چند هفته پیش پرسشنامهای را مطرح کردم که در آن به سوالات فریلنسر های بالقوه پاسخ میدادم. اوضاع خیلی خوب بود و من توانستم در همان ساعات اولیه مکالمات بسیار خوبی را داشته باشم. اما ناگهان اشخاصی آمدند و سوالات این چنینی را پرسیدند:
برای اینکه فریلسنر های جدید بتوانند مشتری جذب کنند، باید قیمت آنها کمتر از بقیه باشد. اما چقدر کمتر؟
کلمات نمیتوانند تنفر من را نسبت به این سوال توصیف کنند. چون فکر میکنم این دلیل شماره یک شکست بسیاری از مردم در فریلنسر شدن است. من نیز همچین موقعیتی را تجربه کردهام. مثل هر فریلنسر تازهکار دیگری، من هم مطالبی را در مورد موفقیت در رقابت مطالعه میکردم. من سعی داشتم بدانم چگونه میتوان از لحاظ قیمت در یک رقابت برنده بود.
قسمت ترسناک این ماجرا اینجاست که همه چیز میتواند از لحاظ ظاهری منطقی به نظر بیاید، اما این همان بخشی است که هیچکس در مورد آن صحبت نمیکند. شما با این کار تنها به خودتان صدمه میزنید. چطور؟
از آنجایی که مشتریان خوب، فریلنسرهای ارزان قیمت را استخدام نمیکنند؛ بنابراین نرخهای پایین بدین معناست که شما مشتریان نامناسب و بد را به سمت خود جذب میکنید. طبق منطق انسانی، قیمتهای بالاتر برای ما به معنای کیفیت بهتر در عملکرد و کار است. منظور من را بد برداشت نکنید. شما نباید برای خوب نشان دادن ظاهر کارهای خود حقوق ۱۲۵ دلار در ساعت تعیین کنید، اما میگویم قیمتگذاری با دلیلی منطقی میتواند تفاوت بزرگی را ایجاد کند.
این مسئله در بین هر صنعت متفاوت خواهد بود، اما فکر میکنم هیچ فریلنسری نباید ساعتی کمتر از ۲۵ دستمزد داشته باشد.
نحوه غلبه بر این اشتباه مشترک:
نگران جذب مشتریان کم درآمد نباشید، نگران مشتریان بانفوذ باشید. اکثر مردم این موضوع را پیچیده میکنند، اما تنها کاری که باید انجام دهید این است که به مشتریان نشان دهید که چگونه میتوانید به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک کنید.
برای کسب اولین مشتریان خود باید شبانه روز به خودتان فشار بیاورید
مورد بعدی که حالم را بد کرد، یک پست کلیشهای در اینستاگرام بود. من میفهمم که چگونه میتوان به راحتی با این جملات لایک گرفت. اما وقتی واقعاً به آن فکر میکنید و سعی دارید پیام اصلی آن را بفهمید، متوجه خواهید شد که چه جمله مضخرفی است.
این طرز فکر نه تنها سبب دلسرد شدن بیشتر افراد میشود، بلکه به شما میگوید باید سختترین گزینه ممکن را انتخاب کنید. این موضوع هرگز برای من منطقی نبوده است. این مسئله دقیقا مثل این است که یک شخص برای رسیدن به مقصد خود از یک نقشه قدیمی استفاده کند، در حالی که در جیب خود گوشی هوشمند به همراه دارد. خب که چی؟ مثلا این کار حس بهتری به آنها خواهد داد؟
من واقعا دلیل این کار را نمیدانم و به همین خاطر است که تحمل همچین سوالات یا جملاتی را ندارم.
نحوه غلبه بر این اشتباه:
روی دومینوی بزرگ خود تمرکز کنید، ترجیحاً همانی که زمان را به زندگی روزانه شما برمیگرداند. شاید این تبلیغات در فیسبوک به وسیله قیفهای خودکار باشد. اما چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که زمان و انرژی هم نوعی "هزینه" محسوب میشوند. این همان چیزی است که بیشتر ما آن را فراموش میکنیم.
قبل از فریلنسر شدن به سالها تجربه نیاز دارید
۲ نوع شخص وجود دارند که همچین چیزی را میگویند: افرادی که احساس ناامنی میکنند و شخصا از قدم برداشتن میترسند یا سایر فریلنسرهایی که نحوه جذب مشتری را نمیدانند و از رقابتهای جدید واهمه دارند. حالا که واقعیت را میدانید، امیدوارم هرگز به این نوع توصیههای غلط گوش ندهید.
هیچکس نمیتواند بگوید که اصلاً مهارتهای فریلنسری ندارد، چون میدانم که همه میتوانند در وب جستجو کنند، به تماسهای تلفنی پاسخ دهند یا ایمیل خود را مدیریت کنند. فکر میکنید این کارها سختتر هستند؟ پس نگاهی به Upwork.com بیاندازید و با چشمهای خودتان ببینید.
نحوه غلبه بر این اشتباه یک فریلنسر :
فکر میکنم بهترین مسیر این است که مهارتهای مفیدی را یاد بگیرید که دیگران حاضر شوند به خاطر آن مهارتها به شما پول دهند. اگر نمیخواهید همچین کاری را انجام دهید، فقط کاری را شروع کنید که شما را مشغول خواهد کرد. شاید بلافاصله بهترین دستمزد را دریافت نکنید، اما به شما اطمینان میدهم که اعتماد به نفس لازم برای حرکت به سمت جلو را بدست خواهید آورد.
باید از وبسایتهای فریلنس اجتناب کنید
این جمله باعث میشود من از ته دل بخندم. من چندین بار مقالاتی را از "فریلسنر های باتجربه" خواندهام و دیدم که آنها نتوانستند در این وبسایتها شغلی پیدا کنند. به همین خاطر آنها فکر میکنند این سایتها مشکل دارند. من به آنها اعتماد خواهم کرد، چون فکر میکنم صادقانه میخواهند کمک کنند. اما همچنین میدانم که کاملاً اشتباه میکنند.
اگر یک شخص میتواند در این سایتها ساعتی ۴۵ دلار در ۱۲ نقش مختلف درآمد کسب کند، پس یعنی مشکل از وبسایت نیست. در واقعا آنهایی که از اینگونه وبسایتها بد میگویند، نمیدانند که به دنبال انجام چه کاری هستند. اگر قصد بازدید از چنین سایتهایی را ندارید، مشکلی نیست چون میتوانید به دنبال بهترین گزینه موجود برای خود باشید. کاری را انجام دهید که به صلاح شما باشد.
اگر گزینههای مناسب دیگری برای جذب مشتری دارید، از آنها استفاده کنید. در غیر اینصورت تنها به موفقیت خود آسیب خواهید رساند.
نحوه غلبه بر این اشتباه مشترک:
به یاد داشته باشید که تنها چیزی که میتواند سبب شکست شما در این سایتها شود، استفاده از یک روش اشتباه است. کنترل اوضاع همیشه در دستهای شماست.
باید به صورت رایگان کار کنید
خب این مورد کمی عجیب است، چون فکر میکنم بخشی از آن منطقی به نظر میرسد. اما مشکل اینجاست که بیشتر مواقع کاری احمقانه است. شاید بپرسید که منظورم از این حرف چیست؟ خب اگر به شما فرصتی داده شود تا در ازای کسب کردن تجربههای ارزشمند زیر نظر افرادی مانند تیم فریس، رایان هالیدی یا جیمز آلتوچر کار کنید، پس مطمئناً باید این فرصتها را غنیمت بشمارید و از آنها نهایت بهره را ببرید.
از طرف دیگر اگر فرصتی برای "کارآموزی" در اختیار شما قرار داده شود تا زیر نظر شخصی کار کنید که پول ندارد و میخواهد با وعده ساخت نمونهکار از شما کار بکشد، یعنی این یک مسیر نامناسب و مضر است. منظور من این است که شما نباید افراط کنید و تمام فرصتهای کاری خود را رد کنید. اما باید به یاد داشته باشید که بیشتر از آنچه که فکر میکنید ارزشمند هستید. بنابراین هرگز به منظور ساخت نمونهکار به کسی خدمات ندهید، زیرا خودتان به تنهایی هم میتوانید همچین کاری را انجام دهید.
نحوه غلبه بر این اشتباه رایج:
تنها در صورتی رایگان کار کنید که در ازای آن تجربه و مشاورههایی ارزشمند را دریافت خواهید کرد.
من همیشه از این موضوع متنفر بودهام که فریلنسر های بالقوه با گوش دادن به توصیههای اشتباه رویایهای خود را خراب میکنند. میتوانم به شما این اطمینان را بدهم که مردم همیشه نمیدانند در مورد چه چیزی صحبت میکنند.
اگر این چنین بود من هنوز برای ساخت یک نمونهکار مسخره مشغول مجانی کار کردن برای دیگران بودم.
دیدگاه و پرسش
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید
در حال دریافت نظرات از سرور، لطفا منتظر بمانید