یکی از خوانندگان مقاله در بخش نظرات نوشته بود که «جمعه شب، یه حس مریضی در ناحیه شکمم احساس میکنم چون قرار است فردا به سر کار بروم.» این نظر واقعا من را به فکر فرو برد.
اینکه بخواهید به کار کردن، از آن دید نگاه کنید تنها تلف کردن وقت و زندگی تان است. کار کردن در شغلی که از آن متنفرید برای سلامتی شما، خانواده تان و خوشبختی تان ضرر دارد. یک هفته کاری را به میدان جنگی تصور نکنید که برای گرفتن پول باید در آن بجنگید. شما یقینا در کارتان سختی میکشید ولی تمام اینها دلیلی دارد. چه چیزی شما را وادار به جنگیدن میکند؟
اگر معنی خاصی در کارتان وجود نداشته باشد، بلاخره شما را از پا در خواهد آورد. چون من هم این مسائل را تجربه کرده ام. شغلم مرا از پا در آورد و برایم از خودش یک بیماری روحی به جای گذاشت که نه من قادر به دیدنش بودم و نه اطرافیانم.
اگر کار کردن به شما حس مریضی دهد، باعث میشود مقدار زیادی استرس به شما وارد شده و این حس هرگز متوقف نخواهد شد و شما همیشه از زندگیتان ناراضی خواهی بود. وقت آن رسیده که دست از هدر دادن زندگیتان بکشید.
شما نمیتوانید این کار را دوباره انجام دهید
شما فقط میتوانید کارهایتان را یکبار انجام دهید. پس چرا باید سختی بکشید وقتی میتوانید مشاغل بسیاری را انتخاب کنید که برایتان رویایی هستند و شنبه صبح میتوانید با اشتیاق به سر کار بروید و با همکارانی که برایتان حکم رفیق را دارند معاشرت کنید.
کار کردن نباید برایتان کسل کننده باشد. شما آفریده شده اید تا از زندگی و کارهایی که در آن میکنید لذت ببرید، درست شبیه بسیاری از مردم که از کار و شغل خود لذت میبرند. اما متاسفانه، بسیاری از مردم از شغلشان بیزارند. همین تنفر از شغل سبب نوشتن این مقاله شده است.
شاید مشکل از شماست نه از شغلتان
چیزی که من از تنفرم نسبت به کار یاد گرفتم این بود که مشکل اصلی من بودم نه شغلم. تا وقتی که روی خودتان کار نکنید، نقش یک کاتالیزگر (سرعت دهنده واکنش) را برای هر چیز بدی که در شغلتان وجود دارد، ایفا میکنید.
خودخواهی، غرور و ناامنی خودشان را در لباس شغلی بد جلوه میدهند و به شما تلقین میکنند که عوامل بیرونی عامل اصلی این مشکلات است. اما واقعیت این است که این خود شما و باطن شماست که به اصلاح احتیاج دارد.
شاید شما به خاطر کسی که هستید زندگیتان را هدر میدهید.
هنگامی که شما خود واقعی تان را نشان بدهید، به دیگران احترام بگذارید و با کمال فروتنی با دیگران رفتار کنید، همه چیز تغییر میکند. مردم با شما متفاوت تر از گذشته رفتار خواهند کرد، خدمات رسانی به مشتریان آسان تر میشود، ایده های جدید به سرتان میزند و حتی کارفرماها پا پیش میگذارند و به شما فرصت های شغلی بی نظیری را پیشنهاد میکنند.
کار، بیشتر زندگی شما را به خود اختصاص میدهد
شغل خود را روی یک نمودار دایره ای رسم کنید. ۵ روز هفته و هر روز ۸ ساعت کار، وقت بسیار زیادی است. پس چرا میخواهید این زمان را با خوشحال نبودن سپری کنید؟
کاری که انجام میدهید، بزرگترین چیزی است که میتوانید در زندگی اصلاح کنید. کار زمان بسیار زیادی از زندگی تان را به خودش اختصاص میدهد؛ پس اگر کارتان به درستی پیش برود، تمام مسائل و لحظه های زندگیتان ارتقا پیدا خواهند کرد.
شغل خود را دوباره تعریف کنید.
دوست دارید چه کاری انجام دهید؟
دوست دارید با چه کسی کار کنید؟
با ارزش های کدام شرکت ها مواقفید؟
کدام محصول/خدمات به شما این حس را القا میکند که در حال حل یک مشکل واقعی هستید؟
این ها سوالاتی هستند که شما را به سمت شغلی هدایت میکنند که با کار کردن در آن زندگیتان هدر نخواهد رفت.
وقتی شما عاشق شغلتان باشید؛ خلاق تر، شادتر و سازنده تر خواهید بود.
این جزو تجربه های من است و همچنین تحقیقات زیادی این جمله را تصدیق میکند.
هنگامی که از کار خود متنفر هستید، خلاقیت نمیتواند رشد کند. با این حال، خلاقیت چیزی است که به شما کمک میکند سریع تر پیشرفت کنید و فرصتی برای رهبری در کار داشته باشید.
شما نمیتوانید شاد باشید و همزمان از کارتان تنفر داشته باشید. مهم نیست چقدر خنده های مصنوعی تحویل همکارانتان میدهید، شما نمیتوانید خودتان را گول بزنید. خوشبختی در کار زمانی تحقق پیدا میکند که شما مشغول انجام کاری باشید که حس کنید برایش به دنیا آمده اید.
در واقع کار کردن و سازنده بودن - به جای تلف کردن وقتتان در جلسات بی فایده، غیبت کردن و جستجوی الکی در اینترنت – نمیتواند اتفاق بیافتد اگر شما در ذهنتان تفکری منفی از کار داشته باشید. با داشتن احساسات منفی نسبت به کار، شما به دنبال حواس پرتی هایی میگردید تا بتوانید از زیر کار فرار کنید. و تمام اینها به این دلیل است که شما از ته قلبتان به کاری که انجام میدهید علاقه ندارید.
کمبود سازندگی در شما منجر به کاهش عملکرد، انحراف و در شرایط بدتر میتواند موجب اخراج شما از کارتان شود.
استرس و کار بی وقفه
اگر شما مجبور به تحمل هر دوی اینها هستید یعنی دارید زندگیتان را هدر میدهید. کمی استرس و سخت کار کردن در زندگی مشکلی ندارد اما چیزی که من از آن حرف میزنم، کار کردن به مدت بسیار زیاد و تحمل حجم زیادی از استرس است.
استرس و کار بیش از اندازه، زندگی باارزش شما را تلف میکند. وقتی ساعت ها کار میکنید، از خانواده خود دور میشوید. وقتی بیش از حد کار کنید، زمانی برای تفریح و خوشگذرانی با دوستانتان نخواهید داشت. همچنین به مغزتان اجازه ی احیا و استراحت نمیدهید.
سر و کله زدن با استرس زیاد، حتی از بی وقفه کار کردن هم بدتر است. استرس برای سلامت فیزیکی شما به شدت ضرر دارد و گاهی ممکن است سبب بیماری شود. شما نمیتوانید حس خوبی نسبت به کارتان داشته باشید اگر تنها چیزی که همیشه احساسش میکنید استرس باشد.
دیگر به تاخیر انداختن تصمیمات کافی است
فشار آوردن به خودتان و انجام کاری که از آن نفرت دارید به امید گذشت زمان و بهتر شدن اوضاع، یک دروغ بزرگ است. ممکن است هرگز به آن آینده ای که در آن خوشحالید نرسید. تنها کاری که میتوانید انجام دهید این است که الان خوشحال و شاد باشید. فردا به شما تضمین داده نشده است.
اگر در کارتان خوب نیستید، وقتش است که دست به کار شوید. نه فردا، نه ماه و نه سال بعد؛ همین حالا.
شما گزینه های متعددی دارید مثل: استعفا دادن، پیدا کردن کار جدید، شروع یک کسب و کاری جدید و مرخصی گرفتن. کاری کنید که افکارتان شناخته شوند سپس به دنبال راهی برای تغییر وضعیت بگردید. همیشه راه حلی آن بیرون برایتان وجود دارد فقط باید واقعا دنبالش بگردید.
در واقع هر دقیقه ای که به دنبال کار مورد علاقه تان میگردید نیز نوعی هدر دادن زمان و زندگیتان است. اگر مراقب نباشید ممکن است تمام وقتتان هدر رود و در آخر چیزی جز پشیمانی برایتان نخواهد ماند. کار میتواند لذت بخش باشد و شما میتوانید همان کاری را کنید که عاشقش هستید. همین حالا شرایط خود را تغییر دهید تا از هدر رفتن زندگیتان جلوگیری کنید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید