چند بار این سوال را از خودتان پرسیدهاید؟
مشتری بالقوه، پیشنهاد شما را برای یک پروژه طراحی میخواهد. شما روبروی کامپیوترتان نشستهاید و نمیدانید که چه جوابی دهید. شما از گوگل، دوستانتان در فیسبوک و گروههای Linkedin خود سوال میکنید. شما فهرست انجمنهای طراحان را مرور میکنید. شما برخی از لیستهای قیمت را پیدا کردهاید. آیا آن قیمتها برای شما مناسب هستند؟ آیا آنها با این پروژه خاص مرتبط هستند؟ آیا میتوانید مثل گذشته از آن قیمتها استفاده کنید؟
سپس به پروژههای قبلی خود فکر میکنید. شما قبلاً برای طراحی یک وب سایت x قیمت و برای ساخت منوی یک رستوران y قیمت را دریافت کردهاید. شما با این تفکرات به چه نتیجهای میرسید؟ شما مطمئن نیستید که بابت خدمات خودتان باید چه مبلغی را تعیین کنید. این یکی از رایج ترین سوالاتی است که فریلنسرهای خلاق از خود میپرسند. به نظر میرسد هیچکس نمیداند در چنین شرایطی چه کار کند.
لیست قیمتها چه مشکلی دارند؟
من قبلاً لیست ثابت قیمتهای خودم را داشتم:
۱. طراحی لوگو = x دلار
۲. طراحی وب سایت با 5 قالب = y دلار
۳. طراحی موبایل برای یک برنامه (app) = z دلار
و این لیست همچنان ادامه داشت. البته اینگونه لیستها جزئیات بیشتری دارند، اما مطمئناً شما منظور من را فهمیدهاید.
لیست قیمتهای من براساس مبلغی بود که در پروژههای قبلی دریافت کرده بودم و براساس اطلاعاتی بود که همکارانم با من به اشتراک گذاشته بودند. من هر از چند گاهی آن را بروز میکردم. بسیاری از فریلنسرها و استودیوهای طراحی چنین قیمتهایی را داشتند، منم با خودم میگفتم چرا من نباید همچین قیمتهایی داشته باشم.
یک روز که در کافه مورد علاقهام نشسته بودم، پیشخدمت به سمتم آمد...
او پرسید:« شما در حال ساخت وب سایت هستید، درست است؟»
گفتم:« بله، مطمئناً»
او گفت:« من در یک گروه هستم. ما به یک وب سایت ساده نیاز داریم. هزینهی ساخت آن برای ما چقدر خواهد شد؟»
من گفتم:« خب من معمولاً ...»
من نمیتوانستم جملهام را تمام کنم. من دقیقاً میدانستم که یک پیشخدمت در این کافه چقدر درآمد دارد. بنابراین میدانستم که او نمیتواند از پس نرخهای من برآید. برگشتم و به او گفتم:« گوش کنین، بیایید یکی دو ساعت کنار من بنشینید. من به شما نشان خواهم داد که چگونه وب سایت خودتان را به صورت رایگان بسازید. فقط چند پلتفرم برای چیزی که احتیاج دارید وجود دارد.»
من از اینکه از او درخواست پول کنم، احساس بدی داشتم. همین که از کافه بیرون میآمدم، چیزی در مورد قیمت گذاری فهمیدم. من نمیتوانستم از آن پیشخدمت درخواست پول کنم. اما اگر مدیر یک شرکت بزرگ از من بخواهد که یک وب سایت بسازم، باید دو برابر قیمت معمول خودم از او پول بگیرم. شاید بپرسید چرا؟ چون او پول لازم برای این کار را در اختیار دارد، برخلاف آن پیشخدمت که پولی نداشت.
اینها ارزشهایی است که من دارم. این ارزشها به عنوان یک فاکتور در قیمت گذاری من لحاظ نمیشوند. من خودم را یک سوسیالیست یا هر چیز دیگری نمیدانم، من فقط از هر کسی که پول داشته باشد هزینه دریافت میکنم. فاکتورهای زیادی در قیمت گذاری وجود دارد که ما فراموش میکنیم آنها را لحاظ کنیم.
من این کار را حتی برای ۱ میلیون دلار هم انجام نمیدهم
همهی ما خط قرمزهایی داریم. کارهایی که حاضر به انجامشان نیستیم؛ حتی برای یک میلیون دلار.
خب همانطور که Demi Moore به ما نشان داده است، این موضوع قابل بحث میباشد. وقتی مجبور هستید برای پروژهای پیشنهادی را بنویسید که بعدا از خودتان متنفر میشوید، چه کار میکنید؟ من به شما خواهم گفت چه کار کنید. من یک قیمت خیلی خیلی زیاد برایش تعیین میکنم.
به عنوان مثال من در پیشنهادم با سایتهای دوستیابی با مشکلی روبرو شدهام. من فکر میکنم آنها افتضاح هستند. بنابراین اگر کسی درخواست ساختن چنین وب سایتی از من داشته باشد، قیمت آن را خیلی بالا میبرم. آنقدر بالا تعیین میکنم که طرف مقابل از کار کردن با من منصرف شود. من با از دست دادن این پیشنهاد کاری هیچ احساس بدی نخواهم داشت، چون از اول هم علاقهای به انجامش نداشتم. اگر مشتری مایل به پرداخت آن قیمت بالا باشد چه؟ خب، در اینصورت شاید بخواهم تفکرات درونیام را دربارهی اینگونه سایتها نادیده بگیرم. صادقانه میگویم، من خط قرمزهایی واقعی دارم. این در مورد سایتهای قمار است. آنها واقعا حالم را بهم میزنند و حاضر نیستم در ازای یک میلیون دلار همچین سایتهایی را بسازم.
این اصل از روشهای دیگری هم قابل اجرا میباشد. وقتی شخصی پروژهای را به من پیشنهاد میکند که میتواند زندگیام را تغییر دهد، قیمت خود را چندان بالا نمیبرم. در واقع من برای همکاری کردن با کسانی که تحسینشان میکنم، حاضرم از پایینترین نرخهای خود استفاده کنم. این همکاریها ارزشی بیشتر از پول دارند. با این حال من مجبورم برای زندگی کردن از آن ها کمی پول بگیرم. من وقتی چهرهی صاحبخانه مدام جلوی چشمانم باشد نمی توانم خلاقانه کار کنم.
پول میتواند به من انگیزه بدهد تا از رختخواب بلند شوم
گاهی اوقات من مجبورم برای یک پروژهی بسیار خسته کننده، پیشنهادی را ارائه دهم. من نمیتوانم تصور کنم که باید صبح بیدار شوم تا این کار خسته کننده را انجام دهم. مثل زمانی که مجبور بودم برای چند مرد مسن در واشینگتون وب سایت خبری بسازم. آنها افراد بسیار خوبی بودند، اما ساخت وب سایت اصلا برایم جالب نبود.
آیا باید چنین پیشنهادات کاری را فقط به دلیل خسته کننده بودن رد کنم؟ به هیچ عنوان.
اگر پول کافی را دریافت کنم، میتوانم با انگیزه از رختخواب بلند شده و شروع به کار کنم. برعکس این موضوع هم وجود دارد. اگر پروژهای که بر روی آن کار میکنم جذاب باشد، میتوانم با مبلغی کمتر هم زندگی کنم. در چنین موقعیتی، انگیزه من از کاری که میکنم سرچشمه میگیرد.
پس شهرت و اعتبار من چه میشود؟ فراموش نکنید که پروژههایی که بر روی آنها مشغول به کار هستید، یک روز در لیست نمونه کارهایتان قرار خواهند گرفت. آن پروژهها مشتریهایی مشابه را برایتان جذب میکنند. همانطور که میگویند:« پروژههای مضخرف، مشتریان مضخرفی را نیز جذب میکنند.» پس من قیمتهای خودم را افزایش میدهم تا بر روی پروژههایی کار کنم که در نمونه کارهایم قرار نخواهم داد.
منظورم این نیست که من به مشتری میگویم:« پروژه شما حوصلهام را سر میبرد. بنابراین من دو برابر پول میخواهم.» در عوض من با بالاتر بردن نرخ خود در حال ریسک کردن هستم. اگر از دستش دهم، ممکن است نتیجه بهتری کسب کنم. حداقل الان آزادم تا در مورد فرصتهای شغلی بیشتری فکر کنم. اگر پروژه را بدست بیاورم، بابتش آنقدری پول میگیرم که قید سایر پروژهها را بزنم.
باید چه مقدار نرخ تعیین کنم؟
بنابراین من دیگر از لیست قیمتها استفاده نمیکنم. پس چگونه میتوانم قیمتهای خودم را مشخص کنم؟ با استفاده از این ۳ مرحلهی ساده:
۱. من نرخ ساعتی خود را محاسبه کردهام. این نرخی است که من باید برای حفظ سبک زندگی خود آن را بدست آورم.
۲. من میزان ساعات لازم برای کار بر روی یک پروژه را تخمین میزنم. من ساعتهایی را نیز برای جلسات، ایمیل، تجدیدنظر و غیره اضافه میکنم.
۳. سپس سایر فاکتورها را به آن اضافه میکنم، درست مانند چیزهایی که قبلاً توضیح دادهام. آیا این یک پروژه خسته کننده است یا پروژهای رویایی؟ آیا من این کار را در نمونه کارهایم قرار خواهم داد یا بابت انجام دادنش از خودم متنفر میشوم؟
زمانی یک راهب به من گفته بود:« شما باید خودتان را جدی بگیرید.» بزرگترین مشکل در استفاده از لیست قیمت این است که این لیستها توانایی شما را نشان نخواهند داد. شما یک روبات نیستید. کارهای خود را بدون در نظر گرفتن عواملی که به انگیزه، احساسات و ارزش آیندهتان ربط دارد، قیمت گذاری نکنید. حالا زمان آن فرا رسیده است تا مثل یک حرفهای قیمت گذاری کنید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید