داستان فریلنسر بودن یک نویسنده
ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ: 9 دقیقه

داستان فریلنسر بودن یک نویسنده

حدود سه سال پیش من هیچ ایده‌ای حتی راجع به اینکه فریلنسر چیست نداشتم. به نظر شغل جالبی می‌آمد و من به صورت مخفی نسبت به افرادی که خودشان را اینگونه خطاب می‌کردند حسادت داشتم. آیا آن‌ها همان افرادی نیستند که در کل دنیا مسافرت می‌کنند و با لپ‌تاپ‌شان کارها را پیش می‌برند؟ آره، من هم می‌خواهم یک فریلنسر باشم.

من این را در عمل می‌خواهم. البته ایده زیادی راجع به چیزی که قرار است در آن باشم، ندارم، اما مطمئن بودم که می‌توانستم.

راز به آرامی رهاشده

در نهایت شروع به کند و کاوی در این رابطه کردم. هرچقدر بیشتر در رابطه با آن جستجو می‌کردم این موضوع را بیشتر درک می کردم که این کار برای افرادی که قلب‌شان ضعیف است مناسب نیست. تا جایی که توانستم تمام وبلاگ ها و پی‌دی‌اف‌ها را مطالعه کردم. تا زمانی که چشم‌های‌م سرخ سرخ می‌شدند، ویدیوهای آموزشی یوتیوب را نگاه می‌کردم. هرچیزی که قرار بود در رابطه با آن باشد را دریافت کردم.

من تصمیم گرفتم که می‌توانم به سادگی تبدیل به یک نویسنده فریلنسر شوم. وضعیت نگار‌شم خوب بود (با خوندن این متن متوجه‌ش شدید)، پس در نهایت من واقعا می‌توانستم تبدیل به یک نویسنده شوم.

خب حال چه؟ حال کارهای واقعی شروع می‌شوند. تصمیم گرفته‌ای به یک نویسنده تبدیل شوی؟ خیلی خوب، پس باید با کارهای بسیار سر و کله بزنی.

نمی‌توانم فقط داستان تعریف کنم؟

از ابتدا قصد داشتم تنها داستان‌هایی راجع به این قضیه نقل کنم، چون خداوند می‌داند که من به تعداد میلیون‌ها مورد از این داستان‌ها را در ذهن دارم. مطمئنا تعدادی از افراد وجود دارند که آن را مطالعه کنند، نه؟ وبلاگنویسی و نویسندگی قرار نیست فقط در رابطه با موارد خسته‌کننده‌ای باشد که شما بر آن‌ها غلبه کرده‌اید. اگر قضیه اصلی را بگویم، این است که داستان‌های بسیاری را برای نقل کردن دارم و مطمئنا افرادی را پیدا می‌کنم که آن‌ها را مطالعه کنند.

کارها هیچوقت مانند ایده‌آل شما پیش نمی‌روند، هنرمند باید آن‌ها را خودش شروع کند. -ویلیام فاکنر

در لیست زیر می‌توانید مواردی که به شما کمک می‌کند به عنوان یک فریلنسر موفق‌تر باشید را پیدا کنید:

۱- تصمیم‌گیری

شما باید واقعا باشید و یا اینکه کاملا نباشید. هیچ میانه‌ای برای این‌کار وجود ندارد. در این زمینه نمی‌توانید یک دقیقه هم متوقف شوید. اگر می‌خواهید فریلنسر موفقی باشید پس باید ۱۰۰درصد انرژی‌تان را برای این کار بگذارید. این ایده تنها برای برخی از افراد صدق نمی‌کند، خیر، همگان را شامل می‌شود. تنها با کار سخت و تلاش بسیار می‌توانید به آزادی که یک فریلنسر لایق آن است می‌رسید. هیچ راه تسلیمی برای این کار وجود ندارد.

۲. شور و شوق

اگر شما این موضوع را حس نکنید، پس قادر به انجام آن هم نیستید. این موضوع باید عمیقا از قلب و روح شما نشئت بگیرد. دلیل اینکه شما چنین راهی را انتخاب کرده‌اید، مصرف‌های شماست، البته نباید این موضوع صرفا به قضیه پول برگردد. شما باید به عنوان یک فریلنسر که غذا می‌خورد، نفس می‌کشد، لذت ببرید و با شور و شوق آن را دنبال کنید، در غیر اینصورت در مسیر اشتباه هستید و خوشحال نخواهید بود. روی این قضیه به من اعتماد کنید.

 

۳. تدوام

هیچوقت خسته نشوید و از جواب «نه» برای پاسخ به سوالات کمتر استفاده کنید. اگر یک میلیون نفر به شما جواب نه می‌دهند مطمئن باشید که فردی نیز وجود دارد به شما جواب بله بدهد. اگر یک میلیون نفر به شما نه گفتند، دست از کار نکشید، سعی کنید منشاء آن را بیابید و توانایی خودتان را برای آن بهتر کنید.

نوشتن مانند اکتشاف کردن است. شما از هیچی شروع می‌کنید و در مسیر چیزهای زیادی یاد می‌گیرید. -ادگار لارنس دکتروف

۴. ذهنیت باز

همواره در مسیر یادگیری چیزهای جدید باقی بمانید. ارتباطات با دیگران را باز بگذارید و اجازه پیشرفت به آن را بدهید. شما نیاز دارید که برای ادامه مسیر از افرادی که کارهای مشابهی مانند شما انجام می‌دهند نیز کمک بگیرید. نیاز دارید که شبکه اطراف‌تان را گسترش دهید و تمام ابزارهای مورد نیاز برای ادامه مسیر را پیدا کنید. قدم‌هایی را بردارید که شما را به نقطه مورد نظرتان می‌رساند.

۵. اعتماد به نفس

این مورد برای من بسیار مهم است. در ابتدا اینگونه نبودم و هر روز تعدادها «نه»هایی که در راه م قرار می‌گرفتند بیشتر و بیشتر می‌شدند. روزهایی را به سر بردم که مانند پرت شدن از یک برج بودند (همه ما چنین روزهایی را داشته‌ایم). اما من واقعا قصد داشتم که این مشکلات را حل کنم و روی غرور خودم باقی بمانم. همواره در صنعت‌تان اعتماد به نفس داشته باشید، اگر ۱۰ نفر شما را نخواستند و به شما پیشنهاد کاری ندادند به این معنا نیست که ۱۰ نفر بعدی نیز درست به همین شکل هستند. به یاد داشته باشید که شما در کاری که می‌کنید خوب هستید.

۶. بزرگ‌تر فکر کنید

بزرگ فکر کردن به شما کمک می‌کند که بتوانید سریع‌تر به اهداف‌تان برسید. البته این بدان مفهوم نیست که اهداف غیر واقعی مانند اینکه فردا به مریخ بروید، را دنبال کنید. شما باید اهدافی را تعیین کنید که واقعی و دست یافتنی باشند و مطمئن باشید که شما را برای رفتن به مسیر درست راهنمایی می‌کند. همواره یک لیست از کارهایی که باعث می‌شوند به اهداف بزرگی در مدت زمانی طولانی دست یابید، تهیه کنید. سعی کنید مواردی که روزانه می‌توانید انجام دهید تا به هدف‌تان نزدیک‌تر شوید را نیز یادداشت کنید.

۷. فرصت‌ها را ایجاد کنید

یکی از مهمترین کارهایی که به عنوان یک تاثیرگذار باید انجام دهید این است که برای دیگر افراد فرصت‌هایی را ایجاد کنید. مردم دنبال رشد و یادگیری هستند، پس وقتی که شما فرصتی را برای آن‌ها ایجاد می‌کنید که با آن بتواند به موفقیت دست‌ یابند مطمئن باشید که همواره با شما می‌مانند و همراهی‌تان می‌کنند. چیزهایی که دیگران دنبال آن هستند را دنبال کنید و به این موضوع که قرار دادن چه چیزی در زندگی‌شان آن‌ها را به موفقیت نزدیک می‌کند را بیابید.

۸. وقتی احساس خوبی ندارید هم ادامه دهید

گاهی از خودتان می‌پرسید: "خب که چی؟"

این همان گفتگوی منفی‌ای است که وقتی می‌خواهید کاری را با اشتیاق شروع کنید، در ذهن‌تان شکل می‌گیرد. مغز شما می‌گوید: کو گوش شنوا؟ خب که چی؟

گاهی ممکن است مغز شما درست بگوید اما این بدان معنا نیست که تسلیم شوید.

امروز من نمی‌خواستم این کار را انجام دهم اما آن را انجام دادم.

اگر فردا نیز چنین حسی داشته باشم دوباره آن را انجام خواهم داد.

"عادت‌ مهم‌تر از کار شخصی است"

ماندن در مسیر اهداف‌تان، قسمت سخت ماجراست. طبیعی است که اگر به خوبی تمرین کنید گاهی نتیجه خوب می‌گیرید و گاهی شکست می‌خورید. همیشه نمی‌توانید نتیجه را کنترل کنید اما می‌توانید عادت خود را کنترل کنید.

برخی از بهترین چیزهایی که دارم از روزهای بد است. روزهایی که شکست‌هایم را پررنگ می‌کردم. این بدان معناست زمانی که در ذهن‌تان می‌گویید "مهم نیست چه می شود" تبدیل به آدم خلاقی می‌شوید. شما از مردم بدون آنکه بدانید الهام می‌گیرید. همیشه سعی کنید بیش از حد هدفمند باشید تا خلاقیت به سراغ‌تان بیاید.

خلاقیت جریان می‌یابد و این محصول بهترین و بدترین روزهای‌تان است. دوباره می‌گویم: این کار مهم تر از هر عامل دیگری است.

اگر به چالش کشیده نشویم، همه ما اسکار داشتیم.

گرفتن اسکار دشوار است و به همین دلیل برای بدست آوردنش روی آن تمرکز می‌کنید و آن را به مثابه هدف می‌بینید. اگر گرفتن اسکار کار ساده‌ای بود همه ما اسکار داشتیم و در هالیوود هیلز زندگی می‌کردیم و با اسنوپ داگ نوشیدنی می‌خوردیم.

می‌دانم که فکر می‌کنید نصیحت می‌کنم و همان حرف‌های قدیمی و کلیشه‌ای را می‌زنم، درست حدس زدید. گاهی باید حقیقت را بشنوید تا پیام را دریافت کنید. سال‌ها می‌دانستم که باید تمرین ورزشی را شروع کنم و تنها زمانی که کتاب می‌خواندم متوجه شدم که باید به باشگاه بروم و انجامش دهم.

در این راستا، دوباره به مدت 5 سال ورزش کردن را آغاز کردم.

به همین دلیل است که می‌گویم باید بشنوید تا ادامه دهید. روزهایی که بیشترین درد را تجربه می‌کنید بیشتر رشد خواهید کرد.

امروز کمی بد می‌گذرد و فردا روز جدیدی است. قصد ندارم نوشتن را متوقف کنم و شما هم نباید رویاهای‌تان را متوقف کنید.

چه امتیازی برای این مقاله میدهید؟

خیلی بد
بد
متوسط
خوب
عالی
3.33 از 3 رای

/@arastoo
ارسطو عباسی
کارشناس تولید و بهینه‌سازی محتوا

کارشناس ارشد تولید و بهینه‌سازی محتوا و تکنیکال رایتینگ - https://arastoo.net

دیدگاه و پرسش

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید ورود یا ثبت‌نام

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید

در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید