وقتی از یک فریلنسر سوال میکنید که چرا او شروع به کار فریلنسینگ کرده است، پاسخهای این چنینی میدهند: "من میخواستم برای خودم کار کنم" و "من دوست دارم رئیس خودم باشم" و "به خاطر انعطافی که به من میدهد". تمام این جوابها یک معنی دارد: آنها میخواستند از مردم فرار کنند. حال ممکن است فریلنسرها توانسته باشند از آن زندان اجتماعی فرار کرده باشند، اما نمیتوانند از تمام چیزهایی که زندگیشان را مشکل میکند فرار کنند. دلیلش هم این است که اکنون شما به تنهایی کار میکنید و باید تمام کارهایی را انجام دهید که همکارانتان در بخشهای مربوطه برای شرکت انجام میدهند. در هر صورت باید بدانید که عناصری وجود دارد که هم در زندگی کاری شرکت و هم هنگام خارج شدن از آن یکسان هستند و شما باید مطابق با آنها آماده باشید.
۱. مذاکرات مربوط به حقوق/ نرخ
افراد در یک شغل شرکتی، حقوقی ثابت دریافت میکنند و این حقوق طبق یک ساختار از پیش تعیین شده افزایش پیدا میکند. اما برای فریلنسرها این موضوع کاملا بر عکس است. آنها خودشان نرخها را تعیین میکنند و هر زمان که دلشان بخواهد آن را بالا میبرند. حال در واقعیت، کارمندان سر حقوق خود مذاکره میکنند درست شبیه به فریلنسرها که برای تعیین نرخ با مشتری خود گفتگو میکنند. تنها تفاوت این است که کارمندان یک شرکت این کار را فقط هنگام قبول شغل یا مذاکره در مورد افزایش حقوق انجام میدهند؛ فریلنسرها این گفتگوها را به طور منظم و با تک تک مشتریان انجام میدهند. اگر قیمتهای ثابت خود را در یک سایت ذکر نکنید، تمام وقتتان صرف مذاکره بر سر قیمت و نرخ میشود.
۲. پاسخگو بودن
فریلنسرها از اینکه به جز خودشان به کس دیگری پاسخگو نیستند بسیار افتخار میکنند. اما عقیده من متفاوت است، ما در مقابل مشتریان خود پاسخگو هستیم. مطمئنا هیچ کس از ما نمیپرسد که در طول روز با وقت خود چه کار میکنیم یا اینکه در طول روز کارهای ما را زیر نظر ندارند اما در روز تحویلِ سفارش، مشتری انتظار دارد که نتایج خود را از شما دریافت کند. در نهایت یک فریلنسر در برابر مشتری خود پاسخگو است. اگر یک مهلت زمانی را از دست بدهید نمیتوانید به سادگی بگویید:« ببخشید، نتوانستم طبق برنامه کار را تحویل دهم.» در چنین شرایطی شما موظف هستید تا توضیحاتی را به مشتری بدهید و در بیشتر موارد، مشتری حق دارد به خاطر این دیرکرد از پرداخت حقوق شما سر باز زند. در حالی که کارمندان به مافوق خود گزارش میدهند، فریلنسرها به مشتریان خود گزارش میدهند. چرخه پاسخگویی هنوز سر جایش است فقط نام افرادی که به آنها گزارش میدهیم تغییر کرده است.
۳. مسئولیت پذیری
در حالی که ممکن است شما کاملا مسئول یک پروژه نباشید، کار کردن در یک شرکت به شما نوعی امنیت را میدهد چون در مواقعی که پروژه شکست میخورد، بدون در نظر گرفتن اینکه کدام یک از کارمندان مسیر را اشتباه رفته، این مدیر است که مورد سرزنش قرار میگیرد. در فریلنسری چنین نیست چون اگر کاری اشتباه پیش برود تمام تقصیرات به گردن شما میافتد.
۴. سیاستهای اداره
کارمندان اداری همه روزه با سیاستهای اداری و رفتارها و شخصیتهای متفاوت همکاران خود سر و کله میزنند. آنها باید هر روز تعاملاتی را با همکاران عصبانی، مهربان، دانا و هوشیار داشته باشند. اگر تجربهی کار کردن در یک اداره را داشته باشید، تمام این همکاران را به چشم دیدهاید. فریلنسرها نیز هر روز با چنین شخصیتهایی برخورد میکنند فقط به جای همکار این شخصیتها در مشتریان آنها وجود دارد. اگر دو یا چند فریلنسر را در کنار هم جمع کنید، یقینا مسئلهی شخصیت مشتری مطرح خواهد شد.
۵. طولانی کار کردن
اگر به این دلیل به فریلنسری روی آورید تا بتوانید طبق ساعات کاری خود فعالیت داشته و یا کمتر کار کنید، مدت زیادی طول نمیکشد تا متوجه شوید ساعات کاری یک فریلنسر بیشتر از یک کارمند است. البته در شرکت هم افرادی وجود دارند که به مدت طولانی کار میکنند اما این مسئله برای فریلنسرها یک اجبار و ضرورت است. فریلنسرها تا دیر وقت و یا حتی در آخر هفتهها کار میکنند تا بتوانند محصول را در زمان ذکر شده به مشتری تحویل دهند. اگر آنها قصد دارند تا در این تجارت به موفقیت برسند، کار کردن به مدت طولانی یک شرط است.
۶. ترفیع گرفتن
در اصول و قوانین یک شرکت، یک کارمند به خاطر تلاش و فداکاری خود ترفیع میگیرد. این موضوع برای فریلنسرها نیز به طوری مشابه است با این تفاوت که آنها به خودشان ترفیع میدهند؛ حال ممکن است این ترفیع یک وقت استراحت، افزایش قیمت، استفاده از گجتهای جدید، همکاری با مشتریان بزرگتر و غیره باشد.
۷. فرصتهای بهتر و بزرگتر
در هر شرکتی، کارمندان به دنبال فرصتهای بزرگ بعدی خود هستند و برای آنها فرصت بهتر و بزرگتر یعنی نقشی بالاتر، مزایای شغلی و محیطی. فریلنسرها نیر مانند این کارمندان هستند. ما فریلنسرها، همیشه به دنبال همکاری با مشتریهای بزرگتر هستیم. ما همیشه به دنبال فرصتهای بزرگتر و بهتری هستیم که در کسب درآمد بیشتر به ما کمک میکند. دقیقا همانطور که یک کارمند برای تمام زندگی خود به یک شرکت نمیچسبد، یک فریلنسر نیز همیشه به دنبال مشتریهای بهتر است. این امر به سادگی نحوهی انجام یک تجارت فریلنس نیست. مشخصا هر فریلنسر مشتریانی را دارد که سعی میکند آنها را حفظ کند اما این مشارکت ابدی نخواهد بود. سرانجام آنها به سراغ مشتریان جدیدتر میروند.
پس تفاوت در چیست؟
اگر شباهتهای زیادی در این بین وجود دارد، آیا ما فقط خودمان را گول میزنیم تا اعتقاد داشته باشیم که به عنوان یک فریلنسر بهتر هستیم؟ آیا تغییر شغل فقط یک تغییر در چشم انداز است؟
پاسخ سوال منفی است. یک تفاوت بزرگ بین شغل تمام وقت شرکتی و اداری با یک کار فریلنس وجود دارد: انعطاف پذیری کنترل. شما در یک شغل تمام وقت نمیتوانید انعطاف به خرج دهید. شما صرفا به خاطر اینکه میخواهید صبح به باشگاه بروید نمیتوانید کار خود را ترک کنید. شما نمیتوانید هر وقت که دلتان خواست استراحت کرده و یا دست از کار بکشید.
شما به عنوان یک فریلنسر، کنترل کاملی بر مقدار درآمد خود، افرادی که قصد همکاری با آنها را دارید و روزهای کار خود دارید. بهتر از همه اینها، شما میتوانید نرخ خود را بالا ببرید. مشتریانی را که نمیخواهید با آنها همکاری داشته باشید رها کرده و به دنبال مشتریان جدید و بهتری بگردید. وقتی شما یک فریلنسر هستید، توانایی و کنترل کاملی را در این تصمیم گیریها دارید. تمام این مزایا سبب شده است تا فریلنسر شدن ارزشش را داشته باشد.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید