"وقتی تشنه میشوید، هرگز آب شور نمینوشید. بلکه منتظر باران خواهید ماند."
زندگی برای محتاط بودن خیلی کوتاه است. ما میتوانیم کارهای بهتری را انجام دهیم، فقط باید شجاعت داشته باشیم و باور کنیم که میتوانیم آن کار را انجام دهیم. صادقانه میگویم که من شروع خوبی در زندگی نداشتهام. من مسئولیتهای بسیار سخت و غیر قابل تصوری را پشت سر گذاشتم که برای یک کودک خیلی عذابآور بوده است. در آن زمان برای زنده ماندن مجبور شدم هر کاری را انجام دهم.
میدانید افراد بالغ چه زمانی خرابکاری میکنند؟ در چنین شرایطی این کودکان هستند که بیشترین آسیب را میبینند. بنابراین مجبور شدم هر چه سریعتر بزرگ شوم و درسهای ارزشمندی را زودتر از سن خود یاد بگیرم. من از یک خانواده شاد و خوشبخت نمیآیم، بنابراین به خودم قول دادم تا یک خانواده خوشبخت و شاد را تشکیل دهم. این همان چیزی است که همیشه من را مشتاق نگه داشته و باعث شده تا همچنان به پیشرفت ادامه دهم.
همهی ما سفرها، بازههای زمانی و دلایل مختلفی برای زندگی کردن داریم. اما فکر میکنم که همه به تلنگری نیاز داریم تا به ما یادآوری کند که باید دائماً به سوی جلو حرکت کنیم.
بگذارید این مقاله همان یادآوری یا تلنگر باشد. شاید بتواند شما را از خواب بیدار کند. بنابراین قبل از اینکه زندگی بتواند شما را به درون پرتگاه مشکلات هل دهد، این مقاله را بخوانید تا بلکه در این سفر به شما کمک کند.
باید به دنبال چیزهایی باشید که شما را میترساند. قطعاً امتحان کردن آن مسائل ارزشش را خواهد داشت. تغییر میتواند یک نفرین یا نعمت باشد. این تعریف از تغییر تنها به خود شما بستگی دارد. یا شما با تغییر کردن به یک چیز بهتر میرسید، یا اینکه در این راه قربانی میشوید و فقط دیگران را سرزنش میکنید.
علت شروع من
"من چیزی برای از دست دادن ندارم"
همهی ما باید از جایی شروع کنیم و مال من هیچ فرقی با دیگران نخواهد داشت. تمام کاری که باید انجام دهید این است که تصمیم بگیرید و سپس بازی شروع خواهد شد. دلایل شما نباید حتماً بزرگ باشند، نیازی به خاص بودن آنها هم نیست، فقط باید از منتظر ماندن برای زمان مناسب دست بکشید. کارهای خود را عقب نیاندازید و فقط شروع کنید.
حقیقت این است که هیچ زمان مناسبی برای انجام دادن کارها وجود ندارد. این شما هستید که تصمیم میگیرید با زمان خود چه کار کنید. به تعویق انداختن کارها را متوقف کنید، با آن بجنگید، نگذارید برنده شود.
همهی ما برای اعمال و انتخابهای خود دلایل مختلفی داریم. به دنبال خواستههای خود بروید. اگر میخواهید یک توسعهدهنده خودآموز شوید، پس باید به دنبال آن بروید. هر چه خواستههای شما بزرگتر و ترسناکتر باشند بهتر است، زیرا تغییر از همانجا شروع خواهد شد.
با در آغوش گرفتن تغییر و خارج شدن از مناطق راحتی خود میتوانیم رشد کنیم. این همان جایی است که میتوانیم خودمان را پیدا کنیم و همان لحظهای است که میتوانیم تواناییها، قدرتها، ضعفها و پتانسیل خود را درک کنیم.
ما نباید از آن بترسیم، برعکس این همان چیزی است که باید به دنبال آن باشیم. اگر بتوانید این واقعیت را درک کنید، دنیای شما هرگز مثل گذشته نخواهد شد. فقط باید آن کار را امتحان کنید. وقتی مزهی شیرین پیروزی را بچشید، به آن اعتیاد پیدا خواهید کرد و حس میکنید که میتوانید هر کاری را انجام دهید.
من سفر توسعهدهندگی خود را تقریباً ۵ سال پیش شروع کردم. اینکه روزهایی تکراری را به مدت ۳ سال بگذارنم برایم خستهکننده بود. من رشد نمیکردم، فقط زنده بودم. میزان درآمد و مخارجم یکی بود و هیچ پولی برایم باقی نمیماند تا بتوانم پسانداز کنم. در شرکتی مشغول به کار بودم که به راحتی میتوانست شخص دیگری را جایگزین من کند.
بعضیها میگفتند که حتی خوش شانسترین افراد هم میتوانند در دهه ۲۰ سالگی زندگی خود با مشکلات بسیاری مواجه شوند، بنابراین با خودم فکر کردم که شاید زندگی من آنقدر هم بد نبوده است.
در شب تولد ۲۶ سالگی خودم را متقاعد کردم تا به مدت یک سال سخت کار کنم و با پشتکار بر روی اهداف خود متمرکز بمانم. تصمیم گرفتم ۱۲ ماه آینده را کار کنم، توسعهی وب یاد بگیرم و به درستی استراحت کنم.
از هر شانسی برای موفقیت استفاده میکردم و هر فرصتی را غنیمت میشمردم. گاهی اوقات طرد شدن میتواند بهترین انگیزه باشد. من آن پیروزی را میخواهم. تک تک سلولهای بدنم چنان میخواهند به موفقیت برسند که مرا هر شب بیدار نگه میدارند و باعث میشوند تا صبح زود از خواب بیدار شوم. من برای رسیدن به آن پیروزی لحظه شماری میکنم.
اگر شکست بخورم، ارزش تلاش کردن را یاد گرفتهام. اما اگر موفق شوم، زندگیام هرگز مثل سابق نخواهد شد.
نحوهی شروع من
آیا واقعاً گیر کردهاید؟ یا فقط میخواهید در همان نقطه ثابت بمانید؟
من یک لپتاپ دست دوم خریداری کردم که برای شروع این سفر هیجانانگیز کافی بود. سپس خواندن و گشتن به دنبال آموزشهای رایگان را شروع کردم. همیشه آموزشهای رایگان را ۳ ساعت قبل از رفتن به سرکار (شغلی نامرتبط با تکنولوژی) و ۳ ساعت بعد از برگشتن به خانه تمرین میکردم.
روزهای تعطیل خود را با ۱۲ ساعت تمرین میگذراندم و تعطیلات آخر هفته را مشغول مطالعه مطالب آموزشی و مقالات بودم. در امتحانات و مصاحبههای بسیاری رد شدم و تنها در یکی از آنها به موفقیت رسیدم. میبینید؟ فقط باید تلاش کنید، تجربههای بهتری را بدست آورید و یاد بگیرید. آن روز خوب توانست زندگی من را برای همیشه تغییر دهد. بلاخره توانستم اولین شغل خود را در زمینه توسعهی وب بدست آورم. این شیرینترین پیروزی من بود.
تمام آن سختکوشیها، نظرات منفی دیگران و بیخوابی کشیدنها ارزش رسیدن به این موفقیت و پیروزی را داشتند.
در آن زمان هیچ توسعهدهندهی خودآموزی را نمیشناختم، بنابراین سعی کردم خودم به یکی از آنها تبدیل شوم. نمیدانستم که آیا این کار شدنی است یا نه، اما آنقدر میخواستم به این هدف برسم که احساس میکردم هیچ چیزی نمیتواند مرا متوقف کند. شاید در طول سفر احساس تنهایی و فشار کنید، اما سرانجام میفهمید که به چه انسان قدرتمندی تبدیل شدهاید.
نحوهی زنده ماندن من
مهم نبود که چقدر احساس شرمندگی یا خستگی میکردم، من بارها و بارها خودم را نشان میدادم و از کار دست نمیکشیدم. حتی زمانی را به یاد دارم که قصد ترک کردن این کار را داشتم. اما با این حال همچنان ادامه دادم.
"چه چیزی باعث شد تا به کارهای خود ادامه دهید؟"
توسعه دهندگان جوان زیادی این سوال را بارها از من پرسیدهاند. هر وقت حس میکردم که میخواهم همه چیز را رها کنم، به تجربههای کسب شده در این سفر نگاه میکردم. شاید مسیری طولانی پیش روی من بود، اما من به نسبت پارسال پیشرفتهای زیادی را تجربه کردهام. بنابراین یک روز استراحت میکردم و سپس دوباره کارهای خود را ادامه میدادم.
میخواستم برنده شوم و همین برای من کافی بود. در این مسیر تنها بودم، اما چیزهای زیادی را یاد گرفتم. این سفر تنها در مورد یادگرفتن مهارتها یا اشتغال به کار نیست، بلکه زندگی شما را نیز تغییر میدهد و ذهنتان را باز میکند. پس تسلیم نشوید و فقط ادامه دهید.
چیزی که مرا خیلی مجذوب خود میکند، قدرتی است که پس از زنده ماندن از طوفان به وجود میآید. آن قدرت فوقالعاده است و میتواند سبب رشد شخصی شما شود. به خاطر داشته باشید که لازم نیست این موضوع برای دیگران منطقی باشد. فقط باید مطمئن شوید که آن را واقعاً میخواهید، سپس از تمام توان خود برای به تحقق رساندن آن استفاده کنید.
۴ سال به سرعت گذشت. همان یک تصمیم توانست زندگی من را تغییر دهد. این یکی از سختترین نبردهایی بود که در زندگی خود انجام داده بودم، اما زنده ماندم و میدانم که شما هم میتوانید. فقط باید ایمان داشته باشید. تصور کنید در شرکتی مشغول به کار هستید که برای رفاه شما ارزش قائل است، به شما آزادی مکانی و زمانی میدهد تا بتوانید همزمان در کنار خانواده کار کنید. چرا باید بین کار و لذت یکی را انتخاب کنید وقتی میتوانید هر دو را داشته باشید؟
بهتر است مهارتهایی را کسب کنید تا بتوانند در زندگی به شما کمک کنند. گزینههای زیادی برای انتخاب کردن وجود دارد. این آینده شماست و تنها کاری که باید انجام دهید، این است که همیشه به تلاشهای خود ادامه دهید.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید