نام «شکستن» نیش خورده بود. این نیش کشنده نبود، اما قطعا چیزی بود که نمیتوانست با یک قرص یا پادزهر درمان شود. اگر Arthur میخواست که کار و زندگیای که اینقدر به آن مشتاق بود را به دست بیاورد، باید به ژرفای خود وارد میشد و برخی تغییرات جدی به خود و محیط کارش اعمال میکرد.
مار در اتاق است!
عبارت «فیل در اتاق است» معمولا برای توصیف یک مشک بزرگ استفاده میشود، اما مشکل شکست، سزاوار یک استعاره دیگر است: مار در اتاق است. هر دفتری در دنیا، از یک مار در اندازههای مختلف رنج میبرد. مار برخی شرکتها بسیار خشن است و هر چیزی که در دستش باشد را نیش میزند. در سمت دیگر، افرادی هستند که راهی برای رام کردن مار خود پیدا کردهاند.
وقتی که کنفرانس ۳۰ نفره را تصور کنید، مار مورد نظر در میان آن قرار دارد. در حالیکه همه میتوانند آن را ببینند، هیچ کس چیزی نمیگوید. به طور کاملا اتفاقی، مار حمله کرده و یک نفر را گاز میگیرد. ماه پیش این مار Sue را نیش زد، ماه قبل از آن Rick را و به نظر میرسد که Sandy هم این ماه نیش خورده است! ما لزوما نمیتوانیم ببینیم که چه موقعی این مار حمله میکند، (شکست به این صورت پیچیده است) اما میتوانیم روند کا زهر این مار را میتوانیم ببینیم. قربانی ساکت، بی عصاب، بی انگیزه و بی حال میشود. برخی از افرادی که نیش خوردهاند، آن را درک نمیکنند. باقی افراد میدانند که یک مشکل وجود دارد، اما آن را نادیده میگیرند. در سمت دیگر هم افرادی هستند که به کلی از بین میروند.
باید بیشتر درباره شکست صحبت کنیم
۳۷ درصد
این مقدار، درصد کارمندان دفاتر در آمریکا و کانادا است که با توجه به مقالهای در سال ۲۰۱۶، پدیده شکست را تجربه کردهاند. پاسخ دهندگان مورد بررسی قرار گرفته، ادعا میکنند حجم کاری زیاد، فشار دائمی و مهلتهای دیوانهوار، علل اصلی این مسئله بوده است.
تعیین کردن نقطههای توقف در زندگی خود
ما عادت کردهایم که ارزش یک شخص را بر حسب تعداد ساعاتی که کار میکنند و مقدار درآمدشان در نظر بگیریم.
با وجود حدود ۳۰ درصد کارمندان که از ۱۰ شب تا ۶ صبح کار میکنند، همچنین در آخر هفتهها، یک چیز به شدت واضح است: کارمندان باید نقطههای توقف در روزهای کاری خود تعیین کنند. در طی دو دهه اخیر، کارآفرینان و تازهکاران، بیشتر تبدیل به یک حرفه شدهاند تا یک کسب و کار. و به شیوههای مختلف، یک دین.
حال کلیت دنیا، ارزش را در چارچوبهای «کسب و کار علیه کیفیت کار» اندازه گیری میکنند. به نوعی این مسئله تبدیل به نوعی سمبل وضعیت نسبت به «مشغول بودن» شده است.
موسسان شروع به پیادهسازی «هفتههای فکر» به برنامههای سالانه خود کردهاند. دورههای هفتهای که آنها صرف خواندن، فکر کردن و زندگی خارج از دنیای در حال بزرگتر شدن میکنند. البته برای وارد شدن به یک هفته فکر، حتما نباید خانواده و دوستان خود را دور کنید. برای مثال من را در نظر بگیرید. هر سال، من حداقل یک هفته کامل را از شرکت خود مرخصی میگیرم و به زادگاه خود بر میگردم تا به والدینم در درو کردن زیتون کمک کنم.
تعیین کردن نقطههای توقف در روز کاری خود
روش تعیین کردن نقطههای توقف، باید به روزهای کاریتان هم اعمال شود.
کارمندان موظفند که حداقل ۴۰ ساعت در هفته کار کنند. اما اگر واقعا به شرکت خود و کار آن اعتقاد دارند، میتوانند ۵۰ یا ۶۰ ساعت هم کار کنند. اکثر مردم این ساعت را غیر قابل قبول میدانند؛ به خصوص اگر به دنبال یک محیط کار بدون شکست هستند.
بسیاری مطالعات علمی هم وقتی که به انجام کارهای خلاقانه یا پیچیده که نیازمند تفکر عمیق هستند میرسیم، ۴ ساعت را پیشنهاد میدهند.
این به این معنی نیست که همه شرکتها باید ساعات کار خود را به ۲۰ ساعت در هفته برسانند؛ بلکه یعنی نباید کارمندان را تشویق کنیم تا ۴۰ ساعت در هفته کار کنند.
وقتی که یک شغل آزاد دارید، یافتن این نقطههای توقف میتواند چالش برانگیز باشد؛ به خصوص وقتی که میفهمید این شغل کمتر یک حرفه، و بیشتر یک سبک زندگی همیشگی شده است. اما این که شما صاحب کار خود باشید به اجازه نمیدهد که از این مسئله فرار کنید.
نادیده گرفتن ایمیل و Slack پس از زمانی خاص، (مانند ۵ غروب) یا حذف کردن برنامهها از تلفن همراه خود به وضوح میتواند به شما در تعیین نقاط توقف در روزهای کاری خود کمک کند. شاید هم بخواهید لپتاپ کاری خود را در محل کار خود رها کنید. این یک راه فعالانه برای نیاوردن کار خود به خانه است. گرچه این کار ممکن است با مقاومت و تنش در سازمان شما رو به رو شود.
یک محیط کار شادتر، سالمتر و راحتتر برای کار بسازید
رها کردن کار در محل کار، تنها نیمی از مبارزه است. در حالیکه در محل کار هستید، باید به دنبال راهی باشید که نوعی خوشحالی و راحتی برای خود به ارمغان بیاورید، که جایی در میان راه از دست دادید. در محل کار من، ما زمان کار منعطفی برا کارمندان خود داریم. هر کس به طور متفاوت کار میکند و برنامه زمانی متفاوتی دارد.
کسانی که دوست دارند تا دیر وقت بخوابند و روز خود را دیرتر شروع کنند، هیچ مشکلی ندارد که دیرتر بیایند. و سحر خیزانی که میخواهند زودتر کار را شروع کنند هم میتواند در هنگامی که همه جا ساکت است، بیایند. این مثال خوبی است از این که چگونه یک محل کار میتوانند یک محیط شادتر، سالمتر و راحتتر باشد.
همچنین مهم است که کارمندان بهترین نحوه کار خود را با دل باز به اعضای تیم بگویند. سازمانها معمولا از آنچه که فکر میکنیم منعطفتر هستند، اما کارمندان باید مایل به درخواست باشند.
اگر میخواهید یکی دو روز در هفته را در خانه کار کنید، درخواست کنید.
اگر با داشتن ساعات یوگا در روز خود بهتر کار میکنید، درخواست کنید.
اگر دوست دارید یک روز در هفته را در کافی شاپ کار کنید، درخواست کنید.
در حالیکه رسانهها مردم را تشویق میکنند تا وقت، انرژی و سلامت شخصی خود را برای یک سازمان فدا کنند، این راه عاقلانهای برای ساخت یک کسب و کار خوب نیست. این یک راه پر ثمر نیست. هیچ چیز درباره یک محل کار پر از نیروی شکست، پر ثمر نیست.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید