یک ضرب المثل هندی میگوید:« گاهی اوقات قطار اشتباه شما را به ایستگاه درست میرساند.»
باید بدانید که در دنیای توسعهدهندگان خودآموز ، افراد زیادی شکست خوردند و تنها تعداد کمی به موفقیت رسیدند. این واقعیت است. سوال اصلی این خواهد بود که در آخر میخواهید عضو کدام گروه باشید؟
این کار برای دلسرد کردن شما نیست و تنها میخواهد شما را از اتفاقات آینده مطلع کند. من تقریباً ۵ سال است که به عنوان یک توسعه دهنده مشغول به کار هستم. حقیقت این است که پیمودن این مسیر بسیار سخت بود. حتی فکرش را هم نمیکردم که به چنین جایگاهی برسم. تنها کاری که انجام دادم، تلاش کردن و ادامه دادن بود.
شما باید تمایل داشته باشید
وقتی به گذشته نگاه میکنم، متوجه میشوم که چیزهای بزرگ باعث رسیدن من به اینجا نشده است. بدست آوردن اولین شغل من؟ نه آن هم نبوده است. شما بلاخره آن شغل را پیدا میکنید. این فقط به شرایط و زمان بستگی دارد. اگر واقعاً در مورد یادگیری برنامهنویسی جدی باشید، تا زمانی که از تلاش دست نکشید به آن شغل دست پیدا خواهید کرد.
بدست آوردن دومین شغل من؟ جواب منفی است. بدست آوردن شغل اول چالش برانگیزترین کار خواهد بود. اگر بتوانید شغلی را بدون داشتن تجربه بدست آورید، گرفتن دومین و سومین شغل آسانتر خواهد بود. شاید بپرسید که یاد گرفتن اولین زبان برنامهنویسی چطور؟ خب این یک ضرورت است. دقیقا مثل وقتی که برای ارتباط برقرار کردن، اولین زبان مادری خود را یاد میگیریم. بلاخره میفهمیم که چگونه باید از آن استفاده کنیم.
یاد گرفتن سومین زبان برنامهنویسی؟ نه فکر نکنم. مخصوصاً وقتی الگوهای بین زبانهای برنامهنویسی را متوجه میشوید. به نظرم چیزی که مرا واقعاً به اینجا رساند، لحظهی نوشتن نامهی استعفای من از شغل غیرفنیام بود. چیزی که من را به این جایگاه رساند، همان شبهایی بود که بیش از حد فکر میکردم. چون فردای آن روز باید پروژهای را ارائه میدادم که به من سپرده شده بود. پروژهای که کار نمیکرد و نمیتوانستم اشکالات آن را برطرف کنم. به همین خاطر چیزی برای ارائه دادن نداشتم. اما با این حال هرگز جا نزدم.
خیلی ترسناک بود اما هرگز جا نزدم. در عوض حقیقت را به آنها گفتم. در مورد لحظاتی صحبت میکنم که وقتی چیزی را نمیفهمیدم، به جای فشار آوردن به خودم فقط بیرون میرفتم و هوای تازه تنفس میکردم.
با پی بردن به این موضوع که همه چیز زمان میبرد، بیشتر مشکلات ما حل میشوند. ما فقط باید صبور باشیم. گاهی اوقات تنها چیزی که به آن نیاز داریم فقط کمی استراحت کردن است. چیزی که من را به جایگاه فعلی رساند، تصمیماتی بود که در زندگی گرفتهام. وقتی تصمیم میگرفتم به جای تماشای سریال مورد علاقهام وارد اکانت Udemy شده و یک دورهی ۳ ساعتهی دیگر را مطالعه کنم.
من به جای خریدن کفش جدیدتر، یک دورهی خوب Data Structure را خریداری کردم. این انتخابهای روزمره است که آینده ما را شکل میدهد. شاید گفتن این مسائل راحتتر از انجام دادن آنها باشد اما همین چیزهای کوچک بسیار قدرتمند هستند.
طرز فکر ما انتخابها و تصمیمات ما را تعریف میکند. مهم نیست که آنها بزرگ یا کوچک باشند. این انتخابها یا ما را قویتر میکنند و یا ما را از بین میبرند.
همه چیز در ذهن ما آغاز میشود. خودتان را نسبت به انجام کارهای مورد علاقهتان متقاعد کنید. این اولین کاری است که باید انجام دهید. برای رسیدن به آن باید هر کاری که لازم است را انجام دهید. ذهن خود را کنترل کنید وگرنه او شما را کنترل خواهد کرد.
چرا این کار را انجام میدهید
بعضی از مردم علاقهی خود را در سنین جوانی پیدا میکنند. برخی حتی با آن متولد میشوند اما بیشتر ما مجبوریم خودمان آن را پیدا کنیم. تا وقتی آزاد نشوید و چیزهای جدید را امتحان نکنید، نمیتوانید به علاقه و اشتیاق خود پی ببرید.
شما باید آن را بخواهید و دوستش داشته باشید تا اگر اتفاقی افتاد، تسلیم نشوید. تنها راه برای مطمئن شدن از این موضوع، داشتن دلایل کافی است. به چه دلیل این کار را انجام میدهید؟
وقتی با چیزهایی روبرو میشویم که از آنها مطمئن نیستیم، عقب نشینی کردن آسان است. انتخاب کردن چیزهای آسان و بی خطر در طبیعت انسان است. به همین خاطر برخی از مردم به عنوان "نخبه" در جوامع شناخته میشوند. به نظر میرسد که آنها راز زندگی را کشف کردهاند.
ما میتوانیم این افراد شگفت انگیز را در کتابها پیدا کنیم. اگر این کتابها را به دقت مطالعه کنید، متوجه وجه اشتراک آنها خواهید شد. اینکه همه چیز به ذهنیت ما بستگی دارد. همه چیز در ذهن ما شروع و تمام میشود. فقط باید این واقعیت را پذیرفته و از آن استفاده کنیم.
از زمانی که این سفر را آغاز کردم، دائما به خودم میگویم که به همان چیزی تبدیل خواهم شد که به آن فکر میکنم. این موضوع به من کمک کرد و زندگیام را تغییر داد. درک این مفهوم، واقعیت شما را تکان خواهد داد. بقیه چیزها فقط یک حواسپرتی هستند.
انتظار شکسته شدن داشته باشید
تمام آن سختکوشیها، بیخوابیها و فداکاریها در بلندمدت پایدار نخواهند بود. همهی این چیزها بلاخره باعث فرسودگی شغلی میشوند و این تلهای است که مطمئناً نمیخواهید در آن به دام بیفتید. این یکی از دلایل اصلی شکست بسیاری از توسعهدهندگان مشتاق است. آنها بسیار خسته میشوند و مدت زیادی درگیر آن میمانند. همین موضوع دستیابی به موفقیت را غیرممکن میکند.
وقتی تازه کار را شروع میکنید، خیلی خوشبین هستید، هیجان دارید و همه چیز احساس خوبی دارد. به شکلی که شما آن هیجان را با تمام جان و دل احساس میکنید. پس از گذشت چند مدت، تازه شروع به دیدن مشکلات میکنیم. قبل از اینکه یک مشکل را حل کنیم، سر و کلهی مشکل دیگری پیدا میشود. حالا باید بیشتر کار کنیم و زمان بیشتری را به حل آن مشکلات اختصاص دهیم.
با گذشت زمان با بسیاری از مشکلات روبرو خواهید شد. احساس میکنید که این مشکلات هیچ پایانی ندارند. تمام آن هیجان و انرژی فروکش میکند. هرچه بیشتر به آن نگاه میکنید، بیشتر متقاعد میشوید که رسیدن به خواستهتان غیرممکن است.
این موضوع دقیقا نشان میدهد که ذهن ما چقدر دیوانهکننده است. ذهن ما واقعا در بهانه آوردن خوب عمل میکند. وقتی اوضاع سخت میشود اما میخواهید به چیزی برسید، تمام دلایل ترک آن کار به سراغ شما خواهند آمد. میخواهم بگویم که وقتی ما احساس ناخوشایندی داریم، ذهنمان در دفاع از ما بسیار خوب عمل میکند.
وقتی میخواهیم از محدوده راحتی خود خارج شویم، ذهنمان فوراً درخواست پشتیبانی میکند. در ذهن خود دلایل بسیاری را مبنی بر عملی نشدن آن کار خواهید شنید. این یکی از دلایل زنده ماندن نسل بشر در طول زمان است. مکانیزم دفاعی ما در چنین شرایطی بسیار خوب عمل میکند.
به همین خاطر است که موقع انجام دادن کارهای جدید احساس ناخوشایندی میکنیم. به همین دلیل است که از تلاش کردن برای رسیدن به چیزهای بزرگ میترسیم. به همین دلیل است که حتی قبل از امتحان کردن یک کار فکر میکنیم که انجام دادنش غیرممکن است. باید درک کنید که آزادی بهایی نیز به همراه خواهد داشت.
این جادو نیست، بلکه یک فرآیند است
اگر همان کارهای تکراری را دائماً انجام دهید، نمیتوانید انتظار نتایج متفاوتی را نیز داشته باشید. از آن ذهنیت ابتدایی خارج شوید. زمانی که بتوانید این کار را انجام دهید، زندگی بیشتر منطقی میشود. میتوانید با خواندن کتاب یا مقالات این چنینی شروع کنید. هرچه بیشتر بخوانید، مشتاقتر میشوید و سوالات بیشتری برایتان ایجاد میشود.
سوال اصلی در این سفر این است که آیا زنده میمانید؟
طبق تجربهای که در این ۵ سال کسب کردهام، همیشه انتخاب با شما خواهد بود. شما زمانی شکست میخورید که متوقف شوید. اگر یک زندگی بهتر را میخواهیم، باید سخت کار کنیم. نباید فکر کنیم که دنیا چیزی را به ما بدهکار است چون اینطور نیست. اکثر مردم به جای انجام دادن کارهای لازم برای به تحقق رساندن رویاهایشان، فقط دعا میکنند و منتظر میشوند تا معجزه رخ دهد.
کاری کنید که این همان موفقیتی باشد که به دنبالش بودید، برای یک بار هم که شده پا پس نکشید. بگذارید این اولین موفقیت شما باشد. ما باید چشمهایمان را باز کرده و درک کنیم که اگر چیزی را برای خودمان، خانواده و دوستانمان میخواهیم، باید برای رسیدن به آن کار کنیم.
مهم نیست که شرایط چقدر دشوار باشد، مهم نیست که موانع پیش روی چقدر بزرگ باشند چون در آینده موانع بزرگتری وجود خواهد داشت. اما من به این واقعیت رسیدم که در آخر ما زنده میمانیم. این کاری است که همیشه انجام میدهیم.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید