شما در چه چیزی واقعا خوب هستید؟ منظورم چیزی است که واقعا در آن خوب باشید. چگونه به این پی بردید که در کجای کار خوب هستید؟ آیا کسی قبلا این موضوع را به شما گفته است؟ آیا استعدادی خدادی دارید که خود را نشان داده است؟ آیا از طریق یک جایزه یا موفقیت، این موضوع را شناسایی کردهاید؟
شانس همیشه وجود دارد، اما اگر شما فکر میکنید در هیچ چیزی خوب نیستید مطمئن باشید که در کار بخصوصی به مقدار کمی هم باشد از دیگر افراد دور و برتان موفقتر عمل میکنید. هیچ اهمیتی ندارد که این کار چیست، مهم این است که شما بالاتر از سطح انتظار هستید و این موضوع مطمئنا به اعتماد به نفس شما تبدیل خواهد شد.
اما زمانی که همه چیز مطابق با نقشه پیش نرود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ حالتی که شما بزرگ شدهاید و به شما گفتهاند که در چیزی کاملا متفاوت استعداد دارید. در چنین شرایطی تمام شانسهای دنیای واقعیتان را از دست می دهید و خودتان را در یک حلقه بزرگ مییابید. هیچکسی نمیتواند تمام سبدها را بزند. هیچکسی نمیتواند کتابی بنویسد که همواره در همه چاپهایش بهترین فروش را داشته باشد.
ما در جهانی زندگی میکنیم که بیشتر از ۷ میلیارد نفر جمعیت دارد. خواه دوست داشته باشید و یا نه همواره افرادی وجود دارند که از شما در چیزهای مختلفی بهتر هستند. من از اینکه بگویم با یک ذهن ثابت رشد کردهام خجالت میکشم. جدای از اینکه بارها به من گفتند که میتوانم همه چیز را تغییر دهم و چیزهای جدیدی را برای انجام دادن یاد بگیرم اما من همیشه یکسری موارد ثابت را در نظر گرفتم. من در برخی چیزهای ثابت مانند نوشتن، دویدن یا ساختن لِگوها از دوستانم موفقتر بودم. من طبیعی رفتار میکردم و هیچوقت سعی در انجام رقابت نداشتم.
زندگی به معنای پیدا کردن خودمان نیست، زندگی به معنای ساختن خودمان است. - جورج برنارد شاو
اما وقتی وارد دنیای واقعی شدم به این واقعیت رسیدم که من واقعا به اندازهای که فکر میکردم خوب نیستم، ایدههای من آنقدرها هم منحصر به فرد نبودند و قدمی برای رسیدم به ایدههایی که خیالشان را در سر میپروراندم، برنداشتم. تغییر دادن دنیا وقتی بزرگی آن را هنوز درک نکردهایم به نظرمان ساده است.
درک این قضیه به من درس بسیار بزرگی راجع به توسعه فردی آموخت. بعد از سالها من به این نتیجه دست یافتم که چیزهایی ارزش خوب بودن را دارند که با رویکرد و تمرکزی معمولی به آنها نگاه کنیم. مثلا، پارسال در اول ژانویه من به خودم قول دادم که ۵ درصد روی توسعه فردی و تمرین روی آن سرمایه گذاری کنم.
من این تصمیم را زمانی گرفتم که متوجه شدم پولهایم را غیر هوشمندانه خرج میکنم. شبها نوشیدنی زیادی میخریدم، معمولا بیرون غذا میخوردم و مواقعی که میتوانستم با پا یا با اتوبوس بروم، از اوبر استفاده کردم. پول همینطور از من دور میشد و من هیچوقت مسیر نابودی آن را پیگیری نمیکردم و به آن توجهی نمینمودم.
در اینجا میتوانیم ۵ راه را که من برای سرمایهگذاری انتخاب کردم مشاهده کنید، راههایی که کمی هزینهبردار بودند:
۱. کتابهایی را خریدم
در سال ۲۰۱۷ من ۴۶ کتاب را گوش دادم و یا اینکه مطالعه کردم. در حدود ۷۵ درصد این کتابها، مربوط به تجارتهای غیر تخیلی و کتابهای تاریخی بودند و ۲۵ درصد بقیه نیز کتابهای تخیلی و رمان. بعدها متوجه شدم که این سرمایه گذاری بیشتر از هرچیز دیگری در این لیست به من کمک کرد تا بتوانم فکرهایم را گسترش دهم و تواناییم را برای ترکیب ایدهها و تئوریهای پیچیده قدرتمند سازم.
۲. به باشگاه ملحق شدم
واقعیت این بود که من به باشگاه علاقه داشتم، اما در چند سال اخیر من از ملحق شدن به آن به دلیل هزینههای بالا و عادتهای عجیب و غریب خودم اجتناب کردم. بجای رفتن به باشگاه در آن سالها تصمیم گرفتم که در اطراف شهر بدوم، در خیابانهای شلوغ و در بین ماشینها و اتوبوسها. با وجود آنکه از چنین کاری خوشحال بودم اما در نهایت تصمیم گرفتم که به یک باشگاه محلی با هزینه ماهی ۳۰ دلار ملحق شوم. شنا کردن به صورت مرتب نیز در آن سال به یکی دیگر از کارهایم تبدیل شد، تمام این موارد باعث شدند که من در رابطه با داشتن یک روش زندگی مناسب فکر کنم.
۳. عمل جراحی کردم
بعد از ۶ سالگی من مجبور بودم که همیشه عینکهایی که آدمهای همیشه در حال مطالعه استفاده میکردند را به چشمم بزنم. بینایی من واقعا بد نبود، اما برای رانندگی و یا خواندن تابلو اعلاناتی که ۱۰ فیت از من دور بودند باید حتما عینک میزدم. بنابراین تصمیم گرفتم که عمل جراحی برای لیزر چشمانم بکنم. این سرمایهگذاری، بخشی از زندگی من را تغییر داد و به یکی از بهترین تجربیاتم در سال گذشته تبدیل شد. مدت زمان برگشت به حالت عادی کمتر از ۴۸ ساعت بود و بعد از آن چشمهایم به صورت کامل بینایی داشتند. بهتر از این ماجرا هم این بود که پولی که برای عمل جراحی خرج کردم در چند سال به من برگشت داده شد.
چه دروغهایی که پشت سرماست و چه دروغهایی که قبلا مرتکب آن شدهایم، همگی کوچکتر از دروغهایی هستند که در درون ما وجود دارند. - رالف والدو امرسن
۴. به تحصیل برگشتم
اشتباه میکنید، من به تحصیل برنگشتم که مدرک تحصیلی بگیرم. من فقط دنبال دوره های یادگیری آنلاینی بودم که مرا برای موضوعاتی که برایم جالب بودند و در کارم از آنها استفاده میکردم، برگشتم. در چندین دوره از وبسایت های Udemy و Coursera شرکت کردم، تا بتوانم با گذراندن تنها چند ساعت در ماه، تخصص خودم را بیشتر کنم.
۵. من روی خودم شرط بستم
من روی خودم با ساختن یک وبسایت پول خرج کردم. جدای از اینکه این موضوع برای من ارزش مادی در بر نداشت، اما مرا برای اینکه بتوانم موضوعات بیشتری را در مدتی کوتاه یاد بگیرم یاری داد.
اینکه چگونه روی هزینهها و زمانتان سرمایه گذاری کنید به خودتان برمیگردد، اما با داشتن یک ذهن پر در پروسه تصمیم گیری، میتوانید بیشترین چیزی را که در سرمایهگذاری خرج کردهاید به خودتان برگردانید.
شما چگونه روی خودتان سرمایهگذاری میکنید؟ خوشحال میشویم در زیر برای ما نظر بگذارید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید