در ادامه قسمت قبل مقاله یعنی : همهی چیزی که باید برای تبدیل شدن به یک رهبر بزرگ بدانید - بخش اول در موارد مهمی صحبت کردیم که قبل از خواندن این مقاله حتما پیشنهاد میکنیم که مقاله قبلی را در ابتدا مطالعه کنید.
قانون ایمان
ایمان، توانایی دیدن چیزهایی است که هنوز وجود ندارند. ایمان میتواند سختیها را به واقعیتی مثبت تبدیل کند. در قانون ایمان چند بخش وجود دارد:
مسائل را آن طوریکه هستند ببینید. اولاً، ایمان توانایی دیدن حقیقی مسائل و کارهاست. ایمان یک احساس معجزهگر است و چیزهای منفی را نادیده نمیگیرد. ایمان از چیزهای منفی استفاده میکند، چون اگر چیز منفیای وجود نداشت، نیازی به داشتن ایمان هم نبود. شما به ایمان نیاز دارید چون میدانید ممکن است همه چیز طبق برنامه پیش نرود. اگر زشت است، زشت است. اگر کار نمیکند، یعنی کار نمیکند. اگر همه چیز آشفته است، یعنی آشفته است. با گفتن اینکه همه چیز آشفته است صدمهای به شما وارد نخواهد شد. ایمان مشکلی با اعتراف کردن ندارد. ایمان با دیدن چهره حقیقی و اصلی مسائل مشکل ندارد. همین نوع دیدن شروعی برای ایمان داشتن است.
مسائل را بهتر از چیزی که هستند ببینید. دوم اینکه ایمان توانایی دیدن بهتر مسائل است. نمیتوانید فراتر از مشکلات را ببینید؟ این مشکلات مختص امروز است. نمیتوانید به فردا نگاه کنید؟ مطمئنا میتوانید از مشکلات امروز عبور کرده و به فردا نگاه کنید. انسانها این توانایی را دارند تا به فردا، هفته و سال آینده نگاه کنند. بنابراین ما نه تنها توانایی دیدن حقیقت مسائل را داریم – آغاز ایمان – بلکه میتوانیم وجه بهتری از مسائل در دست را نیز مشاهده کنیم. رویاپردازی و برنامه ریزی کنید، تجسم کنید، از تخیل خود استفاده کنید و آن را از آنچه که هست بهتر ببینید.
مسائل را از آنچه که هستند بهتر کنید. حالا نوبت میرسد به بخشی که میتواند ایمان را به واقعیت تبدیل کند: چیزها را از آنچه که هستند بهتر کنید. اکنون باید ایمان سرمایه گذاری شود. اگر در عمل، ایمان سرمایه گذاری کنید، میتوانید هر موقعیتی را پیش گرفته و آن را بهتر از آنچه که هست کنید.
مسائل را از آنچه که هستند بدتر نبینید. این چیزی است که در ابتدای ایمان باید مراقب آن باشید: چیزها را بدتر از آنچه که هستند نبینید. اگر بد است، بدِ حقیقی را ببینید. نیازی نیست که مسائل را ۱۰ برابر بدتر از آنچه که هستند ببینید. سعی کنید آنها را همانطور که هستند ببینید. موضوع بحث ما هم همین است.
مسائل را بیشتر از آنچه که میتوانند باشند نبینید. بین ایمان و حماقت یک خط نازک وجود دارد. بله، شما میتوانید خود را به عنوان فردی میلیونر ببینید، اما این خواسته یک شبه عملی نمیشود. هنوز هم میتوان میلیونر و ثروتمند شد، اما این بستگی به زمانی دارد که صرف قانون میانگین میکنید. رسیدن به دستاوردهای زیاد شدنی است اگر شما در تمرین ایمان دست به حماقت نزنید.
مسائل ممکن است از اولین باری که آنها را دیدهاید بدتر باشند. گاهی اوقات فقط به سطح مسائل نگاه میکنید. بهتر است نگاهی عمیقتر داشته باشید تا بتوانید واقعا درجه بدی آنها را ببینید. منظورم این نیست که مسائل را بدتر از آنچه که هستند ببینید، منظورم این است که سعی کنید سطح واقعی بد بودن چیزها را ببینید.
چیزها ممکن است در آینده بیشتر شوند. فراموش نکنید که به خودتان این فرصت را بدهید تا ببینید که چیزها میتوانند در آینده بیشتر از چیزی باشند که الان در اختیار شما هستند. در یک شب مه آلود قدم بزنید، چیزی که میبینید ۱۰۰ متر جلوترتان است، آن صد متر را که طی کنید و صد متر دیگر را مشاهده خواهید کرد.
پس قدمهای اولیه ایمان را بردارید. به هر چیزی که ممکن است شما را به هدفتان نزدیکتر کند ایمان داشته باشید. زمانی که ایمان شروع به کار کند، شما قادر خواهید بود تا بیشتر و بیشتر ببینید و احتمالات در تخیلتان افزایش پیدا میکنند.
با افرادی که شایسته آن هستند کار کنید
زندگی طبق شایستگی اداره میشود. به عنوان یک رهبر یاد بگیرید که با کسانی که لیاقت آن شغل را دارند کار کنید نه با کسانی که صرفا به آن کار احتیاج دارند. برای اینکه تعیین کنید چه کسی لیاقت و شایستگی لازم را دارد باید قبل از زمان موعد مسائلی را مشخص کنید. وقتی کسی را وارد شرکت خود میکنید، قطعا قوانین ضروری را به او میگویید. مطمئن شوید که تمام دستور العمل ها واضح و روشن است. نتایج و دستاوردها را زیر نظر بگیرید تا از وجود فرد با لیاقت آگاهی پیدا کنید.
اکنون قانون ۲۰/۸۰ را به یاد بیاورید، آیا به یاد دارید که اکثراً کشش به سمت مخالف است؟ حدس بزنید چه کسانی از شما کمک میخواهند؟ افراد نادرست و اشتباه. آنها معمولا افرادی هستند که به چیزی نیاز دارند و شایستگی بدست آوردن آن چیز را ندارند. مکانهای زیادی برای خیرخواهی شما وجود دارد اما در شرکتتان باید به افرادی که شایسته هستند پاسخ دهید.
به مردم بیاموزید که چگونه شایسته باشند
آموزش دادن به مردم و دور کردن آنها از نیاز و راهنمایی کردن آنها به سمت شایستگی، باعث افزایش در عزت نفسشان میشود. شما نمیدانید که شروع عزت نفسی جدید چه احساسی دارد. وقتی کسی برای سالها از درون و بیرون ضربه خورده است و عزت نفسش ضعیف شده است، میتوانید با یاد دادن به او و پشتیبانی از او سبب شایستگی در کارهایش شوید. با لیاقت بودن شروعی برای عزت نفس است.
عزت نفس سبب عمل کردن میشود، عمل کردن پیشرفت را به دنبال دارد و پیشرفت به ثروت ختم خواهد شد. بنابراین با افرادی که شایستهی کار هستند همکاری کنید. به دیگران بیاموزید که چگونه لیاقت وقت و کمک شما را داشته باشند.
به مردم اجازه دهید تا رشد و پیشرفت کنند
انتظار نداشته باشید که درخت گلابی میوه سیب بدهد. منظورم این است که اجازه دهید مردم هر کاری که میتوانند انجام دهند. به آنان اجازه دهید تا ذهنیت خود را تغییر دهند. بگذارید آنها رشد و پیشرفت کنند. این چیزی است که من به آن پی بردم: شما نمیتوانید مردم را تغییر دهید، اما آنها میتوانند خودشان را تغییر دهند. بهترین کاری که از دستتان بر میآید این است که آنان را تشویق کنید، به آنها بیاموزید و برای موفقیتشان امیدوار باشید.
شما نمیتوانید وارد بدنشان شده و آنان را تغییر دهید اما میتوانید تمام تلاش خود را برای انتقال پیام انجام دهید؛ پیامی که اگر مردم قبولش کنند میتوانند به وسیله آن تغییر کنند. اگر کسی تمام تلاشش را برای تغییر کردن انجام داد، دستش را بگیرید تا بتواند مراحل اولیه شروع کار را بگذراند. از کوچکترین پیشرفت خوشحال شوید و به دیگران بابت پیشرفتی که کردهاند پاداش دهید و بگویید:« این چیز قرار است برای شما کارساز باشد. شما این ۲ قدم را پشت سر گذاشتهاید، اگر میتوانید ۲ قدم بردارید یعنی قادر خواهید بود تا ۱۰۲ قدم به سمت جلو بردارید.»
بدانید که خیر و شر همیشه وجود دارد
همهی رهبران باید به افراد خود این حقیقت را بیاموزند که خوب و بد همیشه وجود دارد. همهی ما به چالش کشیده شدهایم تا به بهترین نسخه از خود تبدیل شده و از بدیهای درونمان دوری کنیم. این آغاز تمدن است. شخصیت، یک عنصر اصلی در رهبری است.
اجازه دهید برایتان یک داستان تعریف کنم. قورباغه و عقرب همزمان به لبهی رودخانهای میرسند و قورباغه قرار است که به درون آب بپرد و به آن سمت رودخانه برود. عقرب که شاهد این ماجرا بود سر صحبت را با قورباغه باز کرد. عقرب میگوید:« آقای قورباغه، من یک عقرب هستم و نمیتوانم شنا کنم. آیا شما آنقدر مهربان هستید که به من اجازه دهید تا بر پشت شما بنشینم؟ سپس شنا کرده و مرا آن سمت رودخانه پیاده کنید. خیلی ممنون خواهم شد.» قورباغه نگاهی به عقرب کرد و گفت:« امکان ندارد. عقربها قورباغهها را نیش میزنند و میکشند. مطمئنم که هنوز نصف راه را هم نرفته مرا نیز میزنی و من غرق خواهم شد.» عقرب گفت:« آقای قورباغه، شما با آن مغز قورباغهای خود نمیتوانید فکر کنید. اگر من نصف راه تو را نیش بزنم، هم تو غرق خواهی شد و هم من. من فقط میخواهم به آن طرف رودخانه برسم. لطفا این لطف را در حقم کن.» قورباغه میگوید:« باشه، به نظر منطقی میآید.» عقرب بر پشت قورباغه سوار شد و قورباغه شروع به شنا کرد. در نیمه راه، عقرب قورباغه را نیش میزند.هر دو آنها نزدیک به غرق شدن هستند. قورباغه نمیتواند اتفاقی که افتاده است را باور نمیکند و میگوید:« این دیگر چه کاری بود که انجام دادی؟ الان غرق میشوم و میمیرم اما تو هم خواهی مرد. چرا این کار را انجام دادی؟» عقرب میگوید:« چون من یک عقرب هستم.»
این طبیعت عقرب است، در شخصیتش ریشه دوانده است. شما فرصتی نخواهید داشت، باید عقرب را بشناسید. من در ساخت شرکتم یاد گرفتم که افرادی وجود دارند که شما هیچ نیازی به آنها ندارید. شما بدون آنها بهتر خواهید بود زیرا آنها همان عقرب داستان ما هستند. پیامبری قدیمی میگوید:« از روباههایی که شراب را خراب میکنند دوری کنید.»
۶ ویژگی اساسی یک شخصیت خوب
به عقیده من موارد زیر پایه و اساس یک شخصیت خوب است. اگر یکی از این موارد را نادیده بگیرید، ضعف آشکاری را در شخصیت خود مشاهده خواهی کرد.
۱. یکپارچگی
یکپارچگی یک کلمه کلیدی خوب است که خیلی شبیه به شخصیت است اما روش دیگری برای جستجو در ایدههای مربوط به شخصیت برایمان فراهم میکند. ریشهی یکپارچگی به معنای "کل" یا "تقسیم نشده" است و این روش فوقالعاده است که به ما در درک کلمه یکپارچگی کمک میکند. برای مثال، شما در زندگی در برابر موقعیتهای مختلف از خودتان رفتارهای مختلفی نیز نشان میدهید. در زندگی شما یکپارچگی و همبستگی وجود دارد. اینگونه زندگی کردن سبب به وجود آمدن اعتماد در کارکنانتان خواهد شد. استفاده دیگری که از کلمه یکپارچگی میشود مختص با ساختار فیزیکی است. یکپارچگی یعنی ساختاری محکم و قوی که هیچگونه ترکی در آن مشاهده نمیشود. این ساختار میتواند مثالی از رهبران بزرگ باشد.
۲. صداقت
مرتب گفته میشود که صداقت بهترین سیاست است اما من میگویم که صداقت تنها سیاست رهبران بزرگ است. در موردش فکر کنید، چرا مردم از حقیقت دفاع میکنند؟ معمولا به چند دلیل اساسی: یا آنها از اصلاح و تغییر میترسند، یا در حال مخفی کردن چیزی هستند. در هر صورت، صادق نبودن سبب از بین رفتن اعتماد افرادتان نسبت به شما میشود. حتی اگر به آنها واقعیت را بگویید آنها میدانند که به دیگران دروغ گفتهاید، این مسئله اعتماد بین شما را از بین خواهد برد. آنها با خودشان فکر میکنند، "اگر او به دیگران دروغ گفته است، به من هم دروغ میگوید؟"
من هرگز درک نکردم که بعضیها با صادق نبودن قصد دارند به چه چیزی برسند. مردم سرانجام به این دروغگویی شما پی میبرند و خواهند فهمید که شما در معاملات خود صادق نیستید. این همان چیزی است که به آن معروف میشوید، یک انسان دروغگو. شهرت شما همان چیزی است که رهبری شما بر اساس آن بنا شده است. وقتی ما از قبل صادقانه و شفاف زندگی کنیم، مردم باطن و شخصیت حقیقی ما را خواهند دید و به وسیله این نگرش تصمیمات مهمی را برای پیروی از ما میگیرند.
۳. وفاداری
افراد باشخصیت، وفادار هستند. وقتی بحث سر دیگران است یک نگرش عمیق دارند که سبب میشود از دیگران دست نکشند. هر کسی که با طبیعت انسان آشنا باشد میداند که انسان شکست میخورد. این موضوع دربارهی زمان است نه در مورد سطح و میزان استعداد مردم. یک فرد باشخصیت حتی در زمانهای سخت و دشوار هم در کنار دوستان خود میماند. هر کسی در زمانهای عالی و خوب میتواند دوست دیگران باشد. اما افراد با شخصیت هنگامی که دوستانشان بیشترین نیاز را به آنان دارند، پشتشان را خالی نمیکنند. برای تبدیل شدن به رهبری بهتر از این کمک بگیرید: مردم میخواهند از رهبری پیروی کنند که موقعیت فعلی آنها را تغییر داده و به آنها اجازه میدهد تا تلاش کنند و شکست بخورند. هنگامی که ما نسبت به افراد خود وفادار باشیم، آنها به ما وفادار خواهند بود و تمام تلاششان را در جهت پیشرفت شرکت انجام خواهند داد. وفادار ماندن در زمان سختی چیزی است که سبب تقویت رابطه رهبر و پیرو میشود.
این مقاله ادامه دارد ...
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید